شهدای فارس - صفحه 2

آخرین اخبار:
شهدای فارس

کتابخانه تخصصی ایثار و شهادت در شیراز افتتاح شد

معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران فارس اظهار داشت: کتابخانه تخصصی ایثار و شهادت با حضور حجت‌الاسلام والمسلمین کلانتری تولیت آستان مقدس حضرت احمدبن موسی الکاظم شاهچراغ (ع)، سردار بیانی مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران فارس در کتابخانه حرم مطهر احمدبن موسی‌الکاظم(ع) افتتاح شد.

شهید تازه‌شناسایی داوود ممسنی در آغوش گلزار شهدای شیراز آرام گرفت

هم‌زمان با سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، مردم شیراز پیکر ۱۲ شهید دفاع مقدس را تشییع کردند و شهید داوود ممسنی پس از سال‌ها چشم‌انتظاری در گلزار شهدای شیراز آرام گرفت.

تشییع پیکر‌های مطهر شهدای گمنام بر دستان مردم شیراز

همزمان با سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیه) پیکر‌های مطهر ۱۲ شهید گمنام و بانام دوران دفاع مقدس روز دوشنبه سوم آذرماه از میدان شهدا شیراز به سمت حرم شاهچراغ (علیه السلام) تشییع شد.

نهادینه شدن فرهنگ ایثار، رمز عزت ملی و درمان مشکلات فرهنگی و اقتصادی است

ابراهیم بیانی مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران فارس گفت: جامعه‌ای که فرهنگ ایثار و شهادت در آن نهادینه شود، هم در برابر بیگانگان مقتدر می‌ماند و هم از درون به آرامش، عزت و پیشرفت می‌رسد و توسعه این فرهنگ نه‌تنها سپر امنیت ملی است، بلکه راه برون‌رفت از مشکلات اقتصادی و فرهنگی نیز به شمار می‌آید.
تولیت حرم مطهر شاهچراغ (ع)

کتاب، اساس اسلام ناب و راه مقابله با جهل است / انقلاب اسلامی بر محور علم و معرفت بنا شده است

تولیت حرم مطهر حضرت احمدبن موسی الکاظم شاهچراغ(ع) صبح امروز در مراسم افتتاح کتابخانه تخصصی «ایثار و شهادت» با تأکید بر جایگاه علم و کتابخوانی در اسلام تصریح کرد: اسلام ناب با فرمان «اقرأ» آغاز شده و معجزه‌ی جاویدانش کتاب است؛ جامعه‌ای که از مطالعه و معرفت فاصله بگیرد، میدان جولان جهل و انحراف خواهد شد.

فیلم / آیین وداع با شهید گمنام ۲۲ ساله در گلزار شهدای قائمیه

آیین وداع با شهید گمنام ۲۲ سالهبا حضور مسئولین واقشار مختلف مردم در گلزار شهدای قائمیه برگزار شد.

چند دقیقه همراه با اشک‌های پدر و مادرِ شهیدی که ۴۱ سال چشم‌انتظار ماندند

شهید ماشاءالله استخری از نیروهای ارتش جمهوری اسلامی ایران، پس از سال‌ها انتظار و بی‌خبری خانواده‌، هویت او شناسایی شد. در ادامه کلیپی از پدر و مادر این شهید بزرگوار را ببینید.

عطر شهید گمنام در شهرستان فسا پیچید

آیین وداع از پیکر مطهر شهید گمنام با حضور مسئولین و خانواده شهدا در شهرستان فسا برگزار شد.

وداع از پیکر شهید گمنام در شهر قائمیه

آیین وداع از پیکر مطهر شهید گمنام با حضور مسئولین و خانواده شهدا در گلزار شهدای شهر قائمیه برگزار شد.

یادواره شهدای کارمند شهرستان زرقان برگزار شد

به مناسبت هفته بسیج یادواره شهدای کارمند شهرستان زرقان با حضور مدیر کل بنیاد شهید و امور ایثارگران فارس و مسئولین در این شهرستان برگزار شد.
خاطره خودنوشت شهید محمود ستوده «۳۰»

حرکت گردان جاویدی و پاکسازی مناطق مین گذاری شده

شهید «محمود ستوده» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: « آغاز حرکت گردان جاویدی و ساعت ۱۱ شب شروع عملیات برادر رودکی. ساعت ۹:۳۰ دقیقه تلفن زد که بچه‌های ما میدان مین هم باز کرده‌اند....» قسمت سی‌ام خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید محمود ستوده «۲۹»

تولدی دوباره در سایه سخنان مرد بزرگ

شهید «محمود ستوده» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «زمانی که این سخنان را می‌شنوم خدا خودش می‌داند که چقدر روحیه می‌گیرم مثل اینکه دوباره متولد شده باشم و زمانی که این مرد بزرگ خودش را یک طلبه معرفی می‌کند ما باید فکر خودمان را بکنیم...» قسمت بیست و نهم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید محمود ستوده «۲۸»

شهادت با دهان روزه و پس از غسل شهادت

شهید «محمود ستوده» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «نکته قابل توجه این است که این شهید بزرگوار با دهان روزه به این فوز عظیم نائل آمد و همان صبح، هم همراه بچه‌ها غسل کرده بود و شاید هم غسل شهادت و خوشا به حالش که چه لیاقتی داشت و زود به هدفش رسید...» قسمت بیست و هشتم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید محمود ستوده «۲۷»

شهید جباری در آغوش رزمندگان

شهید «محمود ستوده» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «وقتی به آنجا رسیدیم متوجه شدیم که برادر طمراس جباری بر اثر اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نائل آمده که تقریباً یک قسمت از سرش براثر اصابت ترکش کنده شده بود و تمام مغز سرش بر روی زمین ریخته بود...» قسمت بیست و هفتم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید محمود ستوده «۲۶»

پایگاه زیر گلوله بعثی‌ها

شهید «محمود ستوده» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «من بنای مخالفت سر دادم و به ایشان گفتم بهتر است جانب احتیاط را از دست ندهیم. از پائین جاده حرکت می‌کنیم بقیه بچه‌ها هم قبول کردند و به آبادان رفتیم و پس از حمام من زودتر از آن‌ها به مقر برگشتم و حدوداً ساعت ۱۱:۳۰ بود...» قسمت بیست‌وششم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید محمود ستوده «۲۵»

آمبولانس در مقر نبود

شهید «محمود ستوده» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «وقتی داخل مقر شدیم برادر الوانی را دیدم و از او سوال کردم: علی خبری شده؟! علی در جواب گفت: برادر جوکار بالای سنگر ایستاده بود و بعثیان کافر و از خدا بی‌خبر او را دیدند و به سمتش تیراندازی کردند و یک تیر به شانه‌اش خورد و بعد او را به بیمارستان انتقال دادیم...» قسمت بیست و پنجم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید محمود ستوده «۲۴»

یک کیلومتر سینه خیز، دو زخمی را عقب آورد

شهید «محمود ستوده» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «زمانی که این برادران رفتند واقعاً دلم گرفت و مرتب احساس کمبود می‌کردم، چون با این عزیزان آنقدر دوست بودیم که یک لحظه دوری هم را نمی‌توانستم تحمل کنیم و هر جا و هر ساعت یاد و ذکر خیر آن‌ها می‌کردیم...» قسمت بیست و چهارم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید محمود ستوده «۲۳»

تنور نان پزی در ساختمان

شهید «محمود ستوده» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «چند روزی که گذشت عده‌ای از برادران یک تنور نان پزی در ساختمان درست کردند و از آن روز آرد آوردیم و خودمان نان می‌پختیم و می‌خوردیم و طور‌ی این کار انجام می‌شد که انگار همگی در این امور استاد بودیم...» قسمت بیست و سوم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید محمود ستوده «۲۲»

ما پیروز هستیم و نابودی و پوسیدگی ازآن کافران است

شهید «محمود ستوده» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «زمانی که برادر مرشدی به ساختمان آمد متوجه شدیم که تمام لباس‌هایش پر از خون است و وقتی جریان را پرسیدم برایمان قضیه راتعریف کرد و گفت: زمانی که بعثی‌ها به سمت ما تیراندازی کردند اول...» قسمت بیست و دوم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید محمود ستوده «۲۱»

لباس‌هایی آغشته به خون

شهید «محمود ستوده» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «روز‌ها و شب‌ها برای ما سپری می‌شد و کار هر روزمان تکرار روز‌های قبل بود. روز‌ها داخل ساختمان و شب‌ها هم بیرون از آن به پاسداری از حوزه تحت مسئولیتی می‌پرداختیم و در این مدت حتی یک درگیری هم نداشتیم البته توانش هم نداشتیم...» قسمت بیست و یکم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
طراحی و تولید: ایران سامانه