در وصف 175 شهید غوّاص
يکشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۱۲
در کدامین تپش، رها شد و رفت
نَفَس آخر از گریبانت؟
یوسفم! یونس آمدی ز سفر
چهرهات بی نشانتر از جانت!
دستِ خود را جدا نکرد از تو
بندِ سرسختِ روی دستانت
آه ای شاه ماهیِ دریا!
رود، حاجت طلب شد از تو ولی
عمقِ گودال، پُر شد و نرسید
دستِ اروند هم به دامانت
خاکِ سرخِ «ابوفلوس»
آنروز
175
دفعه تپید
در کدامین تپش، رها شد و رفت
نَفَس آخر از گریبانت؟
عطش و دست بسته و گرما
آب و گودال و مادرت زهرا
کربلای چهار و خاطرهها
مانده در گیسوی پریشانت
من و اعماقِ نفسِ بی احساس...
تو و اوجِ شرایطی حساس...
دست من را بگیر ای غواص!
جانِ دریادلان به قربانت
منبع: چشمه آیینه، گزیده شعر کنگره ایثار / به کوشش داریوش ذوالفقاری، معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران، انتشارات مهر تابان 1395.
نظر شما