سید محمدابراهیم سلطانی
زینب تمام خون تو را شعر ناب کرد
هر چند از زمین و زمان دشنه خورده­ایم
آب از نگاه ساقی لب تشنه خورده­ایم
آبی که داغ آتشمان را مجاب کرد
«با ما به جام باده­ی گلگون خطاب»کرد
نازم به آن لبی که علی­رغم تشنگی
تا فتح آب رفت ولی اجتناب کرد
آمد کنار شط و به رسم دلاوری
با خون دست­های بریده خضاب کرد
ای اتفاق سرخ سرت را بلند کن
زینب تمام خون تو را شعر ناب کرد

چون شمع نیمه سوز سرش را به باد داد
آن­قدر اشک ریخت که خود را مذاب کرد
بی­اضطراب و دلهره با باوری شگرف
بی آنکه مشت پر بکند انقلاب کرد
.
.
بعد از هزار سال غم آلود و مبهم است
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است»

منبع: چشمه آیینه، گزیده شعر کنگره ایثار / به کوشش داریوش ذوالفقاری، معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران، انتشارات مهر تابان 1395.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده