عکسم را بیشتر می شناسد
سهشنبه, ۰۴ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۵:۵۳
نوید شاهد: خیلی به داود علاقه داشت، اما همیشه سعی می کرد یک جوری محبتش را پنهان کند. وقتی به او اعتراض می کردم و می گفت: نمی خواهم به من عادت کند، می ترسم بعدا برای شما مشکل پیش بیاید .
خیلی به داود علاقه داشت، اما همیشه سعی می کرد یک جوری محبتش را پنهان
کند. وقتی به او اعتراض می کردم و می گفت: نمی خواهم به من عادت کند، می
ترسم بعدا برای شما مشکل پیش بیاید .
این حرفش، توی دلم را خالی می کرد، به همین خاطر نمی گذاشتم ادامه بدهد. یک بار سر سفره هر چه داود را صدا کرد و گفت: بیا بغل بابا، داود غریبی می کرد و جیغ می زد .
بلند شدم عکس عباس را آوردم و به او نشان دادم. داود با یک حالت خاص عکس را بغل کرد و با آن زبان کودکانه اش، بابا، بابا می کرد. خیلی ناراحت شدم. عباس نگاهی به من کرد و گفت: می بینی، این بچه با عکس من بیشتر از خودم انس دارد.
راوی: زهرا منصف، همسر شهید عباس کریمی
این حرفش، توی دلم را خالی می کرد، به همین خاطر نمی گذاشتم ادامه بدهد. یک بار سر سفره هر چه داود را صدا کرد و گفت: بیا بغل بابا، داود غریبی می کرد و جیغ می زد .
بلند شدم عکس عباس را آوردم و به او نشان دادم. داود با یک حالت خاص عکس را بغل کرد و با آن زبان کودکانه اش، بابا، بابا می کرد. خیلی ناراحت شدم. عباس نگاهی به من کرد و گفت: می بینی، این بچه با عکس من بیشتر از خودم انس دارد.
راوی: زهرا منصف، همسر شهید عباس کریمی
نظر شما