تصاویر ماندگار - صفحه 19

آخرین اخبار:
تصاویر ماندگار
تصاویر ماندگار

جانبازی در آغوش شهید

مرحله دوم عملیات فتح المبین بود، سال 61، در این علمیات قرار بود سایت های 4و 5 آزاد شود، آن روزها، اهواز در تیررس دوربردهای عراقی ها بود. اتفاقاً شبی که عملیات شروع شد، شب جمعه بود. ما را بردند دعای کمیل، بعد از دعا، مسیری را که طی کردیم تا به منطقه عملیاتی برسیم، پیاده بردند تا دشمن متوجه ما نشود....
تصاویر ماندگار

دست به زخم سرم!

اینجا مقر سپاه هفتم عراق است، هر اکیپی از اسرا را که می آوردند، به صورت جداگانه و به صف بر روی زمین می نشاندند تا مقدمات انتقالشان به پشت جبهه را فراهم کنند. اینجا زمینش پر از خونی است که از زخم های رزمندگان اسلام به زمین سرازیر شده بود. دست-هایمان را بستند ما را نشاندند، خبرنگاران خارجی را هم خبر کرده بودند تا از همه عکس و فیلم بگیرند و بعدا بگویند که آهای جهانیان ببینید که ما شق القمر کرده ایم!...
تصاویر ماندگار

حجله دامادی!

سعید قنبری که به جبهه رفت، نامزدش همکار ما در واحد تعاون سپاه پاسداران بود و هر روز به همراه چند تن از خواهرها به خانه ی شهدا می رفتند تا با خانواده ها دیدار داشته باشند. ایشان هر وقت که عملیاتی می شد، به واحد مربوطه مراجعه کرده و اسامی مجروحین را هم می گرفتند که برای عیادت از آنها و خانواده هایشان مراجعه نمایند....
تصاویر ماندگار

اگر برگشتم !

سردار رشید اسلام، شهید رضا حسن پور، معاون سردار مهدی زین الدین و جانشین فرمانده لشگر 17 علی بن ابیطالب(ع) بود و همزمان برادرش محسن هم توی سپاه فعالیت داشت. آن روز هر دو با هم در حال اعزام بودند.
تصاویر ماندگار

اتاق کفار !

در اردوگاه ما یک اتاقی بود که معروف به اتاق کفار بود، توی این اتاق 10 نفر از افراد شرور را نگه-داری می کردند که نظامی و رزمنده بودند، بلکه از ایرانیانی بودند که در جریان اشغال شهرها دستگیر و اسیر شده بودند....
تصاویر ماندگار

سه همکلاسی مهربان

سال 1364 بود و بچه ها، همه برای اعزام آماده بودند، عملیات والفجر 8 در پی بود و عاشقان حرم امام حسین (ع) سر از پا نمی شناختند. علیرضا جوادی، امیر جوادی و ابراهیم نوری زاده، هم کلاسی های مهربانی بودند که همیشه با هم و در کنار هم بودند. ...
تصاویر ماندگار

مانع رفتن من نشوید!

یک روز همه ی اهل خانواده نشسته بودیم دور سفره و در حال خوردن نهار بودیم، مصطفی هم که اخیراً پایش در جبهه مجروح شده بود سرش را پایین انداخته بود و در حال خوردن غذا بود که آهسته به من گفت: ‌پدر ما با اجازه شما بعدازظهر می‌خواهیم برویم منطقه. گفتم: شما برای چی، محسن برادرت که شهید شده است، مسعود هم که جبهه است...
تصاویر ماندگار

خنده بر لب!

سال 63 و به هنگام عملیات بدر است، ما جزو رزمندگان گردان حضرت رسول(ص)، لشگر علی بن ابیطالب (ع) بودیم. آن ایام ما را به کشتارگاه مرغ در مهاباد بردند، مکانی که به عنوان اردوگاه نظامی، مهیا کرده بودند و ما چند ماهی را آنجا گذراندیم...
تصاویر ماندگار

همرنگ خون شهیدان !

سال 1365 و قبل از عملیات کربلای 4 بود، معمولاً خوراکی هایی که خوردنش زحمت داشت و بایستی پوست می کندی و آماده سازی می خواست، بچه ها نمی خوردند، آن روز در پادگان شوشتر انارهای زیادی فرستاده بودند، از پشت جبهه، ولی آماده سازی و پاک کردنش برای همه سخت بود، ...
تصاویر ماندگار

مصیب را هیچکس نشناخت !

مسیب مرادی‌کشمرزی، دهم فروردین ۱۳۲۹، در روستای خاکعلی از توابع شهر آبیک چشم به جهان گشود. پدرش علی، کشاورز بود و مادرش فاطمه‌سلطان نام داشت. تا پایان دوره کاردانی در رشته علوم و فنون نظامی درس خواند. پاسدار بود. ازدواج کرد و صاحب یک پسر و دو دختر شد. بیست‌وهشتم تیر ۱۳۸۴، در دیواندره هنگام پاکسازی مناطق جنگی بر اثر انفجار مین و اصابت ترکش به کمر و پا، شهید شد. مزار او در زادگاهش واقع است. برادرش حسن نیز به شهادت رسیده است.
تصاویر ماندگار

عملیات عجیبی بود!

اینجا خسروآباد آبادان است، کنار ما یک نهر فرعی وجود داشت که عرب ها و اهالی جنوب، از آب آن برای نخل های خرما استفاده می کردند که همین آب ها محل تمرین ما بود. پاییز سال 65، اواخر آذرماه و علی رغم سردی هوا، به دلیل محرمانه بودن عملیات بعدی، مجبور بودیم شب ها برای آموزش به آب بزنیم، بنابراین ساعت 9 شب که می شد، بچه ها لباس غواصی پوشیده و به آب می زدند...
تصاویر ماندگار

چند قدم بی سر حرکت کرد!

حجت‌الله صنعتکار آهنگری‌فرد، ششم اسفند ۱۳۳۹، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش عزت‌الله و مادرش ثریاخانم نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم اسفند ۱۳۶۳، با سمت فرمانده‌گروهان در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
تصاویر ماندگار

کهن سال ترین دلاور

آقای رودباری و پسرش اکثرا توی جبهه ها در کنار هم بودند. رودباری پدر، کهن سالترین شهید استان قزوین است، این دو در عملیات نعل اسبی فاو بودند که عملیات مهم و سختی بود. چرا که این منطقه برای عراقی ها خیلی اهمیت داشت و می دانستند که اگر ایران آن را بگیرد بچه ها می روند برای طلائیه و کار عراق تمام خواهد شد، اما متاسفانه عملیات لو رفته بود و برای همین هم عراق تمام قوا و مهماتش را آورده و منطقه و بچه ها را محاصره کرده بود....
تصاویر ماندگار

حنابندان !

در منطقه ی هور العظیم، یک آبگرفتگی بسیار بزرگی بین ایران و عراق وجود داشت که بخشی آن متعلق به ایران بود و بخش دیگر آن به عراق. اینجا آذرماه 1364 و در منطقه ی داخلی عراق هستیم، جایی که آن زمان ما درونش پیشروی کرده بودیم. بچه های توی عکس، رزمندگان گروهان شهید نوری هستند...
تصویر ماندگار

ما هم آرایشگر شدیم

من سلمانی بلد نبودم، سال 1362 و عملیات والفجر مقدماتی بود، به جایی رسیده بودیم که موی سر بچه ها خیلی بلند شده بود و توی منطقه هم کسی نبود که کار سلمانی بلد باشد. یک روز تصمیم گرفتیم یک جورایی کار را شروع کرده و سر بچه ها را بتراشیم. یک قیچی خیاطی پیدا کردم که نوک هایش هم شکسته بود، تصمیم گرفتم با همان قیچی سر بچه ها را بتراشم...
تصاویر ماندگار

شبی که کمتر از شب قدر نبود!

آن شب، هر ثانیه اش، هزار شب گذشت، همه از هم شفاعت می خواستند؛ یکی حلالیت می گرفت، دیگری طلب آمرزش می کرد. همه یکدیگر را در آغوش گرفته و با هم خداحافظی کرده و آماده اعزام به منطقه عملیاتی شده بودیم. در آن شب، دل کندن از یکدیگر واقعاً سخت بود، زیرا تک تک حرکت ها و وقایع گذشته از مقابل چشمهایمان رژه می رفتند و خاطرات روزهای گذشته در ذهن ها، دوباره تداعی می شد...
تصاویر ماندگار

به نماز اول وقت مقید بود

محمدعلی رجایی (زاده ۲۵ خرداد ۱۳۱۲ در قزوین - درگذشته ۸ شهریور ۱۳۶۰ در تهران) دومین رئیس‌جمهور ایران بود که در بمب‌گذاری دفتر نخست‌وزیری ترور شد. وی دارای درجه کارشناسی ارشد ریاضیات از دانشسرای عالی بوده و پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، به حرفه آموزگاری اشتغال داشته‌است. پس از انقلاب در کابینه مهدی بازرگان وزیر آموزش و پرورش بود و با انتخاب ابوالحسن بنی‌صدر به عنوان رئیس‌جمهور، رجایی به عنوان نخست‌وزیر معرفی شد. وی از ۱۱ مرداد ۱۳۶۰ تا ۸ شهریور همان سال، یعنی به مدت ۲۸ روز، رئیس‌جمهور منتخب مردم بود.
تصاویر ماندگار

روی پدر ندیدم

جلال ذوالقدر، یکم مهر ۱۳۳۸، در روستای مرگسین از توابع شهر تاکستان به دنیا آمد. پدرش محمدابراهیم، مستخدم اداره آبیاری بود و مادرش سکینه‌خانم نام داشت. تا پایان دوره کاردانی در رشته برق درس خواند. سال ۱۳۶۰ ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. دوم خرداد ۱۳۶۱، در ام‌الرصاص عراق بر اثر اصابت گلوله به گردن، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شهر قزوین واقع است
تصاویر ماندگار

مداح امام حسین (ع)

سیدمحمود میرسجادی، یکم اسفند ۱۳۳۵، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش سیدابوطالب، عطار بود و مادرش صفیه نام داشت. تا سوم متوسطه درس خواند. ازدواج کرد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. هفتم اسفند ۱۳۶۲، با سمت فرمانده گروهان در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۶ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد. برادرش سید ابراهیم نیز به شهادت رسیده است.
تصاویر ماندگار

معلم بود و انقلابی

قدرت‌الله چگینی، سی‌ام دی ۱۳۲۶، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش غلامرضا و مادرش معصومه نام داشت. تا پایان دوره کارشناسی در رشته مترجمی زبان عربی درس خواند. معاون اداره آموزش و پرورش بود. سال ۱۳۵۰ ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد. دوازدهم شهریور ۱۳۶۰، در قزوین مورد سوءقصد گروه‌های ضدانقلاب قرار گرفت و بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
طراحی و تولید: ایران سامانه