راه عشق ...
تقدیم به شهدایی که هنوز پایدارانه نفس میکشند و با نبض تپندۀ وطن در زندگی جاری میشوند...
... گذشت از کوچه تا چشمای مادر
دیگه توُ بُهت رفتن جا بمونه
میگفت تنها شدن میارزه وقتی
نذاری کشورت تنها بمونه
رو لبهاش اسم ایران بود و میگفت:
هنوز این کوه ِ غیرت استواره
که تا «الله» نقش پرچم ماس
محاله سرزمینم کم بیاره
گذشت از سال و ماه و روزِ رفتن
نشد حتی یه خمپاره حریفش
پدر برگشت با پای بُریده
پدر برگشت با نبضِ ضعیفش
هنوز توُ کوچه فریادِش بلندِ
اگر چه خیلی وقته سوت و کورِ
میون ِ بارش سرب و سیاهی
میفهمی راهِ عشق صعب العبور ِ
یه روز زُل میزنه به جای پاش و...
یه شب با قُمقُمهش بارونی میشه
یه جایی بین جنگ و حس ایثار
با کپسول هوا زندونی میشه
کف دستش پُرِ سنگ و ستارهس
اگر چه توی تاریکی اسیره
یه روز وا میکنه مُشتای اَبرُ
یه روز خورشید و ماه ُ پس میگیره
پدر موند پای حرفش، پای موندن
نخواس خاکش به یغما رفته باشه
پدر هفتاد در صد عاشقی کرد
بی اونکه ادعایی کرده باشه
منبع: چشمه آیینه، گزیده شعر کنگره
ایثار / به کوشش داریوش ذوالفقاری، معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد
شهید و امور ایثارگران، انتشارات مهر تابان 1395.