«گاهی با خودم خلوت میکنم و میگویم: رجایی فکر نکن نخست وزیر شدهای، نه! تو همان رجایی دوره گرد قابلمه فروش هستی ...» ادامه این خاطره از شهید رئیسجمهور «محمدعلی رجایی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
همزمان با سالروز شهادت «سید غلامحسین بحرانی» در وصیتنامه این شهید بزرگوار میخوانیم: «به صحنه بیایید؛ در این زمانه، جای بیتفاوت ماندن نیست و با دادن این شهدا، جداً بیتفاوت ماندن حرام است! ...»
همزمان با سالروز ولادت شهید «سید غلامحسین بحرانی» پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد قزوین اقدام به انتشار تصاویر ناب از جشن تولد و دوران کودکی این شهید گرانقدر را منتشر کرد.
«قبل از تولد پسرم به دنبال اسم برای او بودیم و چند اسم هم انتخاب کرده بودیم. میگفتم: اگر دختر باشد؟ میگفت: نه من مطمئنم که پسر است ...» ادامه این خاطره از شهید «علی سیمبر» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
«هنوز سرگیجهام برای خون زیادی که در مجروحیت از دست داده بودم خوب نشده بود و همان ضربه اول کارم را ساخت. اول فکر کردم که دزدند و دست از موتور کشیدم، ولی آنان مرا میخواستند و موتور را رها کردند و دو نفری مرا به باد مشت و لگد گرفتند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات جانباز سرافراز «عمران ثقفی» است که تقدیم حضورتان میشود.
«مارش عملیاتی که به گوش میرسید خانه ما میشد عزاخانه. مادرم دست از کار میکشید رادیو به دست کنار تلویزیون مینشست. اشک میریخت، دعا میکرد و گریه میکرد ...» آنچه میخوانید گزیدهای از داستان طنز دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان میشود.
شهید «مصطفی محمدی»، در مساجد مردم را تشویق به مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی میکرد و سرانجام دهم شهریور سال ۱۳۵۷، هنگام شرکت در تظاهرات علیه این رژیم، به شهادت رسید.
شهید «عباس بالو»، دنیا را طلاق داده بود، مادی پرست و اهل تشریفات و تجملات نبود. مردمدار و حامی بینوایان بود، خودش را وقف مستمندان میکرد و به یاری آنان میشتافت.
شهید «کریم آئینهچی» در وصیتنامهاش مینویسد: «همین طور که من کاری حسینی کردم، تو هم کاری زینبی کن و پسرمان کمال را چنان تربیت کن که در آینده در جامعه اسلامی، مفید واقع شود ...»
همزمان با سالروز شهادت «ابراهیمعلی ربیعینژاد» در وصیتنامه این شهید بزرگوار میخوانیم: «سعادت دنیای من با جهاد و سعادت دنیا و آخرت من با شهادت تامین میشود ...»
همزمان با سالروز شهادت «سیفعلی ترکی» در وصیتنامه این شهید بزرگوار میخوانیم: «نگهبان خون تمامی شهدا از صدر اسلام تاکنون و دلسوز انقلاب باشید و توفیق الهی پیدا کنید و نمازهایتان را اول وقت بخوانید ...»
شهید «غنی رمضانعلی» در وصیتنامهاش آورده است: «وصیت من به افراد خانواده و پدرم این است که در حد امکان، خوددار و صبور باشند و تا مىتوانند با فرزندان و همسرم با محبّت و پدرانه رفتار کنند ...»
«طبق عادت دوباره پابرهنه به طرف چادر برگشت پاهاش گلی شده بود. حمید مقدم خندید و گفت شیرین. من بهت گفتم برای پاهات رو بشوری که تمیز شه. نه این که با پای گلی بیای داخل چادر ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
«از او خواستم قرعه خودش را به من بدهد. گفت فکر کردی من بچه هستم که قرعهام را به تو بدهم؟ هیچ میدانی من برای اینکه اسمم دربیاد پانصد صلوات برای حضرت فاطمه زهرا (س) نذر کردهام ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.