ویژه نامه شهید سید مجتبی هاشمی
سه‌شنبه, ۰۲ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۰۷
با شروع غائله كردستان، شهيد هاشمي به همراه عده‌اي از افراد كميته 9 در پي فرمان بسيج عمومي حضرت امام(ره) عازم غرب كشور شد و در آزادي و پاكسازي آن منطقه شركت نمود. هنوز چند روز از تجاوز عراق به خاك كشورمان نگذشته بود كه سيد مجتبي، به همراه عده‌اي از دوستان و همرزمانش به صورت داوطلبانه و مستقل عازم جنوب كشور شد و در مدرسه "فدائيان اسلام"، واقع در شهر آبادان مستقر شد و بدين ترتيب اولين نيروي انتظامي نامنظم براي مقابله با تهاجمات بعثيون در ابادان و خرمشهر بوجود آمد كه به گروه فدائيان اسلام معروف شد

پرواز سپید

 نوید شاهد: شهيد سيد مجتبي هاشمي به سال 1319 در محله شاپور تهران (وحدت اسلامي فعلي) ديده به جهان گشود. او فرزند سوم خانواده‌اي مذهبي و متوسط بودكه عشق به اهل بيت و علماي اسلام در فضاي آن موج مي‌زد. وي پس از طي دوران تحصيلات متوسطه به ارتش پيوست و به دليل اندام ورزيده و قدرت بدني قابل توجهي كه داشت عضو نيروهاي ويژه كلاه سبز شد. اما پس از مدتي با مشاهده جو حاكي بر ارتش و آگاهي بيشتر از ماهيت رژيم طاغوت از ارتش شاهنشاهي خارج و به كار آزاد مشغول شد. در ايام‌ا... 15 خرداد سال 42 او و چند تن از دوستانش به موج خروشان مردم پيوستند و اقدام به آتش زدن يك خودروي ارتشي و مضروب نمودن عوامل رژيم نمودند، به همين جهت پس از سركوب آن قيام مردمي به مدت سه ماه متواري گشت و از آن پس دائماً در حال تعقيب و كنترل ماموران پهلوي قرار داشت و با كوچك‌‌ترين بهانه‌اي به منزل او هجوم آورده و اقدام به تجسس آن مي‌نمودند. اما سيد مجتبي بدون توجه به تهديدات دائمي آن، اقدام به تهيه و توزيع اعلاميه‌ها، نوارهاي سخنراني و تصاوير حضرت امام(ره) مي‌نمود و در پوششهاي گوناگون، فعاليت‌هاي خود را در تمامي شهرهاي استان تهران وحتي استانهاي همجوار گسترش داد. خروش ميليوني ملت مسلمان در سال 57 سرانجام راه بازگشت حضرت امام(ره) را به ميهن اسلامي گشود و در 12 بهمن حضرتش خاك كشور را به قدوم خود متبرك نمود. سيد مجتبي نيز به عضويت كميته استقبال امام(ره) درآمد و در آن استقبال تاريخي شركت نمود. طي 10 روز دهه فجر در محل كار خود كه يك مغازه لباس‌فروشي بودب ه فروش اقلامي كه در انقلاب ناياب شده بود با قيمتي به مراتب پايين‌تر از بهاي حقيقي آن، به مردم اقدام نمود. ضمن اينكه خود نيز با حضور در ميادين مبارزه رو در رو با بقاياي رژيم پهلوي، تمام توان خود را صرف پيروزي نهضت اسلامي نمود. پس از پيروزي انقلاب اسلامي در 22 بهمن، او به سرعت نيروهاي انقلابي و پرشور منطقه 9 را سازماندهي كرده و كميته انقلاب اسلامي منطقه 9 را تشكيل داد. يكي از همرزمان شهيد مي‌گويد: "بچه‌هاي آن اشخاصي نبودند كه به راحتي قابل مهار باشند و حقيقتاً سازماندهي آنها بعيد به نظر مي‌رسيد، هر كدام براي خود مدعي بودند، در آن شر و شور انقلاب هم كه قدرتي نبود تا اينها را مجاب كند براي شكل پيدا كردن، اما سيد مجتبي با آن روح بلند و اعتباري كه بين خاص و عام آن محل داشت با سرعت و موقعيت كامل اين بچه‌ها را دور هم جمع كرد و اينها همه از سيد مجتبي حساب مي‌بردند و حرفش را مي‌خواندند و به اين ترتيب يكي از قويترين كميته‌هاي تهران را تشكيل داد. با دستگيري و مجازات عده زيادي از فراريها و ايجاد نظم در آن منطقه متشنج، خدمت بزرگي به انقلاب كرد."
با شروع غائله كردستان، شهيد هاشمي به همراه عده‌اي از افراد كميته 9 در پي فرمان بسيج عمومي حضرت امام(ره) عازم غرب كشور شد و در آزادي و پاكسازي آن منطقه شركت نمود. هنوز چند روز از تجاوز عراق به خاك كشورمان نگذشته بود كه سيد مجتبي، به همراه عده‌اي از دوستان و همرزمانش به صورت داوطلبانه و مستقل عازم جنوب كشور شد و در مدرسه "فدائيان اسلام"، واقع در شهر آبادان مستقر شد و بدين ترتيب اولين نيروي انتظامي نامنظم براي مقابله با تهاجمات بعثيون در ابادان و خرمشهر بوجود آمد كه به گروه فدائيان اسلام معروف شد همسر شهيد مي‌گويد:
"فرودگاه مهرآباد كه بمباران شدف سيد يك ساك برداشت و رفت جنوب و 9 ماه از او بي‌خبر بوديم. بعد از 9 ماه در حاليكه دستش مجروح شده بود، با ريشها و موهاي بلند و ژوليده، به خانه برگشت." در آن ايام شهيد هاشمي با كمترين امكانات موجود و نيروهاي بي‌تجربه و آموزش نديده‌اي كه در اختيار داشت، ‌علي‌رغم كارشكنيهاي دولت وقت و عدم پشتيباني مناسب، مقاومت جانانه‌اي در برابر متجاوزين انجام داد. پس از مدتي وي ستاد "فدائيان اسلام" را به هتل كاروانسر آبادان منتقل كرد و تا مدتها تنها در راه اعزام به خطوط مقدم وديدن آموزشهاي اوليه رزمي، مراجعه به هتل كاروانسر بود. در ‌آن روزهايي كه حتي يك تفنگ "برنو" يا "ام ـ يك" براي مدافعين شهر آبادان بهاي طلا را داشت، سيد مجتبي با عده‌اي از مسئولين، از جمله ‌آيت‌ا... خامنه‌اي و مقام معظم رهبري تماس گرفته و از طريق آنان اقدام به تهيه اسلحه و مهمات مي‌نمود وغالبا با هزينه شخصي، آذوقه و مايحتاج عمومي را تهيه كرده و به ميادين نبرد مي‌برد. همسر شهيد از آن روزها چنين نقل مي‌كند: "سخترين دوران زندگي ما تازه بعد از انقلاب و شروع جنگ آغاز شد. سيد كه ديگر در خانه نمي‌ماند.
من بودم و 5 تا بچه قد و نيم قد، هر روز خودم مي‌رفتم و كركره مغازه را بالا مي‌كشيدم و كار مي‌كردم. سيد هم خيالش از بابت من راحت بود. وقتي هم كه مي‌آمد تهران كارش اين طرف آن طرف دويدن بود تا اسلحه تهيه كند يا غذا براي نيروهايش بفرستد، يا به خانواده شهدا سركشي و به آنها كمك مالي كند. وقتي شهيد شد، تازه متوجه شديم چقدر بدهكاري دارد از بابت خريد جنس براي جبهه، چند ميليون تومان بود. حتي من مجبور شدم خانه را بفروشم. حالا شما توجه كنيد كه ما 3 دستگاه خانه شخصي داشتيم و از نظر تمكن مالي بحمدا... وضعمان خوب بود، اما سيد همه اينها را خرج جنگ كرد، زندگيش شده بود جنگ، حتي نتوانست شاهد رشد بچه‌هايش باشد."
منافقان كوردل كه نمي‌توانستند شاهد تلاش شبانه‌روزي شهيد هاشمي در پشتيباني رزمندگان اسلام باشند، با آزار و اذيت خانواده شهيد هاشمي و تهديد خود وي سعي در سست نمودن عزم آهنين او براي حضور و كمك‌رساني او به جبهه‌ها داشتند اما به هدف خود نرسيدند و سرانجام با مشاهده ناتواني خود در اين امر، به سال 64 در آستانه ماه مبارك رمضان او را در ساعت 9 شب در مغازه لباس‌فروشي‌اش از پشت سر آماج گلوله‌هاي خود قرار دادند و به شهادت رساندند و دفتر زندگي دنيائي مردي بسته شد كه در تمامي لحظات عمر خود لحظه‌اي از خدمت به اسلام و مبارزه در راه اعتلاي كلمه الله فروگذار نكرد و جان خود را نيز بر سر مقصود خود نهاد و خون پاكش به دست شقي‌ترين افراد ريخته شد و به رود خروشان خون اجداد طاهرش پيوست. روحش شاد.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده