تفسیر بلندِ حضرت رحمانی
فرياد تو را زمانه از بر شده است
خورشيد از این داغ مكدّر شده است
بر شانهی لالههای عاشق انگار
يك باغِ پر از ترانه پر پر شده است
عطر تو وزید و باغ در باد شکُفت
هر غنچه که از شاخهاش افتاد شکُفت
آنقدر به راه عاشقی رفتی تا ...
پیراهن خاکی تو گل داد شکُفت
شب آمده تا كتاب را بردارد
سرمايه انقلاب را بردارد
هر حجله در این شهر چراغان شده تا...
از چهرة شب نقاب را بردارد
در سینهي شب شهاب ما خواهي بود
سرلوحهي هر كتاب ما خواهي بود
تا فتح تمام قلههاي دنيا
تو بيرق انقلاب ما خواهي بود
هر لاله دهان وا بکند غم دارد
درسینهي خود داغ محرم دارد
كشتند تو را كه سدّ راهت بشوند
این شهر هنوز رنگ ماتم دارد
ای روح غزل، تجلی قرآنی
تفسیر بلندِ حضرت رحمانی
حرف تو کلام روشن قرآن است
تو کوثری و اقامهي برهانی
کفتار رسیده بود و جولان ميداد
در پای شهامت شما جان ميداد
آن روز که بر دوش افق میرفتید
مردانگی آزمون ایمان
ميداد