نوید شاهد - برادر شهید "محمداسماعیل پیوندی" نقل میکند: «دکتر در حالی که وسایل معاینه را روی میز میگذاشت، گفت: خودشون باید پوسیده بشن تا در بیان. به زانوی محمداسماعیل نگاهی کردم و ناراحت گفتم: تازه آقای دکتر! اگه من نمیفهمیدم، داداشم هیچ وقت بروز نمیداد. محمداسماعیل پاچه شلوارش را روی زانویش کشید و با خنده گفت: پس این مهمانهای ناخوانده همیشه باهام هستن ...» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، در دو بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را به بخش دوم این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۴۸۴۴۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۰۹
نوید شاهد - کاظم سلیمی یکی از جانبازان سرافراز زنجان در خاطرات خود میگوید: «بدون اینکه با کسی حرف بزنم، از بچه ها فاصله گرفتم. خاک آنجا مثل برف، نرم بود. وقتی راه می رفتم، پاهایم تا قوزک در آن فرو می رفت. پنجاه- شصت متری از بچه ها دور شدم و پشت به آنها، دو زانو روی زمین نشستم. پنجه هایم را پر از خاک کردم و به سر و رویم پاشیدم.»
کد خبر: ۴۸۴۳۷۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 59 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر میگوید: بمب های شیمیایی دشمن خطر بازگشت دوباره به دژ را منتفی کرد، اما جای بد و تأسف بارش آنجا بود که هیچکدام ماسک ضد گاز نداشتیم و تمام تجهیزات انفرادی خود را هنگام عقب نشینی انداخته و حالا جز یک سلاح چیز دیگری به همراه نداشتیم، درست وسط آب بودیم.
کد خبر: ۴۸۴۳۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۱۱
نوید شاهد خراسان جنوبی خاطره گویی از زندگی شهید "اللهیار جابری" را منتشر میکند که در ادامه از علاقمندان به دیدن این فیلم دعوت میکنیم.
کد خبر: ۴۸۴۱۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۰۶
نوید شاهد _ یکم مردادماه سی چهارمین سالروز شهادت "شهید حسين نجاتىدولق" است از این رو سایت نوید شاهد تهران بزرگ خاطره ای از زبان مادر این شهید والامقام را برای علاقه مندان منتشر میکند.
کد خبر: ۴۸۴۰۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۰۴
نوید شاهد - برادر شهید "زینالعابدین علی" میگوید: «وقتی که خواهرزاده ما، ناصر، به شهادت رسید و میخواستیم دفنش کنیم، زینالعابدين داخل قبر رفت و شهید را جابهجا کرد. خیلیها دیدند وقتی شهید را در قبر گذاشت، سرش را کنار گوش شهید برد و زمزمهای داشت؛ زمزمهای بین دایی و خواهر زاده ...» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، در سه بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را به بخش سوم این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۴۸۳۷۸۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۱
نوید شاهد - «گفتم: حیاط خانه چند ساله که موزاییک نشده؛ قبل از شهید شدنت درست میکردی تا جلوی مردم خجالت نکشم! خیلی جدی گفت: مادرجان! تو از حیاط خاکی خجالت میکشی، اما از این که هموطنهای ما به دست دشمن میافتن و شما نمیذارین به جبهه برم خجالت نمیکشی؟ ناراحت شدم و گفتم: برو، تو دیگه بچه من نیستی! لبخند زد و گفت: معلومه که نیستم، من امانت الهي در دست شمام حتی شما هم ...» آنچه خواندید به نقل از مادر شهید "سیدتقی لجرانپور" است. نوید شاهد سمنان شما را به مطاله جزئیات این خاطره دعوت میکند.
کد خبر: ۴۸۳۴۶۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۵
نوید شاهد - «ابوالفضل به دوستش آقای عباس امانی گفته بود که دیگر برنخواهد گشت. چیزی کم نداشت. خوش قدوقامت و زیبا بود. درس خوان و باهوش، شیطان و زرنگ. پدرش میگفت: شیطنتهای او هم شیرین است مثل خود او! از جبهه که میآمد، خانواده جان تازهای میگرفت. برکت خانه بود. الآن هم یادش برکت است.» آنچه خواندید مادرانهای از شهید "ابوالفضل طوسی" است. نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، خاطراتی از این شهید گرانقدر را تقدیم حضور علاقهمندان میکند.
کد خبر: ۴۸۳۳۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۴
نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 58 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر میگوید: کم کم قایق داشت وارد آبراه میشد که یکدفعه برادر سید داود طاهری پانسمان سرش را برداشته و به داخل آب انداخت، قایقران یک نگاهی پر از حیرت و تعجب به کله سالم برادر طاهری انداخت و سپس قایق را متوقف و با لحنی بسیار تند و عصبی گفت: فکر می کنی خیلی زرنگی!؟ الان وقتی برگشتم ساحل و پیاده ات کردم، می فهمی زرنگ کیه !
کد خبر: ۴۸۲۵۶۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۰
نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 57 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر میگوید: منطقه یکپارچه انفجار و آتش و دود بود و هرچه هم به دژ خندق نزدیک می شدیم بر حجم و وسعت انفجارات افزوده می شد، توپخانه های دور زن دشمن، به طور متناوب در حال گلوله باران عقبه بودند و گلوله های خمسه خمسه به صورت دسته دسته روی جاده خاکی و آبراه های جزایر مجنون ریخته می شدند.
کد خبر: ۴۸۲۵۶۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۹
نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 56 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر میگوید: در سنگر دیدم رزمنده ای سنگین خوابیده که با این سر و صداها بیدار نمی شد، راستش از دلم نیامد که اونجوری در حالت خواب اسیر عراقی ها بشه و برای بیدار کردنش به کنار تخت رفته و دیدم که بسیجی دلاور صمد محمدی یکی از بیسیم چی های گردان خودمان است که گلوله مسلسل هواپیما از سقف سنگر عبور کرده و درست به وسط پیشانی زیباش خورده و از آن طرف سرش در آمده است.
کد خبر: ۴۸۲۵۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۸
نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 55 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر میگوید: رزمنده زخمی گفت: آقا مهدی چی شد !! خواستم در آن وضعیت چیزی بهش نگم تا بیشتر از اون اذیت نشه، اما قادر به کنترل احساساتم نشده و بی اختیار بغضم ترکیده و باران چشام همه چیز را لو داد ، او هم شروع به گریه کرد و با لبخند نازی گفت: پس همسفر نازنینی دارم و بعد هم لبخند زنان چشاشو بست و شروع به گفتن شهادتین کرد و بلافاصله هم روح پاکش پرکشید.
کد خبر: ۴۸۲۵۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۷
نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 54 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر میگوید: دهها دستگاه آمبولانس، کنار دیواره رودخانه در حال سوختن بودند و اطرافشان هم مملو از پیکر های پاک شهدا و زخمی های بسیار بدحال و نیمه جانی بود که مظلومانه و ناله کنان، آخرین نفس های خود را می کشیدند، اوضاع بسیار عجیب و دلهره آوری بود، انگاری خاکستر مرگ و نیستی به منطقه پاشیده بودند و اثری از آدم زنده در آن باقی نمانده بود.
کد خبر: ۴۸۲۵۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۶
نوید شاهد خراسان جنوبی خاطره گویی خانواده شهید "جلیل رخشانی" را منتشر میکند. علاقمندان میتوانند به این محتوا گوش فرا دهند.
کد خبر: ۴۸۲۵۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۲
نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 53 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر میگوید: دیدیم که پیکر پاک و مطهرش همچنان کنار دیواره خندق است و متأسفانه به عقب منتقل نشده! تصمیم به بردنش گرفتیم، اما همینکه خواستم حرکت کنیم، عراقی ها به بالای خندق رسیده و داخل خندق را به گلوله و موشک بستند، دیگر چاره ای جز فرار و خارج شدن از خندق نداشتیم، برای همین هم با دیدگانی اشکبار و دنیایی از شرمندگی، بوسه ای به صورت زیبا و خاک آلوده برادر اسکندری زده و با هزاران آه و افسوس به راه خود ادامه دادیم .
کد خبر: ۴۸۲۵۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۵
نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 52 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر میگوید: پیكر مطهر و زخم خورده نعره شیر بی ادعای آذربایجان، سردار دل ها ، فرمانده خاکی و مخلص و دلاور لشگر ۳۱ عاشورا ، مهندس مهدی باکری برای همیشه چون قطرهای به دریا پیوست.
کد خبر: ۴۸۲۵۳۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۴
نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 51 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر میگوید: غرق افکار پریشان و مضطرب بودم و عرض رودخانه را برای فرار احتمالی بررسی میکردم که ناگهان فریادهای بلند یا حسین (ع) و یا ابوالفضل (س) در سیل بند طنین انداز شده و خبر مجروحیت برادر باکری همچون پتکی سنگین بر روح و جان خستهام فرود آمد، اشک ریزان و سراسیمه خود را به انتهای سیل بند رسانبده و دیدم که جسم نحیف و نیمه جانش در دست یاران گریان و حسین گویانش در حال انتقال به سمت قایق است.
کد خبر: ۴۸۲۵۳۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۳
نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 50 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر میگوید: حالات روحانی و اعمال متهورانه آقا مهدی در آن لحظات آتش و خون خبر از دل بریدن از دنیا و پیوستن به یار می داد، او همچون پروانهای عاشق از برای سوختن، جسم و جانش را در طبق اخلاص نهاده و با تمام وجود در پی گمشده خود يعقوب وار به دور شعلههای سوزان شمع شهادت میگشت و از برای وصال و دیدار معشوق ازلی ثانيه شماری میکرد.
کد خبر: ۴۸۲۴۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۲
نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 49 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر میگوید: فرمانده لشگری در کنار رزمندگان خود، در خط اول نبرد، همچون رزمندهای ساده و خاکی، مخلصانه و بیادعا در حال پیکار و مقاومت بود، به راستی در کدامین روشها و تاکتیک های نظامی ارتش های دنیا، میتوان این همه از خود گذشتگی و فداکاری و شهامت را از فرماندهان رده بالای نظامی به تماشا نشست؟!
کد خبر: ۴۸۲۴۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۱
نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 48 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر میگوید: هلیکوپترها با اتمام مهمات، فضای منطقه را ترک کرده و خیالمان از پشت سر آسوده شد، سریع برخاسته و با جابجایی گونی ها، عقب سنگر را هم پوشانده و یواشکی مشغول تماشای میدان نبرد شدم و با چنان صحنه وحشتناکی مواجه شدم که عرق سرد بر پیشانیم نشست و از ترس مانند بید به خود لرزیدم ، دشمن زبون اینبار با تمام توان و قدرت از سه جهت سیل بند را مورد هجمه قرار داده بود.
کد خبر: ۴۸۲۴۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۰