دفتر خاطرات (6)؛ سرشار از عشق به همه
برادرم لطيف برای والدین و خانواده خود ارزش و احترام زيادي قائل بود به همین جهت همیشه مقيد بود علی رغم تمام مشکلات، همانند دوری راه، مشغله های شغلی، هر ساله در لحظه تحویل سال نو در کنار والدین و خانواده باشد.
در خاطرم هست سال 1358 یک سال پس از پيروزي انقلاب برف سنگین و زیادی در منطقه بیجار گروس و مخصوصا روستای آله کبود باريده بود و هوا خیلی سرد بود، بطوری که کلیه راه ها و مسیرهای ارتباطی روستاها به شهر بسته شده بود.
ایشان به همراه خانواده اش در همان شرایط تا شهر بیجار آمده بود و با وسیله نقلیه در مسیر شهر به روستا در برف و کولاک مانده بود و با زحمت و مشقت فراوان با پاي پیاده عازم روستا می شوند تا درکنار پدر ومادر و خانواده باشند.
لازم به ذکر است ایشان در ميان تمام دوستان و آشنایان به جوانمردی و بلند همتی شهره بود و در دستگیری از مستمندان و صله ارحام دريغ نداشت. نسبت به رعایت حقوق دیگران بسیار منظم و مقید بود و سراسر لحظات زندگی او سرشار از نکات و کارهایی بود كه حكايت از روح بلند و وسعت نظر ش داشت.
راوی: خانوم نگار رنجبری؛ خواهر شهید