«سبك زندگي شهدا»در گفتگو با همسر سردار شهيد حاجبي:
شنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۰۴:۱۰
نويد شاهد: همسر سردار شهيد حاجبي: زينب 11 ماهه بود و زكيه هنوز به دنيا نيامده بود كه علي دهم تيرماه سال 65 در عمليات كربلاي يك به شهادت رسيد. شهادت او برايم سخت نبود چرا كه هدف و اعتقادي داشتيم كه تا از دست دادن همه زندگي و همسر پاي آن ايستاده بودم....
صحبت هايش با استواري خاصي همراه است. اگرچه هنوز همسر خود را دوست دارد، اما ازدواجش را جزيي از هدف و اعتقادش تعريف مي كند. بنابراين از دادن هديه خود به معشوق يك لحظه هم پشيمان نيست. در بيست و ششمين سالروز شهادت مسوول مخابرات و قائم مقام لشكر 41 ثارالله (ع)، لحظاتي با خانم "فاطمه حبيب الهي" همسر سردار شهيد علي حاجبي هم كلام مي شويم:

همسر قائم مقام لشكر 41 ثارالله (ع) در گفتگو با خبرنگار نويد شاهد اظهار داشت: كلاس هاي اخلاقي كه شركت مي كردم، مي گفتند انسان بايد همه چيزش براي خدا باشد حتي غذا خوردن و لباس پوشيدنش. با خود مي گفتم مگر كسي پيدا مي شود كه اينطور باشد؟ از خدا خواستم چنين شخصي را سر راهم در زندگي قرار دهد تا باور كنم مي شود اينطور زندگي كرد. فاطمه حبيب الهي ادامه داد: مدتي نگذشته بود كه خدا علي را سر راهم قرار داد و چيزي فرا تر از خواسته ام را در او به من نشان داد. علي نه تنها لباس پوشيدن و غذا خوردنش، بلكه نفس كشيدنش هم براي خدا بود و من به معناي واقعي اين موضوع را ديدم و درك كردم.

 وي بيان داشت: مهرماه سال 63 ازدواج كرديم. آن موقع بم زندگي مي كردم. پس از ازدواج به اهواز رفتيم تا زندگي خود را آنجا آغاز كنيم. چهارده روز از زندگي مشتركمان نگذشته بود كه معلوم بود دوباره قصد جبهه رفتن در سر دارد. براي آزمايش من گفت: فاطمه من 4 سال توي جبهه بودم فكر كنم ديگر بس باشد به اندازه كافي جنگيدم و اداي تكليف كرده ام. من هم در پاسخ گفتم: مي داني چقدر زحمت كشيده شده تا كسي با تجربه تو در جنگ به ثمر برسد؟ اگر نروي خيانت كرده اي. خنديد و گفت: مي خواستم تو را امتحان كنم.

همسر سردار شهيد حاجبي تاكيد كرد: آن زمان معيارهاي زندگي فرق داشت. آخرت جلو افتاده بود و دنيا به دنبالش مي دويد و به گرد پايش نمي رسيد براي همين دل كندن از همسر و فرستادن به جبهه خيلي سخت نبود. تازه عروس بودن و زندگي مشترك باعث نمي شد از اعتقاد و هدف دست بكشيم. شايد اين حرف ها در ذهن كسي كه در اين شرايط نبوده نگنجد اما اينها واقعيتي بود كه اتفاق افتاد. تا الان يك دقيقه هم از كرده خود پشيمان نشدم. وي اضافه كرد: حدود دو سال با هم زندگي كرديم.
شايد هيچ كس اين حرف مرا باور نكند، اما در طول اين مدت حتي يكبار هم عصبانيت علي را نديدم. احترام خاصي براي من قائل بود و در انجام امور زندگي دست مرا باز گذاشته بود. هر كاري كه مي خواستم انجام دهم، با او مشورت مي كردم. مي گفت خودت سبك سنگين كن اگر به صلاح بود انجام بده. به معناي واقعي يك روح در دو قالب بوديم. نگاهم كه مي كرد، مي فهميدم چه مي خواهد بگويد و نگاهش كه مي كردم مي فهميد چه مي خواهم. همسر قائم مقام لشكر 41 ثارالله (ع) خاطر نشان كرد: چيزي را كه همه در رويا تصور مي كنند، من در واقعيت ديدم. چشم علي چشم خدا، دست علي دست خدا، گوش علي گوش خدا، سخن علي حرف خدا و قلب علي حرم خدا بود. اينها شعار نيست و كساني بودند كه به اين درجه از كمال رسيده بودند. وي يادآور شد: بخشش عجيبي داشت. يادم مي آيد برايمان جاروي نپتوني هديه آورده بودند.
 گفت: فاطمه ما كه جارو داريم اين را ببرم بچه ها سنگر را تميز كنند. حتي گاهي لباس و كفش خود را به ديگران مي بخشيد. به صله رحم و ديدار با اقوام اهميت مي داد. در ماه سه روز به مرخصي مي آمد. همان سه روز را تقسيم مي كرد و به همه حتي خواهر ناتني اش كه در بندر لنگه زندگي مي كرد، سر مي زد. حبيب الهي افزود: سفارش بچه ها را مي كرد و مي گفت آنها را به فضاهايي ببرم كه رشد كنند و مشكل پيدا نكنند. پرهيز از شركت در جاهايي كه تعالي براي بچه ها در پي نداشت، جزو خواسته هايش بود. وي عنوان كرد: اوايل ازدواجمان بود.
يكبار بي مقدمه گفت: فاطمه اگر شهيد بشوم، چه مي كني؟ گفتم: شكر خدا. گفت: كار درستي مي كني. لحظاتي گذشت و گفت:  اگر خواهشي از تو داشته باشم انجام مي دهي؟ دوست دارم روز تشييع جنازه ام براي مردم سخنراني كني. گفتم: اگر بتوانم حتما اين كار را انجام مي دهم. وقتي شهيد شد و مراسم تشييع پيكرش برگزار شد، ناگهان ياد حرفش افتادم و به خواسته اش پاسخ دادم.
همسر سردار شهيد حاجبي يادآور شد: زينب 11 ماهه بود و زكيه هنوز به دنيا نيامده بود كه علي دهم تيرماه سال 65 در عمليات كربلاي يك به شهادت رسيد. شهادت او برايم سخت نبود چرا كه هدف و اعتقادي داشتيم كه تا از دست دادن همه زندگي و همسر پاي آن ايستاده بودم....
 انتهاي پيام/س/ع

نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده