برگی از خاطرات شهید «میوهچین»؛
«طی دوران تحصیل و در مقطع راهنمایی من و علی همکلاس بودیم. ایشان از بهترین و ممتازترین شاگردان کلاس محسوب میشد که با یک بار توجه به درس، مطالب را کاملا فرا میگرفت و نیاز به تکرار معلم و یا مطالعه مجدد نداشت ...» ادامه این خاطره از شهید «علی میوهچین» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۹۹۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۷
برگی از خاطرات شهید «میوهچین»؛
«طی دوران تحصیل و در مقطع راهنمایی من و علی همکلاس بودیم. ایشان از بهترین و ممتازترین شاگردان کلاس محسوب میشد که با یک بار توجه به درس، مطالب را کاملا فرا میگرفت و نیاز به تکرار معلم و یا مطالعه مجدد نداشت ...» ادامه این خاطره از شهید «علی میوهچین» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۹۹۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۷
«مادرم پیش ما که برگشت، حمید گفت: «زندایی شما چرا رفتی جلو؟ خودم میرم برای هفته بعد هماهنگ میکنم، شما همینجا بشینید. حمید که جلو رفت مادرم خیلی آرام و با خنده گفت فرزانه این از بابای تو هم بدتره! ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید مدافع حرم «حمید سیاهکالیمرادی» است که در آستانه ایام محرم تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۶۹۸۶۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۶
«مادرم پیش ما که برگشت، حمید گفت: «زندایی شما چرا رفتی جلو؟ خودم میرم برای هفته بعد هماهنگ میکنم، شما همینجا بشینید. حمید که جلو رفت مادرم خیلی آرام و با خنده گفت فرزانه این از بابای تو هم بدتره! ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید مدافع حرم «حمید سیاهکالیمرادی» است که در آستانه ایام محرم تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۶۹۸۶۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۶
«مادرم اعتقاد زیادی به شهید انصاریان داشت و هر وقت که برای حل مشکلش به سراغ این شهید رفته است میگوید حاجت روا شدم ...» ادامه این خاطره از شهید «محمد انصاریان» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۹۸۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۶
«مادرم اعتقاد زیادی به شهید انصاریان داشت و هر وقت که برای حل مشکلش به سراغ این شهید رفته است میگوید حاجت روا شدم ...» ادامه این خاطره از شهید «محمد انصاریان» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۶۹۸۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۶
«همه وسایل خانه را با گریه نگاه میکردم دوست حسین آمد کنارم و گفت منیژه خانم گریه نداره. حسین قهرمانه. کارش رو خوب انجام داده چند تا تانک عراقی رو زده عملیاتش عالی بوده. موقع برگشتن بدشانسی آورده با موشک هواپیماش رو زدهان. آزاد بشه، کارش خوب میشه درجهاش ارتقا پیدا میکنه...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات خواندنی حواء (منیژه) لشگری همسر خلبان سرلشکر شهید «حسین لشگری» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۶۹۸۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۶
«همه وسایل خانه را با گریه نگاه میکردم دوست حسین آمد کنارم و گفت منیژه خانم گریه نداره. حسین قهرمانه. کارش رو خوب انجام داده چند تا تانک عراقی رو زده عملیاتش عالی بوده. موقع برگشتن بدشانسی آورده با موشک هواپیماش رو زدهان. آزاد بشه، کارش خوب میشه درجهاش ارتقا پیدا میکنه...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات خواندنی حواء (منیژه) لشگری همسر خلبان سرلشکر شهید «حسین لشگری» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۶۹۸۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۶
شهید «قنبر قنبری» باایمان آگاهانه و آشناییاش به مسایل فرهنگی روز،در جبهه فرهنگی فعالیت چشمگیری داشت و از اینرو در روستای محل سکونتش برای نخستین بار کتابخانه ای را تأسیس کرد.
کد خبر: ۵۶۹۸۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۶
شهید «قنبر قنبری» باایمان آگاهانه و آشناییاش به مسایل فرهنگی روز،در جبهه فرهنگی فعالیت چشمگیری داشت و از اینرو در روستای محل سکونتش برای نخستین بار کتابخانه ای را تأسیس کرد.
کد خبر: ۵۶۹۸۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۶
«مهدی شالباف خیلی شیفته حضرت امام خمینی(ره) بود. مواقعی که رادیو سخنرانی حضرت امام را پخش میکرد، وی کارهای متفرقه را رها کرده و در گوشهای مینشست و با دقت تمام به سخنرانی آقا گوش میداد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «مهدی شالباف» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۶۹۷۲۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۳
«مهدی شالباف خیلی شیفته حضرت امام خمینی(ره) بود. مواقعی که رادیو سخنرانی حضرت امام را پخش میکرد، وی کارهای متفرقه را رها کرده و در گوشهای مینشست و با دقت تمام به سخنرانی آقا گوش میداد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «مهدی شالباف» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۶۹۷۲۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۳
شهید رحمت اله حیدری در خاطرات خود مینویسد: «گلوله توپ اطراف ما میخورد و يک توپ سه متری خورد، ولی الحمدالله کسی آسیب ندید...» متن کامل خاطره دوم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۶۹۶۸۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۹
شهید رحمت اله حیدری در خاطرات خود مینویسد: «گلوله توپ اطراف ما میخورد و يک توپ سه متری خورد، ولی الحمدالله کسی آسیب ندید...» متن کامل خاطره دوم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۶۹۶۸۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۹
شهید«رحمت اله حیدری» در دفترچه خاطرات خود مینویسد: «به خط اول رسيديم که بعثیها با شليک چندين گلوله توپ و آرپیجی از مهمانان تازه وارد (ما) پذيرایی کردند و...» متن کامل خاطره اول این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۶۹۶۸۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۷
شهید«رحمت اله حیدری» در دفترچه خاطرات خود مینویسد: «به خط اول رسيديم که بعثیها با شليک چندين گلوله توپ و آرپیجی از مهمانان تازه وارد (ما) پذيرایی کردند و...» متن کامل خاطره اول این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۶۹۶۸۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۷
«یادمه شهید مطهری که شهید شد، چند ساعت سرش رو برده بود زیر پتو، توی اتاقش کلی گریه کرد ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید. آنچه میخوانید بخشی از خاطرات سردار گمنام دانشجوی شهید «سید ناصر سیاهپوش» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۶۹۴۹۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۰
«یادمه شهید مطهری که شهید شد، چند ساعت سرش رو برده بود زیر پتو، توی اتاقش کلی گریه کرد ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید. آنچه میخوانید بخشی از خاطرات سردار گمنام دانشجوی شهید «سید ناصر سیاهپوش» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۶۹۴۹۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۰
شهید علیاصغر جلمبادانی، یادگار «عبداله» یکم مردادماه سال ۱۳۴۸ در شهرستان تهران چشم به جهان گشود. به عنوان بسیجی عازم جبهه های حق علیه باطل شد. سرانجام پس از رشادتهای فراوان شانزدهم اسفندماه سال ۱۳۶۵ به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۶۹۴۶۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۹
شهید علیاصغر جلمبادانی، یادگار «عبداله» یکم مردادماه سال ۱۳۴۸ در شهرستان تهران چشم به جهان گشود. به عنوان بسیجی عازم جبهه های حق علیه باطل شد. سرانجام پس از رشادتهای فراوان شانزدهم اسفندماه سال ۱۳۶۵ به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۶۹۴۶۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۹