مادر شهید - صفحه 68

آخرین اخبار:
مادر شهید

مادر شهید «ایوب اکبرزاده» به فرزند شهيدش پيوست

«زینب موسوی» مادر دانش آموز شهید «ایوب اکبرزاده» شب گذشته دعوت حق را لبیک گفت و به فرزند شهیدش پیوست.

مادر شهید کربلای هویزه در جوار شهدا آرام گرفت

مادر بسیجی شهید «اسماعیل حاجی کوهمدانی» در یادمان شهدای هویزه به خاک سپرده شد.

مادر شهید ان بلوک به دیار حق شتافت

پیکر صغری منزوی والده شهیدان ایوب و محمدجواد بلوک از پایگاه بسیج ناحیه املش تا گلزار شهدا این شهر بر روی دستان مردم شهیدپرور ولایتمدار تشییع و در کنار فرزندان والامقامش آرام گرفت
مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسن قربانی

وقتی داشت می رفت؛ دلم یه جوری بود، نمی تونستم ازش جدا بشم!

هربار تا جلوی چهارراه نادر میرفتم . این بار تا پلیس راه رفتم . گفت ، مامان چرا نمیری ؟ گفت ، نمیدونم نمی تونم برم . اومد یه مقدار کنارم نشست . گفت ، ناراحت نباش . میرم سه ماه دیگه میام . رفت و دیگه هیچ وقت برنگشت .

کرامات شهیدان؛(85)تعيين محل اصابت گلوله

او بارها به من گفته بود که تير دشمنان خدا و مردم به مغز او که براي مردم مي انديشد و قلب او که براي مردم ميتپد...
مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسن اخلاقی

صاحب مغازه گریه کرد و گفت: «کمتر کسی پیدا میشه که آنقدر به بدهکاریش حساس باشه!»

بین همه ی برادرهام شهید خیلی آرام و دوست داشتنی بود . خیلی رفتارش خالص بود و به وضع ظاهریش خیلی میرسید . با اینکه اون زمان این چیزها بین مردم باب نبود . برادرم با اینکه بسیجی بود خیلی به آراستگی اش اهمیت می داد . وقتی هم دردو بیماری داشت ، خیلی کم پیش میومد که تو خونه مطرح کنه . بچه ی مظلومی بود .
مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حجت الله اختری

به همه گفتیم: یه هدیه ی ناقابل داشتیم در راه خدا دادیم!

گفت ، مامان جان خدا بهت یه صبری بده و اگر من شهید شدم ، گریه نکن . اگر شهید شدم لباس نو بپوش و چادرنو سرت کن . روزی هم که شهید نشده بود یه چند تا عکس برام آورد گفت ، اینها رو یادگاری بگیرازمن . بهش گفتم ، مادرجان این کارها چیه ؟ گفت ، مادرجان اینها رو نگه دار .
مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید جواد سعیدی

نامه ای به مادر دقایقی قبل از شهادت!

نگاه به خاله ام و پسرخاله ام و مادرم کردم وگفتم ، راسته ؟ گفت ، تو که خودت اشهدش هم خوندی . گفتم ، بگو جنازه داره ؟ بچه ام که تو نامه نوشته بود جنگ تموم شده و من دارم میام . گفته بود ، میام زحماتت وجبران می کنم مامان جان . الان نامه اش چهار روزه به من رسیده . چرا دروغ میگین به من . ساعت دوازده شب ، سی ویکم تیر ماه نامه رو فرستاده بود و دوازده به بعد شهید شده بود .
در سالروز شهادت فرزندش،

مادر شهید اکبرحلوایی آسمانی شد

بانو پوران رنج‌کش مادر شهید جلال اکبرحلوایی در سالروز شهادت فرزندش به فرزند شهیدش پیوست.
مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید جواد اعظمی

چادرم رو بستم دورکمرم و گفتم: خودم می خوام بچه ام را بخاک بسپارم

پسرخواهرم که سید و طلبه هست آمد وگفتم ، خاله میخواستم خودم جوادم روبسپارم دست خاک . ولی حالا که تواومدی خودت این کار رو بکن . همون اندازه ای که به دنیا اومده بودبا همون اندازه تحویل خدا دادمش .
مادر شهید

مادر شهید مفقودالاثر طباخی آسمانی شد

حاجیه کبابیان، مادر گرانقدر شهید مفقودالاثر امیر طباخی آسمانی شد.
گزارش تصویری;

گزارش تصویری / دیدار با مادر شهید «محمدرضا بندر ریگی»

معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استانداری بوشهر به همراه مشاور استاندار در امور ایثارگران و مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان بوشهر به دیدار مادر شهید والامقام «محمد رضا بندر ریگی» رفتند.
مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید جهانگیر صاحب جمعی

پدر شهیدی که یعقوب وار در فراغ فرزند گریست

وقتی شهید شد ما اصلا اطلاع نداشتیم . اون روز پدرش به من گفت ، برای من آب وغذا بزار میخوام برم سرزمین . من هم بلند شدم که نماز بخونم . وضو گرفته بودم و همین که چادرم انداختم روی سرم و قامت بستم نماز بخونم . یه دستی اومد روشونه ام وگفت ، استوار باش الان برات شهید میارن . من همون لحظه آتش گرفتم . چادرم واز سرم وگرفتم و سطلی که کنارم بود موقع دویدنم پرت شدم . دویدم جلوی درکه ببینم کی بود . دیدم کسی نیست . توی اتاق ها رو هم گشتم ولی خبری نبود . یه دفعه صداشو از تو خونه عموش که کنار ما بود شنیدم .
مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید جمشید طاهر کرد

بعضی ها می گفتند: چرا نازنین پسرت رو فرستادی شهید بشه ؟!

همیشه میگم خدایا یه پسرم ودرراه تو دادم ، یکی دیگه دارم به من ببخش . من دو تا پسر داشتم که یکی شهید شد والان یکی دارم . من انقدر خدارو شکر میکردم که خدا می دونه . من هیچ وقت پیش پسر ودخترم وشوهرم گریه نمی کردم . شبها تا صبح از گوشه ی چشم هام اشک میامد . برادرم همیشه میگفت ، شاه پسند از حسین آقا خیلی صبورتر هست . زنداداشم یه روز گوشه خونه خواب بود ، من داشتم عکس پسرم ونگاه میکردم وآرام گریه می کردم که اون ها بیدار نشن . زنداداشم رو به برادرم گفت ، چهل روز گذشته این زن چهل ساعت خواب نکرده . فقط پیش شما حرفی نمیزنه .
قسمت نخست خاطرات شهید «حسن عربی»

بی‌قراری‌های مادر

برادر شهید «حسن عربی» نقل می‌کند: «همه خوشحال بودند، مادر اما بی‌قرار بود. نه پای تلویزیون بند می‌شد و نه توی کوچه و خیابان. چهره گرفته مادر، جشن را از یادم می‌برد. بی‌تابی مادر به‌جا بود. برای رزمنده ما برگشتی توی کار نبود. خیلی نکشید که پیکرش را برایمان آوردند.»
مادر شهید

مادر شهید صمدی آسمانی شد

مراسم تشییع و خاکسپاری مادر شهید روح‌الله صمدی برگزار می‌شود
مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید جبرئیل بیدقی

در سالگرد ازدوجمان خبر شهادتش را برایم آوردند

اون روز ما تو مهدیشهر بدرقه اش کردیم وبعد رفتیم سمنان جلوی سپاه . چون هوا سرد بود وزمستون بود من تو نیسان نشسته بودم . اومد جلوی ماشین وفرزندش وبوسید وگفت ، مراقبش باش انشاالله من زود برمیگردم . رفت وبعد ازدوماه دربیست ودوم اسفند ماه خبر شهادتش وآوردند . همون روز هم سالگرد ازدواجمون بود .
مصاحبه نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید امیر صولت اعرابی

دیدم که صولت تیرخورده...

من نمیدونستم چی شده . پسرم همون موقع شهید شده بود ولی به من نمیگفتند . چند وقت پیش دوستش میگفت ، من دیدم که صولت تیرخورده . بعدش بولدزر عراق میاد و خاکریز و سنگر ورزمنده ها رو میریزه زیر خاک . بعدا که جاده رو اصلا ح میکردند پلاکش و پیدا کردند . بعد از سیزده سال پیداش کردند و آوردیمش امامزاده یحیی .

اینجا بوی «پیچک» می دهد/ بازدید مادر شهید پیچک از ارتفاعات بازی دراز

کاروان به مقصد می رسد. اینجا ارتفاعات «بازی دراز» است؛ ارتفاعاتی که بازی های بسیار کرده است و بازیگران آن شهیدانی هستند همچون "پیچک ها" و "وزوایی ها" که نامشان و عطرتشان تا همیشه در این سرزمین می پیچد.
گفت‌وگوي با مادر شهيد مفقودالجسد اميرسعيد قاسمي

کاش پسرم آخرين مفقودي بود كه تفحص مي‌شد

ابتداي فيلم صوت امام خامنه‌اي بود مي‌شد كه فرمود:« ايني كه جسد علي‌الظاهر پنهان شده يك شهيد را شما از روش غبار‌ها و خاك‌ها را بر طرف مي‌كنيد و آن را سر دست مي‌گيريد اين معنايش اين است كه به رغم آن كساني كه مي‌خواهند مسئله شهادت را، مسئله شهيد را و مسئله فداكاري را زير غبارها و خاك و خل‌ها پنهان كنند...
طراحی و تولید: ایران سامانه