خاطرات شفاهی جانبازان؛
همسر شهید "دشتی ساسانی" از زندگی مشترکشان و ویژگیهای اخلاقی او میگوید: مردی کمحرف، دلسوز و بااخلاق که حتی خستگی طاقتفرسای کار در گرمای بندر بوشهر، مانع پایبندیاش به نماز نمیشد. حضورش در نیروی دریایی و مهربانیاش با همسر، خانواده و همکاران، تصویری ماندگار از یک انسان شریف و خدایی بر جای گذاشته است.
کد خبر: ۵۹۲۹۹۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۸
وقتی خبر شهادت احمد را آوردند، مشکی نپوشیدم. سبز پوشیدم، چون میدانستم پسرم به جایگاهی رسیده که آرزوی هر مؤمنی است. اینجا روایت مادری است که نه تنها اشک نریخت، بلکه شکرگزار بود برای این موهبت الهی...
کد خبر: ۵۹۲۹۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۲۲
در اولین روز سال ۱۳۴۱، در خانوادهای روستایی و مستضعف در همدان کودکی متولد شد که سالها بعد، نامش در میان شهیدان دفاع از انقلاب جاودانه شد. محمدحسین مرادی، از همان کودکی با محرومیتها جنگید، اما هرگز اجازه نداد سختیها، ایمانش را تحت تأثیر قرار دهد. سرانجام در اولین روز بهار ۱۳۶۱، در حالی که تنها ۲۰ سال داشت، در مهاباد با اصابت گلولهای به سر، به آرزوی دیرینهاش رسید و به ملکوت اعلی پیوست.
کد خبر: ۵۹۲۹۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۷
"از کلاسهای کاهگلی مدرسه فشندک تا سنگرهای خونین بیتالمقدس، شهید باقر محمود کلایه مسیری را پیمود که هر گامش درس ایثار بود. معلمی روستایی که نه با گچ و تخته، که با جان و خونش به شاگردان جبهه آموزش وفاداری داد. سوم خرداد ۶۱، وقتی گلولهای قلب این آموزگار بیادعا را نشانه رفت، خرمشهر شاهد یکی از زیباترین صفحات دفتر شهادت بود - صفحهای که با خون مردی از طالقان رقم خورد."
کد خبر: ۵۹۲۹۳۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۷
در آن صبح سرد دیماه ۱۳۷۸، فرودگاه مهرآباد شاهد صحنهای بود که برای همیشه در تاریخ نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران ثبت شد؛ شهید رضا رحمانی، خلبان جوان و متعهدی که در اوج جوانی، نه در میدان نبرد، که در خط مقدم تمرین برای دفاع از میهن، جان را به آستان خداوند سپرد. او که هواپیمایش در حین پرواز آموزشی دچار نقص فنی شد، تا آخرین ثانیه کنترل فرمان را نگه داشت تا از فاجعهای بزرگتر جلوگیری کند و سرانجام در ۲۵ سالگی، به همراه هشت همرزمش به آرزوی دیرینهاش رسید: شهادت در راه خدمت به اسلام و میهن.
کد خبر: ۵۹۲۸۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۳
سیری در کلام شهید «قدرت الله حیدری»:
در وصیتنامهای که با خون دل نوشته شد، شهید قدرتالله حیدری فریاد زد: "آمدهام تا با تفنگم، استقامتم و شهادتم به دشمن ثابت کنم که تا خون در رگهایم جاری است، از اسلام دفاع خواهم کرد!" او که خود را سرباز کوچک امام خمینی میدانست، با ایمانی راسخ به جبهه شتافت و در سوم خرداد ۱۳۶۱ در راه دفاع از میهن اسلامی به آرزوی دیرینهاش رسید: شهادت.
کد خبر: ۵۹۲۸۲۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۵
نامه اشکآلود شهید حیدری به مادرش:
"در آخرین نامهاش به مادر، با دستانی لرزان نوشت: «مادرجان! میدانم همیشه میگویی برگرد... اما این بار نمیتوانم فرمان تو را اطاعت کنم. من راهی را انتخاب کردهام که پایانش آسمان است؛ راهی که با خون سرخ میشود و با نور خدا پایان مییابد. اگر اشک میریزی، بدان این اشکها را فرشتگان به نشانهی افتخار جمع میکنند. من دیگر آن پسر سرکش نیستم... حالا یک سرباز خدایم.»
کد خبر: ۵۹۲۸۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۴
سیری در حیات طیبه شهید «قدرتالله حیدری»؛
در میان خاکریزهای خونین خرمشهر، مردی از تبار ایثارگران قدم نهاد که نه با سلاح، که با فرمان ماشینش در جادههای خطر، سنگر به سنگر پیش میرفت. شهید قدرتالله حیدری، رانندهای که وسیلهنقلیهاش را به ارابهای برای رساندن رزمندگان به خط مقدم تبدیل کرد، تا اینکه در سوم خرداد ۱۳۶۱، گلولهای به سینهاش نشست و او را به ملکوت شهادت پرکشید. اینک نامش در دیار عاشقان همیشه زنده است.
کد خبر: ۵۹۲۸۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۵
علی حاتمی نمیدانست این آخرین نامهاش خواهد بود؛ آخرین کلماتی که سه ماه بعد، در خاکریزهای شلمچه با ترکشهای دشمن ممهور شد. امروز این سطور، نه یک نامهی ساده که وصیتنامهی عاشقانهای است از نسلی که عشق به معشوق و عشق به وطن را در هم آمیخت و هر دو را با خون خود امضا کرد.
کد خبر: ۵۹۲۷۹۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۳
زندگینامه حماسی شهید علی حاتمی؛ سرباز فداکار جبهههای نور
در آسمان سرخِ میهن، ستارهای درخشید که نامش «علی حاتمی» بود؛ جوانی از تبارِ غیرت، که از کوچههای تهران برخاست و در بیابانهای سوزانِ شلمچه، با خونِ پاکش، حماسهای جاودان نوشت. او که در اوجِ جوانی، درسهای عشق را در مکتبِ انقلاب آموخته بود، با پای برهنهی عشق به میدان جنگ شتافت و در هیاهوی توپهای دشمن، فریادِ «اللهاکبر» را به گوش تاریخ رساند. اینک، نامش بر تارکِ شهیدان میدرخشد و یادش، چراغِ راهِ آزادگان است.
کد خبر: ۵۹۲۷۹۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۴
سیری در حیات طیبه شهید محمدامین جوادی؛
از محلههای محروم قزوین تا خطمقدم شملچه، شهید محمدامین جوادی، روایتگر مردی بود که با پنج کلاس سواد، اما دریایی از ایمان، در عملیات رمضان حماسهآفرید. کارگری ساده که وقتی ندای «هیهات منا الذله» بلند شد، تفنگ به دست گرفت و در سیسالگی، با ترکشهای دشمن به آسمانها دوخت و نامش را در دفتر زرین شهدا ثبت کرد.
کد خبر: ۵۹۲۷۸۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۳
سیری در حیات طیبه شهید توکلیانپور:
از محرومیتهای بندر ماهشهر تا اوج عزت در جبهههای نور، شهید اصغر توکلیانپور، روایتگر عشقی آتشین به اسلام و انقلاب بود. یتیمی که با دلِ بیقرارش، راه آزادی را در سایه سارِ خون سرخ شهادت یافت و در هفتم خرداد ۶۱، با ترکشِ دشمن، به ملکوت اعلی پر کشید. اینک نامش، چون نگینی درخشان بر تارک تاریخ دفاع مقدس میدرخشد!
کد خبر: ۵۹۲۷۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۳
برادر شهید یوسف پسندی از روزهایی میگوید که یوسف، با همان شوخطبعی و مهربانیاش، خانه را پر از شادی میکرد و در جبهه، با ایمانی راسخ، به استقبال شهادت رفت. این روایت تلخ و شیرین، از کودکی در فومن تا شبی که خرمشهر آزاد شد و یوسف، آسمانیتر از همیشه بازنگشت...
کد خبر: ۵۹۲۷۶۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۶
این چهرههای به یادماندنی را ببینید؛ یوسف پسندی در اوج جوانی، میان خاکریزهای جنوب، با همان لبخند همیشگی که دلها را گرم میکرد. اینجا، در آستانهی عملیات بیتالمقدس، دوربین لحظهای ناب از زندگی سربازی را ثبت کرده که قران در جیب داشت و عشق به شهادت در دل. امروز این عکسها روایتگر روزهایی است که او از فومن تا خرمشهر رفت، تا نامش میان آزادگان جنگ جاودانه شود.
کد خبر: ۵۹۲۷۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۲
در دهم مرداد ۱۳۳۹، در آغوش سرسبزیهای فومن، کودکی متولد شد که سالها بعد، خندههایش در سنگرهای جنوب طنین انداخت و خونش بر خاک خرمشهر، مهر وفاداری به انقلاب زد. یوسف پسندی، قرانخوانِ تاسیساتکار، وقتی ندای «هیهات منا الذله» شنید، از گیلان تا خوزستان قدم گذاشت و در سوم خرداد ۶۱، در اوج حماسهی بیتالمقدس، با ترکشِ دشمن، به آرزوی دیرینهاش رسید: شهادت. امروز پیکر مطهرش در زادگاهش آرمیده، اما نامش در تاریخ دفاع مقدس، همچون خرمشهر تکرارنشدنی است.
کد خبر: ۵۹۲۷۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۲
سیری در حیات طیبه شهید «نجاتعلی اسدی»:
شهید نجاتعلی اسدی، نوجوان مستعد زنجانی که با ترک مدرسه تیزهوشان به صف انقلابیون پیوست، در ۱۷ سالگی با سه بار اعزام به جبهه، حماسهآفرید. از مجروحیت در کرخه نور تا ایستادگی در فتحالمبین و سرانجام شهادت در آستانه آزادی خرمشهر، زندگیاش گواه عشق بیحدش به امام و میهن بود.
کد خبر: ۵۹۲۷۴۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۲
یادداشت شهید نجاتعلی اسدی:
"من نیست بودم، تو به من هستی دادی..." این جملههای سوزناک آغازگر سفر روحانی جوانی است که یک سال بعد در خون خود غلتید. یادداشت شخصی شهید نجاتعلی اسدی، رزمنده لشکر محمد رسولالله(ص)، روایتی است از تحول یک انسان - از اعتراف به نیستی و گمراهی تا رسیدن به اوج عرفان و شهادتطلبی. این متن که در شهریور 1360 و پیش از اعزام به جبهه نوشته شده، امروز به عنوان یکی از نابترین اسناد معنوی دفاع مقدس به شمار میآید؛ وصیتنامهای که نه خطاب به خانواده، که سراسر خطاب به معبود نوشته شده است.
کد خبر: ۵۹۲۷۳۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۲
خاطره ای از جبهه و تصمیم دشوار؛
شهید نجاتعلی اسدی در خاطراتش از آن شب سرنوشتساز مینویسد: «نیمههای شب اسفند ۶۰ بود. ترکشهای خمپاره هنوز در بدنم بود، ولی دردِ دوری از رزمندگان بیشتر از ترکشها اذیتم میکرد. همان شب تصمیم گرفتم، با وجود مخالفت خانواده و درحالیکه هنوز بهبود نیافته بودم، به جبهه بازگردم...»
کد خبر: ۵۹۲۷۲۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۲
وصیتنامه شهید نجاتعلی اسدی، کارگر جنوب تهران که در 22 سالگی در عملیات خیبر به شهادت رسید، روایتی تکاندهنده از عشق بیحدود به اسلام و ولایت است. او که وصیتنامهاش را در آستانه عملیاتی سرنوشتساز نوشت، تأکید کرد: "هدف ما کربلاست؛ نه آن کربلای محدود در نقشه، بلکه کربلایی که امام حسین(ع) به ما آموخت". این سند تاریخی که پر از پیامهای انقلابی و هشدارهای بیدارگرانه است، امروز پس از چهار دهه، همچنان چراغ راه نسل جوان انقلاب است.
کد خبر: ۵۹۲۷۰۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۲
نامه به یادگار مانده شهید «محمدحسین اخی»؛
"برادر جان! زیر سایه توپ و خمپاره زندگی میکنیم..." - این جملهٔ ساده از آخرین نامهٔ شهید محمدحسین اخی، سرباز بیادعای اشتهاردی، روایتگر روزهای سخت و شیرین جبهههای غرب است. نامهای که از عملیات موفق "200 متر پیشروی در خاک عراق" میگوید و از "64 قبضه سلاح غنیمتی"، اما بیش از هر چیز، دلدادگی پسری رزمنده به مادر، خواهر و برادرش را فریاد میزند.
کد خبر: ۵۹۲۶۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۱۲