نوید شاهد قزوین - صفحه 67

نوید شاهد قزوین
برگی از خاطرات شهید رئیس‌جمهور «رجایی»

فکر نکن نخست وزیر شده‌ای!

«گاهی با خودم خلوت می‌کنم و می‌گویم: رجایی فکر نکن نخست وزیر شده‌ای، نه! تو همان رجایی دوره گرد قابلمه فروش هستی ...» ادامه این خاطره از شهید رئیس‌جمهور «محمدعلی رجایی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

موزه شهدای قزوین آماده بازدید علاقمندان است

موزه شهدای قزوین آماده بازدید علاقمندان به ویژه نوجوانان و جوانان است.

شهید «ابراهیم کشاورزمکافاتی» با لباس سربازی به کاروان شهدا پیوست

شهید «ابراهیم کشاورزمکافاتی» داوطلبانه لباس رزم را به تن کرد، از سوی ارتش به جبهه اعزام شد و در 20 سالگی به شهادت رسید.
فرازی از وصیت‌نامه شهید «سید غلامحسین بحرانی»

بی‌تفاوت ماندن حرام است!

همزمان با سالروز شهادت «سید غلامحسین بحرانی» در وصیت‌نامه این شهید بزرگوار می‌خوانیم: «به صحنه بیایید؛ در این زمانه، جای بی‌تفاوت ماندن نیست و با دادن این شهدا، جداً بی‌تفاوت ماندن حرام است! ...»
همزمان با سالروز ولادتش صورت گرفت

انتشار تصاویر جشن تولد و دوران کودکی شهید «سید غلامحسین بحرانی»

همزمان با سالروز ولادت شهید «سید غلامحسین بحرانی» پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد قزوین اقدام به انتشار تصاویر ناب از جشن تولد و دوران کودکی این شهید گرانقدر را منتشر کرد.

من مطمئنم که پسر است!

«قبل از تولد پسرم به دنبال اسم برای او بودیم و چند اسم هم انتخاب کرده بودیم. می‌گفتم: اگر دختر باشد؟ می‌گفت: نه من مطمئنم که پسر است ...» ادامه این خاطره از شهید «علی سیم‌بر» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
برگی از خاطرات جانبازان؛

گرفتن اسلحه برای محافظت از جانم!

«هنوز سرگیجه‌ام برای خون زیادی که در مجروحیت از دست داده بودم خوب نشده بود و همان ضربه اول کارم را ساخت. اول فکر کردم که دزدند و دست از موتور کشیدم، ولی آنان مرا می‌خواستند و موتور را رها کردند و دو نفری مرا به باد مشت و لگد گرفتند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات جانباز سرافراز «عمران ثقفی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
برگرفته از داستان طنز دفاع مقدس؛

با نواختن مارش عملیاتی، خانه ما عزاخانه می‌شد!

«مارش عملیاتی که به گوش می‌رسید خانه ما می‌شد عزاخانه. مادرم دست از کار می‌کشید رادیو به دست کنار تلویزیون می‌نشست. اشک می‌ریخت، دعا می‌کرد و گریه می‌کرد ...» آنچه می‌خوانید گزیده‌ای از داستان طنز دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان می‌شود.

شهید «مصطفی محمدی»، مردم را تشویق به مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی می‌کرد

شهید «مصطفی محمدی»، در مساجد مردم را تشویق به مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی می‌کرد و سرانجام دهم شهریور سال ۱۳۵۷، هنگام شرکت در تظاهرات علیه این رژیم، به شهادت رسید.

شهید «عباس بالو» خودش را وقف مستمندان کرده بود

شهید «عباس بالو»، دنیا را طلاق داده بود، مادی پرست و اهل تشریفات و تجملات نبود. مردم‌دار و حامی بینوایان بود، خودش را وقف مستمندان می‌کرد و به یاری آنان می‌شتافت.
آخرین خواسته شهید «کریم آئینه‌چی» از همسرش؛

من کار حسینی کردم، تو هم کار زینبی کن

شهید «کریم آئینه‌چی» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد‌: «همین طور که من کاری حسینی کردم، تو هم کاری زینبی کن و پسرمان کمال را چنان تربیت کن که در آینده در جامعه اسلامی، مفید واقع شود ...»
فرازی از وصیت‌نامه شهید «ابراهیم‌علی ربیعی‌نژاد»:

سعادت دنیا و آخرت من با شهادت تامین می‌شود

همزمان با سالروز شهادت «ابراهیم‌علی ربیعی‌نژاد» در وصیت‌نامه این شهید بزرگوار می‌خوانیم: «سعادت دنیای من با جهاد و سعادت دنیا و آخرت من با شهادت تامین می‌شود ...»

شهید «محمد قموشی» برای دفاع از کشورش لباس رزم پوشید

شهید «محمد قموشی» با رسیدن به سن سربازی، لباس رزم را به تن کرد و با هدف دفاع از خاک کشور و کمک به انقلاب اسلامی از سوی ارتش به جبهه اعزام شد.

شهید «خسروی» با هدف دفاع از خاک کشور در جبهه حضور یافت

شهید «حسینعلی خسروی» با هدف دفاع از خاک کشور و کمک به انقلاب اسلامی به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت.
فرازی از وصیت‌نامه شهید «سیفعلی ترکی»:

نگهبان خون شهدا باشید

همزمان با سالروز شهادت «سیفعلی ترکی» در وصیت‌نامه این شهید بزرگوار می‌خوانیم: «نگهبان خون تمامی شهدا از صدر اسلام تاکنون و دلسوز انقلاب باشید و توفیق الهی پیدا کنید و نمازهایتان را اول وقت بخوانید ...»
فرازی از وصیت‌نامه شهید «غنی رمضانعلی»

خوددار و صبور باشید و با دیگران با محبّت و پدرانه رفتار کنید

شهید «غنی رمضانعلی» در وصیت‌نامه‌اش آورده است: «وصیت من به افراد خانواده و پدرم این است که در حد امکان، خوددار و صبور باشند و تا مى‌توانند با فرزندان و همسرم با محبّت و پدرانه رفتار کنند ...»

پا برهنه!

«طبق عادت دوباره پابرهنه به ‌طرف چادر برگشت پاهاش گلی شده بود. حمید مقدم خندید و گفت شیرین. من بهت گفتم برای پاهات رو بشوری که تمیز شه. نه این که با پای گلی بیای داخل چادر ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

فکر کردی من بچه هستم، قرعه‌ام را به تو بدهم؟

«از او خواستم قرعه خودش را به من بدهد. گفت فکر کردی من بچه هستم که قرعه‌ام را به تو بدهم؟ هیچ می‌دانی من برای اینکه اسمم دربیاد پانصد صلوات برای حضرت فاطمه زهرا (س) نذر کرده‌ام ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
فرازی از وصیت‌نامه شهید «محمدرضا بابایی»

از زیارت عاشورا غفلت نکنید

شهید «محمدرضا بابایی» در وصیت‌نامه‌اش آورده است: «از زیارت عاشورا غفلت نکنید و هر چه می‌خواهید از امام حسین (ع) بخواهید که به شما می‌دهد ...»

شهید «وهب مشهدی» تا پای جان از آرمان‌های انقلاب دفاع کرد

شهید «وهب مشهدی» با حضور در جبهه، تا پای جان در دفاع از آرمان‌های انقلاب مقابل دشمنان ایستادگی کرد.
طراحی و تولید: ایران سامانه