بانك سوژه ايثار و شهادت (124)
سه‌شنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۰ ساعت ۰۰:۰۰
مادر ايشان بعد از شنيدن اين خبر به پشت جبهه مي آيد ومي گويد تا جنازه فرزندم را نبرم از اينجا نمي روم . شهيد اسداله حسنوند ناگهان تصميمي مي گيرد ،او طنابي را بر مي دارد وسينه خيزخود را به 20متري نيروهاي عراقي مي رساند.


بعداز عمليات منطقه شرحاني، پيكر شهيد مصطفي بهرامي دربين نيروهاي ايراني وعراقي با تعداد زيادي از شهدا جا مي ماند
مادر ايشان بعد از شنيدن اين خبر به پشت جبهه مي آيد ومي گويد تا جنازه فرزندم را نبرم از اينجا نمي روم .
شهيد اسداله حسنوند ناگهان تصميمي مي گيرد ،او طنابي را بر مي دارد وسينه خيزخود را به 20متري نيروهاي عراقي مي رساند.
شهدا پايين تپه كنارهم چيده شده اند وعراقي ها مقداري خاك روي آنها ريخته اند .شهيد مصطفي پيكر درشتي دارد . داده بودند پوتيني قد پايش درست كنند.
شهيد حسنوند پوتين ها را خوب ورانداز مي كند وناگهان با يك پوتين روبرو مي شود كه بزرگتراز همه پوتين هاست.
جنازه را به هر ترتيب كه شده زير خاك در مي آورد. خسته مي شود.
جنازه بزرگ است. شهيد به ناچارسرطناب را به گردن شانه خود پيچانده و به صورت سينه خيز عزم آمدن مي كند.
درست سه ساعت تمام اين فاصله كوتاه به طول مي انجامد.
نزديك سنگر كه مي رسد صداي صلوات بچه ها بلند مي شودواورا غرق بوسه مي كنند.
شهيداسدالله در حمله چزابه درميدان جنگ ماند.
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده