کوه‎ها خوب میشناسندت، کوه‎ها با تو آشنا هستند


کوهها خوب میشناسندت، کوهها با تو آشنا هستند

کوهها مثلِ ردّ پاهایت از دلِ درهها رها هستند

کوهها بهترند از انسان در شناساندن و سرودن تو

کوهها خوب می­نویسندت، چون­که در قلبِ ابرها هستند

قلهها اقتدار عشقِ تواَند نقطهی آشنایی تو و ابر

تکههایی رها شده در باد، شاید از دشت کربلا هستند

عشق آغاز آشنایی ماست، فصلی از روزهای شعله و خون

عاشقان سرنوشتشان این است؛ به غم ماه مبتلا هستند

«زندگان همیشه جاویدند کشتهگانِ به راه دین خدا»

پس نباید که از زمین پرسید که پسرهایمان کجا هستند!

عشق یک ارتباط شیرین است با تو در کوه­های سرگردان

کوه­هایی که بعدِ پر زدنت از زمین و زمان جدا هستند

پسران بی­قرار می­رفتند، پدران بی­قرارتر بودند

پدرانی که با پسرهاشان بعد یک عمر هم­صدا هستند

پسران در رکاب مولایند، پدران معنی صبوری­ها...

پدران محو در نمازِ شبند، پدران لب به لب دعا هستند...

عشق آغاز آشنایی‌هاست، فصلی از روزهای خوب وطن

عاشقان سرنوشتشان این است؛ به غم عشق مبتلا هستند.

سروده ای از وحید طلعت

منبع: چشمه آیینه، گزیده شعر کنگره ایثار / به کوشش داریوش ذوالفقاری، معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران، انتشارات مهر تابان 1395.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده