تسخیر لانه جاسوسی
کسی به بچه هایی که در آنجا بودند نگفت که حتما به کمیته بیابید، بلکه براساس یک سری تمایلات انقلابی آمدند. هر اتفاقی که علیه انقلاب رخ می داد، افرادی بودند که خیلی سریع در صحنه حضور پیدا می کردند و با آن اتفاق مواجه می شدند. مثلا گروهک منافقین، قبل از فرار رجوی و قبل از این که آنها به طور رسمی به عنوان ضدانقلاب معرفی کنند، آزادی داشتند و خیلی فعالیت می کردند. بچه های کمیته، اولین گروهی بودند که می رفتند جلوی عملکرد آن ها را می گرفتند.
در آن زمان بنی صدر رئیس جمهور بود و مشکلات عدیده ای را به وجود آورده بود. در دانشگاه تهران اتفاقاتی روی می داد و یکی از فعالیت های کمیته، مقابله با اغتشاش در دانشگاه و خیابان انقلاب بود. زمانی که امام دستور داد دانشگاه ها تعطیل شود و منافقین تظاهرات کرده و دانشگاه را اشغال کردند، این کمیته ی 9 بود که همه ی این ها را از دانشگاه بیرون انداخت. یادم هست شهید هاشمی با یک کلاشینکف رفته بود روی پشت بام دانشگاه تهران و از آن جا نظاره گر امور بود.
بله در آن رمان سنگر ساخته و اسلحه و مهمات با خودشان برده بودند و کارشان کاملا نظام یافته بود. آن ها می خواستند از داخل دانشگاه تهران علیه نظام قیام کنند و اقدام به موقع کمیته و مردم انقلابی که آمدند و کمک کردند و لطف خدا باعث شد که از یک ضربه ی اساسی به نظام جلوگیری شود.
باز مورد دیگری را در ذهن دارم و آن تسخیر لانه ی جاسوسی است. بلافاصله پس از آن که امام، کار نیروهای پیرو خط امام را تایید کرد، دردسر بزرگی برای بچه های کمیته پیش آمد. چون ضدانقلاب به این بهانه می خواست اغتشاش ایجاد کند و همان شب، تحت عنوان گروه های مردمی، سفارت خانه های اسم و رسمداری چون انگلیس، کانادا، فرانسه و حتی روسیه را که همگی در محدوده ی منطقه 9 بودند، تسخیر کند.
همان شب به اتفاق برخی از بچه ها رفتیم به وزارت امور خارجه که عده ای از آمریکایی ها فرار کرده و در آن جا پناهنده شده بودند. از آن طرف هم شهید محمد منتظری گروهی را تشکیل داده بود و می خواست به فلسطین ببرد و به آن ها ویزا می دادند. عده ای دختر و پسر جوان در مقابل وزارت امور خارجه متحصن شده بودند تا ویزا بگیرند و تمام این اتفاقات پردردسر با هم رخ داده بودند.
ایشان جزو اولین بچه های کمیته بودند که با دوستانشان در آن جا مستقر شدند و نظم و انضباط لازم را برقرار کردند. شب های عجیبی بودند. مردم شب ها تا صبح به خیابان طالقانی و مقابل لانه ی جاسوسی می آمدند و تظاهرات می کردند. عده ای از منافقین و توده ای هم می آمدند و خواسته های خودشان را به صورت تظاهرات بیان می کردند. از این طرف هم، بچه حزب اللهی ها طاقت دیدن این ها را نداشتند و هر لحظه درگیری های وسیعی اتفاق می افتد و بچه های کمیته باید غائله را ختم و نظم را برقرار می کردند.
سال 59 اوج این گونه برنامه ها بود و اغلب کمیته های تهران درگیر برقراری نظم و از بین بردن شیطنت ها بودند.
راوی: محمدرضا پوریان
منبع: پنجه در پنجه رئیس جمهور/ خاطراتی از زندگی شهید سید مجتبی هاشمی/ جعفر کاظمی/ 1395