حاج احمد متوسليان - عملياتهاي انجام شده در مريوان (قسمت اول)
شنبه, ۱۲ تير ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۳۴
نوید شاهد: داغ شهادت محمد توسلي، هرچند پشت «احمد» را شكست - اما هيهات!- هرگز نتوانست خللي در عزم استوار اين سرباز سلحشور حسين زمان وارد آورد. بلافاصله دست به كار يك رشته عمليات تهاجمي با هدف پاكسازي نوار مرزي مريوان گرديد.
عملياتهاي انجام شده در مريوان - قسمت اول
داغ شهادت محمد توسلي، هرچند پشت «احمد» را شكست - اما هيهات!- هرگز نتوانست خللي در عزم استوار اين سرباز سلحشور حسين زمان وارد آورد. بلافاصله دست به كار يك رشته عمليات تهاجمي با هدف پاكسازي نوار مرزي مريوان گرديد. آماج نخستين ضربت كوبندة «احمد»، دزلي بود. تصرف دزلي كه حكم سرپل اصلي نفوذ عناصر ضدانقلاب به داخل خاك كردستان ايران را داشت، از مهمترين دستاوردهاي مهارت رزمي درخشان «احمد» و فئه قليل رادمردان همرزم او در جبهه مريوان به شمار مي رود. براي پي بردن به عظمت كاري كه «احمد» با فتح ارتفاعات دزلي انجام داد، بايد ابتدا با دزلي و نقشي كه اين منطقه در معادلات سياسي- نظامي منطقه براي ضدانقلاب و حاميان بعثي و شرقي و غربي آن ايفا مي كرد، آشنا شويم. دزلي منطقه اي كوهستاني و مرتفع در محدودة اورامان و در مجاورت نوار مرزي كردستان ايران با خاك عراق است. در آن مقطع - تابستان 59- روستاي دزلي، در اشغال عناصر مسلح حزب منحلة دموكرات و به مثابه مستحكم ترين دژ براي ضدانقلاب بود. موقعيت سوق الجيشي دزلي، حساسيت خاصي به اين منطقة كوهستاني بخشيده بود. از حيث وضعيت جغرافيايي، اين روستا، در يك فرورفتگي كاسه مانند قرا داشت. اطراف آن را ارتفاعات صعب العبوري احاطه كرده بود و يك راه مواصلاتي از سمت پاوه به آن منتهي مي شد كه در ضمن مسير تردد مردم بومي منطقه نيز بود. در دو سوي اين معبر، حدود يك تا دو كيلومتر، صخره هاي بزرگي قرار داشت كه ضدانقلاب در پناه آنها به راحتي قادر بود با استقرار قواي معدودي يك ستون عظيم نظامي را در سطح معبر به تله انداخته، نابود كند؛ همچنان كه در دوران رژيم طاغوت، چنين واقعه اي اتفاق افتاد. «احمد» در اين باره مي گويد:
«منطقه دزلي در زمان رژيم شاه كلاً دوبار از دست اين گروه ها گرفته شده بود و اين دو بار را در آن دوران به عنوان وقايع تاريخي در كتيبه مسجد جامع سنندج ثبت كردند پشا روستاي دزلي را ضدانقلابيون براي خودشان دژي محسوب مي كردند. آنها تمام صخره هاي مشرف بر مسير راه مزبور را با خرج گذاري ديناميت و تي.ان.تي بمب گذاري، و عرض كنم كه تله گذاري كرده بودند.»
همين مسأله باعث پر رويي و گزافه گويي فراوان ضدانقلاب، در تبليغات مسموم آنان شده بود. به عنوان مثال، در يكي از اعلاميه هاي گروهك دموكرات، چندي پس از آزادسازي مريوان توسط «احمد» و همزمانش، آنان وقيحانه شكست خود در نبرد مريوان را عقب نشيني تاكتيكي وانمود ساخته و نيروهاي انقلاب را به زورآزمايي در تلة دزلي دعوت كرده بودند:
«مضمون اعلامية دموكرات اين بود: «احمد متوسليان» و قواي حكومت اگر راست مي گويند و قدرت دارند، بيايند و دزلي را از پيشمرگان ما بگيرند!»
ديگر اينكه موقعيت سياسي خاص دزلي را نبايد ناديده گرفت. در حقيقت، دزلي، حكم قرارگاه فرماندهي كل و ستاد مشترك سران ائتلاف باندهاي ضدانقلاب در غرب كشور را داشت؛ ائتلافي شيطاني، شامل طيف متنوعي از آخوندهاي جيره خوار دربار پهلوي نظير شيخ عثمان نقشبندي و شيخ عزالدين حسيني تا قاسملوي دموكرات، ژنرال هاي فراري سلطنت طلب از قماش پاليزبان و اويسي، دار و دستة شاپور بختيار و سرانجام گروهك هاي افراطي ماركسيستي نظير كومه له و متحدان چپ آمريكايي آن؛ فدايي و پيكار. جلسات ادواري سران اين ائتلاف هفت جوش ضدانقلاب، به طور منظم در دزلي و با حضور افسران عالي رتبة سرويس اطلاعات رژيم بعث عراق برگزار مي شد. سردار رشيد سپاه اسلام حاج ابراهيم همت در مورد دستور كار يكي از اين جلسات مي گويد:
«قبل از فتح دزلي توسط سپاه مريوان، يكي از اين جلسات كه خيلي هم مهم بود، در دزلي برگزار شد. در جلسه مزبور، پاليزبان به اتفاق قاسملو و تني چند از افسران طاغوتي، به شيخ عثمان نقشبندي پيشنهاد مي دهند كه تو بايد سپاه رزگاري® را در اورامان تشكيل بدهي و مردم آنجا را مسلح كني. اين جلسه، با كنفرانس سران عرب در طائف عربستان همزمان بود به اصطلاح خودشان فتوا هم داده بودند كه جنگ عليه شيعه و پاسدار حلال است و شما مردم، بايد عليه اين دو بجنگيد!»
«احمد» در بخشي از خاطرات خود از نبردهاي غرب، اشاره اي هم به توطئه استكباري تشكيل سپاه رزگاري داشته است:
«شيخ عثمان را وا مي دارند كه گروهك رزگاري را تشكيل بدهد. او هم نام نيروهاي مسلح خود را سپاه عمربن خطاب گذاشته بود. علت انتخاب نام خليفة دوم براي شاخة نظامي اين گروهك اين بود كه مي خواستند از اعتقادات مذهبي مردم اهل سنت منطقه غرب كشور سوءاستفاده كنند. چنان كه خود شيخ عثمان هم به چنين سفسطه اي متوسل شد وگفته بود همان طور كه سپاه اسلام در زمان خليفه دوم به ايران حمله رد و ايرانيان مجوس را مسلمان كرد، حالا هم اين سپاه، كارش مشابه همان سپاه دوران عمر است كه مي خواهد ايران به زعم او كافر را مسلمان بكند!»
اين به اصطلاح سپاه رستگاري! براساس رهنمودهاي سران مرتجع كشورهاي عربي منطقه - به ويژه وهابيت حاكم بر حجاز- در كنفرانس سران عرب® كمتر از يك ماه پيش از حملة سرتاسري ارتش بعث عراق به خاك جمهوري اسلامي ايران تشكيل گرديد. استكبار جهاني به سركردگي آمريكا و ارتجاع عرب حاكم بر كشورهاي حاشيه جنوبي خليج فارس، در استمرار روند ثبات زدايي از حاكميت انقلابي نظام مقدس جمهوري اسلامي، يك رشته تدابير عاجل و ضربتي را در دستور كار خويش قرار دادند. رئوس تدابير متخذه در اجلاس طائف از اين قرار
بود:
1- تشديد حركت هاي تجزيه طلبانه در مناطق مختلف ايران اسلامي، به ويژه دو استان حساس مجاور مرز عراق، خوزستان و كردستان، از طريق يك دست كردن فعاليت عناصر متشتت ضد انقلاب.
2- برنامه ريزي جهت اجراي موفق يك كودتاي نظامي برق آسا، با بهره گيري از عناصر سلطنت طلب و پاكسازي نشده در ارتش ايران.
3- و سرانجام، در صورت به بن بست رسيدن تدابير فوق، دادن چراغ سبز به ماشين جنگي رژيم توسعه طلب بعث عراق كه به ويژه پس از سرنگوني رژيم شاه معدوم رهبري آن در آتش اشتياق ايفاي نقش ژاندارمي استكبار در خليج فارس مي سوخت.
بر همين اساس، جهت تحقق بند يك تدابير متخذه در اجلاس طائف، در قدم نخست سپاه رزگاري در كردستان تشكيل گرديد. دشمنان جهاني و منطقه اي جمهوري اسلامي ايران كه از بي رنگي حناي شعر و شعارهاي خلقي و دموكرات مآبانة گروهك ها در نزد افكار عمومي مردم مسلمان كردستان، در گذر نزديك به سه سال جنگ در اين استان به خوبي آگاه شده بودند، ضمن تشكيل سپاه رزگاري و سپرده فرماندهي اسمي آن به شيوخ خودفروختة نقشبندي درصدد برآمدند با دامن زدن به تعصبات مذهبي اهالي مناطق كردنشين غرب كشور و طرح ضديت ميان شيعه و سني، بن بست جنگ افروزي گروهك ها در كردستان را بشكنند. فتواي معروف شيخ عثمان مزدور كه گفته بود: «هر كس ده پاسدار امام خميني را سر ببرد، بهشت بر او واجب مي شود!» تبلور عيني عزم استكبار براي تبديل بحران كردستان به يك جنگ خونين مذهبي بود. سردار رشيد اسلام حاج همت دربارة تأثير اين فتواي رذيلانه گفته بود:
« اين جريان كثيف و خائنانه بلافاصله در منطقه دامنگير شد و حتي دامنة اين جريان به پاوه هم رسيد. به عنوان مثال، بعد از صدور اين به اصطلاح فتوا، چندين حمله از طرف گروهك رزگاري به پاسداران ما صورت گرفت. موقعي كه برادران سپاه مريوان و ارتش حمله كردند تا منطقة اورامان را آزاد كنند، طي حمله چند تن از برادران ما كه زحمي شده بودند، به دست عوامل رزگاري اسير شدند. اين از خدا بي خبرها، روي زخم هاي اين مجروحين، آب نمك ريخته بودند، آب جوش ريخته بودند؛ چرا كه آن روحاني نماهاي مزدور آمريكا، در جلسات شان، جنگ عليه شيعه و به اصطلاح خودشان عليه پاسدار را حلال كرده بودند. ريختن آب جوش برسر اينها را هم حلال كرده بودند و حتي بعضي زن ها هم روي سر اين بچه ها آب جوش مي ريختند و اين ها همه، گوشه اي كوچك از عذابي بود كه ما از دست اين جنايتكارها كشيديم.»
داغ شهادت محمد توسلي، هرچند پشت «احمد» را شكست - اما هيهات!- هرگز نتوانست خللي در عزم استوار اين سرباز سلحشور حسين زمان وارد آورد. بلافاصله دست به كار يك رشته عمليات تهاجمي با هدف پاكسازي نوار مرزي مريوان گرديد. آماج نخستين ضربت كوبندة «احمد»، دزلي بود. تصرف دزلي كه حكم سرپل اصلي نفوذ عناصر ضدانقلاب به داخل خاك كردستان ايران را داشت، از مهمترين دستاوردهاي مهارت رزمي درخشان «احمد» و فئه قليل رادمردان همرزم او در جبهه مريوان به شمار مي رود. براي پي بردن به عظمت كاري كه «احمد» با فتح ارتفاعات دزلي انجام داد، بايد ابتدا با دزلي و نقشي كه اين منطقه در معادلات سياسي- نظامي منطقه براي ضدانقلاب و حاميان بعثي و شرقي و غربي آن ايفا مي كرد، آشنا شويم. دزلي منطقه اي كوهستاني و مرتفع در محدودة اورامان و در مجاورت نوار مرزي كردستان ايران با خاك عراق است. در آن مقطع - تابستان 59- روستاي دزلي، در اشغال عناصر مسلح حزب منحلة دموكرات و به مثابه مستحكم ترين دژ براي ضدانقلاب بود. موقعيت سوق الجيشي دزلي، حساسيت خاصي به اين منطقة كوهستاني بخشيده بود. از حيث وضعيت جغرافيايي، اين روستا، در يك فرورفتگي كاسه مانند قرا داشت. اطراف آن را ارتفاعات صعب العبوري احاطه كرده بود و يك راه مواصلاتي از سمت پاوه به آن منتهي مي شد كه در ضمن مسير تردد مردم بومي منطقه نيز بود. در دو سوي اين معبر، حدود يك تا دو كيلومتر، صخره هاي بزرگي قرار داشت كه ضدانقلاب در پناه آنها به راحتي قادر بود با استقرار قواي معدودي يك ستون عظيم نظامي را در سطح معبر به تله انداخته، نابود كند؛ همچنان كه در دوران رژيم طاغوت، چنين واقعه اي اتفاق افتاد. «احمد» در اين باره مي گويد:
«منطقه دزلي در زمان رژيم شاه كلاً دوبار از دست اين گروه ها گرفته شده بود و اين دو بار را در آن دوران به عنوان وقايع تاريخي در كتيبه مسجد جامع سنندج ثبت كردند پشا روستاي دزلي را ضدانقلابيون براي خودشان دژي محسوب مي كردند. آنها تمام صخره هاي مشرف بر مسير راه مزبور را با خرج گذاري ديناميت و تي.ان.تي بمب گذاري، و عرض كنم كه تله گذاري كرده بودند.»
همين مسأله باعث پر رويي و گزافه گويي فراوان ضدانقلاب، در تبليغات مسموم آنان شده بود. به عنوان مثال، در يكي از اعلاميه هاي گروهك دموكرات، چندي پس از آزادسازي مريوان توسط «احمد» و همزمانش، آنان وقيحانه شكست خود در نبرد مريوان را عقب نشيني تاكتيكي وانمود ساخته و نيروهاي انقلاب را به زورآزمايي در تلة دزلي دعوت كرده بودند:
«مضمون اعلامية دموكرات اين بود: «احمد متوسليان» و قواي حكومت اگر راست مي گويند و قدرت دارند، بيايند و دزلي را از پيشمرگان ما بگيرند!»
ديگر اينكه موقعيت سياسي خاص دزلي را نبايد ناديده گرفت. در حقيقت، دزلي، حكم قرارگاه فرماندهي كل و ستاد مشترك سران ائتلاف باندهاي ضدانقلاب در غرب كشور را داشت؛ ائتلافي شيطاني، شامل طيف متنوعي از آخوندهاي جيره خوار دربار پهلوي نظير شيخ عثمان نقشبندي و شيخ عزالدين حسيني تا قاسملوي دموكرات، ژنرال هاي فراري سلطنت طلب از قماش پاليزبان و اويسي، دار و دستة شاپور بختيار و سرانجام گروهك هاي افراطي ماركسيستي نظير كومه له و متحدان چپ آمريكايي آن؛ فدايي و پيكار. جلسات ادواري سران اين ائتلاف هفت جوش ضدانقلاب، به طور منظم در دزلي و با حضور افسران عالي رتبة سرويس اطلاعات رژيم بعث عراق برگزار مي شد. سردار رشيد سپاه اسلام حاج ابراهيم همت در مورد دستور كار يكي از اين جلسات مي گويد:
«قبل از فتح دزلي توسط سپاه مريوان، يكي از اين جلسات كه خيلي هم مهم بود، در دزلي برگزار شد. در جلسه مزبور، پاليزبان به اتفاق قاسملو و تني چند از افسران طاغوتي، به شيخ عثمان نقشبندي پيشنهاد مي دهند كه تو بايد سپاه رزگاري® را در اورامان تشكيل بدهي و مردم آنجا را مسلح كني. اين جلسه، با كنفرانس سران عرب در طائف عربستان همزمان بود به اصطلاح خودشان فتوا هم داده بودند كه جنگ عليه شيعه و پاسدار حلال است و شما مردم، بايد عليه اين دو بجنگيد!»
«احمد» در بخشي از خاطرات خود از نبردهاي غرب، اشاره اي هم به توطئه استكباري تشكيل سپاه رزگاري داشته است:
«شيخ عثمان را وا مي دارند كه گروهك رزگاري را تشكيل بدهد. او هم نام نيروهاي مسلح خود را سپاه عمربن خطاب گذاشته بود. علت انتخاب نام خليفة دوم براي شاخة نظامي اين گروهك اين بود كه مي خواستند از اعتقادات مذهبي مردم اهل سنت منطقه غرب كشور سوءاستفاده كنند. چنان كه خود شيخ عثمان هم به چنين سفسطه اي متوسل شد وگفته بود همان طور كه سپاه اسلام در زمان خليفه دوم به ايران حمله رد و ايرانيان مجوس را مسلمان كرد، حالا هم اين سپاه، كارش مشابه همان سپاه دوران عمر است كه مي خواهد ايران به زعم او كافر را مسلمان بكند!»
اين به اصطلاح سپاه رستگاري! براساس رهنمودهاي سران مرتجع كشورهاي عربي منطقه - به ويژه وهابيت حاكم بر حجاز- در كنفرانس سران عرب® كمتر از يك ماه پيش از حملة سرتاسري ارتش بعث عراق به خاك جمهوري اسلامي ايران تشكيل گرديد. استكبار جهاني به سركردگي آمريكا و ارتجاع عرب حاكم بر كشورهاي حاشيه جنوبي خليج فارس، در استمرار روند ثبات زدايي از حاكميت انقلابي نظام مقدس جمهوري اسلامي، يك رشته تدابير عاجل و ضربتي را در دستور كار خويش قرار دادند. رئوس تدابير متخذه در اجلاس طائف از اين قرار
بود:
1- تشديد حركت هاي تجزيه طلبانه در مناطق مختلف ايران اسلامي، به ويژه دو استان حساس مجاور مرز عراق، خوزستان و كردستان، از طريق يك دست كردن فعاليت عناصر متشتت ضد انقلاب.
2- برنامه ريزي جهت اجراي موفق يك كودتاي نظامي برق آسا، با بهره گيري از عناصر سلطنت طلب و پاكسازي نشده در ارتش ايران.
3- و سرانجام، در صورت به بن بست رسيدن تدابير فوق، دادن چراغ سبز به ماشين جنگي رژيم توسعه طلب بعث عراق كه به ويژه پس از سرنگوني رژيم شاه معدوم رهبري آن در آتش اشتياق ايفاي نقش ژاندارمي استكبار در خليج فارس مي سوخت.
بر همين اساس، جهت تحقق بند يك تدابير متخذه در اجلاس طائف، در قدم نخست سپاه رزگاري در كردستان تشكيل گرديد. دشمنان جهاني و منطقه اي جمهوري اسلامي ايران كه از بي رنگي حناي شعر و شعارهاي خلقي و دموكرات مآبانة گروهك ها در نزد افكار عمومي مردم مسلمان كردستان، در گذر نزديك به سه سال جنگ در اين استان به خوبي آگاه شده بودند، ضمن تشكيل سپاه رزگاري و سپرده فرماندهي اسمي آن به شيوخ خودفروختة نقشبندي درصدد برآمدند با دامن زدن به تعصبات مذهبي اهالي مناطق كردنشين غرب كشور و طرح ضديت ميان شيعه و سني، بن بست جنگ افروزي گروهك ها در كردستان را بشكنند. فتواي معروف شيخ عثمان مزدور كه گفته بود: «هر كس ده پاسدار امام خميني را سر ببرد، بهشت بر او واجب مي شود!» تبلور عيني عزم استكبار براي تبديل بحران كردستان به يك جنگ خونين مذهبي بود. سردار رشيد اسلام حاج همت دربارة تأثير اين فتواي رذيلانه گفته بود:
« اين جريان كثيف و خائنانه بلافاصله در منطقه دامنگير شد و حتي دامنة اين جريان به پاوه هم رسيد. به عنوان مثال، بعد از صدور اين به اصطلاح فتوا، چندين حمله از طرف گروهك رزگاري به پاسداران ما صورت گرفت. موقعي كه برادران سپاه مريوان و ارتش حمله كردند تا منطقة اورامان را آزاد كنند، طي حمله چند تن از برادران ما كه زحمي شده بودند، به دست عوامل رزگاري اسير شدند. اين از خدا بي خبرها، روي زخم هاي اين مجروحين، آب نمك ريخته بودند، آب جوش ريخته بودند؛ چرا كه آن روحاني نماهاي مزدور آمريكا، در جلسات شان، جنگ عليه شيعه و به اصطلاح خودشان عليه پاسدار را حلال كرده بودند. ريختن آب جوش برسر اينها را هم حلال كرده بودند و حتي بعضي زن ها هم روي سر اين بچه ها آب جوش مي ريختند و اين ها همه، گوشه اي كوچك از عذابي بود كه ما از دست اين جنايتكارها كشيديم.»
نظر شما