شهدای استان فارس - صفحه 66

آخرین اخبار:
شهدای استان فارس
زندگی نامه شهید "اسماعیل کارگز"؛

در سجاده ی عشق به دیدار یار شتافت

یازدهم اسفند ماه 1364 بود. اسماعیل جهت ادای نماز از سنگر خارج شد و وضو گرفت. سجاده را پهن کرد و برای نماز قامت بست. رکعت اول را که خواند گلوله ی در نزدیکی سنگر اصابت کرد...

شهيد "محمد جوكار" در قاب تصاویر

شهيد "محمد جوكار" در سال 1342 در روستای كهمره جروق در خانواده مذهبي چشم به جهان گشود و در اسفند سال 1364 به شهادت رسید.
تاملی در زندگی نامه شهید "محمد جوکار"؛

از حیات دنیوی تا جهان شهادت

شهید "محمد جوکار" در آذر سال 1342 به دنیا آمد. وی در وصیت نامه خود می نویسد: شهدا زنده و جاويد هستند و لذا هدفم مرا از حيات دنيوى به جهان شهادت كشاند. از شما مى خواهم كه درد مردم را بشناسيد...
شهید "محمد جوکار"؛

برادران سپاه، مجالی به خودنمایی دشمن ندهید

شهید "محمد جوکار" در وصیت نامه خود می نویسد برادران سپاه پاسداران انقلاب اسلامى. مجال هيچگونه خودنمايى را به دشمن ندهيد هر روز قدمى استوارتر برداريد و برويد و با طرح هاى جديدترى دشمن را در ميدان جنگ نابود كنيد.
نامه ای از شهید "صادق مرادی"؛

به فرمان مادر

شهيد "صادق مرادی" 16 ساله بود که به جیهه رفت. در نامه ای به خانواده، خواهران خود را به اطاعت از مادر تشویق می کند.
مروری بر زندگی نامه شهید "صادق مرادی"؛

اشک مادر بدرقه راهش شد

شهيد "صادق مرادی" مهر سال 1349 دیده به جهان گشود. 16 ساله بود که به جیهه رفت. مادرش در خاطره ای می گوید: او طاقت گریه های مرا نداشت. به همین دلیل بدون خداحافظی رفت. به محض اینکه شنیدم خودم را با شتاب به محل اعزام رساندم...
خاطره ای از شهيد "صادق مرادی"؛

بوسه ای بر پیشانی پدر

مادر شهید "صادق مرادی" در خاطره ای می گوید: اولین مرخصی که آمد برای خانواده درحد توان سوغاتی خریده بود برای پدرش هم یک جانماز و تسبیح آورده بود. پدر علاقه ی شدیدی به صادق داشت. به او گفت: پسرم من دوری تو را نمی توانم تحمل کنم...

گالری عکس شهيد "علی رستاقی"

شهيد "علی رستاقی" مرداد سال 1343 در روستای محمدآباد از توابع شهرستان فيروزآباد به دنیا آمد و در اسفند 1364 به شهادت رسید.
تاملی در زندگی شهيد "علی رستاقی"؛

در آرزوی شهادت

شهيد "علی رستاقی" در مرداد سال 1343 در یکی از روستاهای شهرستان فيروزآباد به دنيا آمد. پدرش در خاطره ای می گوید: به پسرم گفتم می خواهیم برایت آستین بالا بزنیم و جبهه نرو. گفت: بابا جان جنگ امام حسینه باید بروم تا تنها نباشد. ما باید پیروز این جنگ باشیم...

برگزاری یادواره 30 شهید مسجد حضرت ابوالفضل علیه السلام در شیراز

یادواره 30 شهید والامقام مسجد حضرت ابوالفضل علیه السلام (پایگاه مقاومت شهید رستم گوشه نشین) با سخنرانی آیت الله ملک حسینی و سرهنگ علی پورفرمانده سپاه ناحیه بقیه الله شیراز و با روایتگری سیدرضا متولی مسئول انجمن روایتگران فجر استان فارس با حضور خانواده های معظم شهدا ، جانبازان ، آزادگان برگزار شد. در این مراسم از خانواده های شهدا و جانبازان و آزادگان تجلیل به عمل آمد.
زندگی نامه شهيد "محمدجواد نيک فر"؛

سی و سه ماه در خشندگی یک نور در جبهه

شهيد "محمدجواد نيک فر"سال 1345 در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. او 33 ماه در جبهه بود و در 19 سالگی به شهادت رسید.

عکسهای منتشر نشده شهيد "محمدحسين کردگاری"

شهيد "محمدحسين کردگاری" خرداد ماه 1344 در شهرستان ني ريز دیده به جهان گشود و در عملیات والفجر 8 به شهادت رسید.
وصیت نامه شهيد "محمدحسين کردگاری"؛

شعله هاى عشق شهید تا ستارگان

شهید "محمدحسین کردگاری" در وصیت نامه خود می نویسد: خدايا قلبم در فشار است روحم در قفس است دنيا و آسمان بر من تنگ شده است. خدايا روحم را بگير، جانم را بگير. عشقم را بگير نمى خواهم ديگر احساس كنم كه شعله هاى عشقم تا ستارگان مى رسد...
شهيد "محمدحسين کردگاری"؛

روی مزارم بنویسید بسیجی شهید

شهید "محمدحسین کردگاری" در وصیت نامه خود می نویسد: پدر و مادر اگر به فيض شهادت رسيدم ناراحت نباشيد و برايم دعا كنيد و روی سنگ مزارم فقط بنويسيد «بسيجى شهيد».
تاملی در مناجات شهید "محمدحسين کردگاری"؛

مؤمن را ايمانش حفظ می کند

شهید "محمدحسين کردگاری" در دفتر یادداشت خود می نویسد: يا رسول خدا تو خود به ما فرمودي که من درباره ي امت خودم از هيچ مؤمن و مشرکي نمي ترسم زيرا مؤمن را ايمانش حفظ مي کند و مشرک را کفرش نابود مي کند...
تاملی در زندگی نامه شهید "محمدحسین کردگاری"؛

قطرات اشک یک شهید بر شن هاى داغ جبهه

شهيد "محمدحسين کردگاری" در نی ریز به دنیا آمد. با شروع جنگ تحميلي عازم جبهه هاي نبرد شد. وی در وصیت نامه خود می نویسد: وقتى احساس مى كنم كه فردا مثل ديروز بايد بين من و او فاصله باشد بغض گلويم را مى فشارد و بالاخره او كه هميشه ناظر بوده قطرات لرزان و توأم با شرمساريم را مى بيند كه بر روى شنهاى داغ و معطر جبهه مى ريزد.
مروری کوتاه بر زندگی شهید "حبيب الله مينویی"؛

خدمت فقط برای رضای خدا

شهید "حبيب الله مينویی" در یکی از روستاهای اقلید به دنیا آمد. یکی از دوستانش در خاطره ای می گوید: از جبهه که می آمد زیاد به منزل ما سر می زد. به ما می گفت تا می توانید در جبهه یا پشت جبهه برای رضای خدا خدمت کنید...
وصیت نامه شهيد "محمدرضا عقيقی" در قاب پوستر؛

چشم شهدا به اعمال شماست

شهید محمد رضا عقیقی در وصیت نامه خود می نویسد: ای امت اسلام بدانید در این راه چشم تمام شهدای تاریخ به شما و اعمال شما دوخته شده است...
خاطره ای از شهيد "اکبر کوثری"؛

جشن تولد شهید آسمانی برای دوستش

همرزم شهيد "اکبر کوثری" در خاطره ای می گوید: صبح ، بچه ها همه داخل سنگر جمع بودند و از هر دری سخن می گفتند. اکبر هم با علاقه ی عجیبی به بچه ها خیره شده بود و به آنها نگاه می کرد. یکی از بچه ها گفت: راستی بچه ها ، من امروز تولدمه ولی چه فایده که اینجایم و هیچ امکاناتی هم برای جشن نداریم...
خاطره خودنوشت شهيد "امان الله عباسی"؛

صدای دوستان شهيدم به گوش می رسد

شهید "امان الله عباسی" در خاطره ای می نویسد: برادران رشتي وقتي ديدند رفيقشان شهيد شده شروع به گريه و بي تابي کردند و ما آن ها را دلداري داديم و شهيد را انتقال داديم. هنوز صداي دوستان شهيد در گوشم طنين انداز است...
طراحی و تولید: ایران سامانه