خاطرات شیرزن خطه گیلانغرب در دوران دفاع مقدس- فرنگیس حیدر پور" قسمت دوم"؛
به همسرم گفتم:"یادت باشد، آخرین نفری که از این روستا می رود، من هستم. برای من، فرار کردن یعنی مردن. از من نخواه راحت فرار کنم. یادت باشد من فرنگیسم. درست است زنم، اما مثل یک مرد
می جنگم. من نمی ترسم. می فهمی؟"
کد خبر: ۴۳۱۹۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۱
شهید علی خیاط در آغازين روز پاييز سال 1340 در روستاي شهنيا ديده به جهان هستي گشود.گيوهي چوپاني به پا ميکرد و هم گرسنگي گاه گاه شبهاي بينان را تجربه نمود. سال پنجم دبستان، کيف و کتاب را در طاقچهي خانهي کاهگلي گذاشت تا چرخ کارگاه حصيربافي پدر، از کار نايستد. بعد از آن نيز با شاگردي مينيبوس، بنّايي و... نان خانواده را تأمين کرد، آنگاه به خدمت نظام فرا خوانده شد و در تاريخ 1360/8/15 خدمت را آغاز کرد، 2 ماه در کردستان و 9 ماه ديگر را در منوال بود و سرانجام در تاريخ 1361/4/21 در ماه رمضان در سن 21 سالگي سر را به چوگان عشق به امام (ره) نهاد و در ميدان رضا (ع) شهر باختران دل به بازي تقدير سپرد و به شهادت رسيد.
کد خبر: ۴۳۱۸۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۱
کتاب «مربع های قرمز»؛ روایت خاطرات راوی روزهای جنگ، حسین یکتا توسط نشر شهید کاظمی منتشر شد.
کد خبر: ۴۳۱۷۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۹
کتاب «دیده بان» مجموعه خاطرات منتخب سومین جشنواره خاطره نویسی دفاع مقدس استان البرز است که به همت «ابراهیم رجوانی» گردآوری و ویراستاری «فاطمه دهقان نیری» تدوین شده است.
کد خبر: ۴۳۱۴۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۲۱
جمعیت المعارف اخیراً کتاب «گلستان یازدهم» نوشته بهناز ضرابیزاده را نیز با عنوان «الروضه الحادیه عشره» منتشر و توزیع کرده است.
کد خبر: ۴۳۱۴۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۴
گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین شامانی
همین که میگذاشتمش زمین از گریه غش می کرد . هرجا هم دکتر بردیمش نفهمیدن که مشکلش چی هست . یه دعا نویس گفت ، تا هشت ساله نشه خوب نمیشه .
خدا شاهده بچه ی به اون بزرگی رو موقع نماز خواندن به کولم میبستم و پاهاش از کنارم آویزان بود . اگر روی زمین می گذاشتمش غش می کرد . هشت ساله که شد ، کم کم بهتر شد . شیر هم نمی خورد وبا قاشق بهش شیر می دادم .
کد خبر: ۴۳۱۳۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۴
شهید احمد فیروز بخت
همیشه کتابها را صحیح و سالم بر میگرداند و میگفت: «هر چه بیشتر از این کتابها می خونم بیشتر مشتاق میشم».
کد خبر: ۴۳۱۳۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۴
کتاب خاطرات شهدا
در سالروز شهادت سردار رشيد اسلام ،شهيد مصطفي چمران و روز استادان بسيجي كتاب ، زير اين حرف ها خط بكشيد ......اثر دو تن از مولفان ارجمند شهرستان آران و بيدگل آقايان اصغر آيتي و حسن محمودي توسط انتشارات مهدی موعود در 1000 نسخه به چاپ رسيد و در اختيار مشتاقان كتاب و مطالعه قرار داده شد .اين كتاب با موضوعات زير مي باشد : ۱-جنگ ايران و عراق ۱۳۵۹-۱۳۶۷-شهيدان ۲-جنگ ايران و عراق ۱۳۵۹-۱۳۶۷- خاطرات ۳-شهيدان -ايران -بازماندگان - خاطرات و ۴-نماز و خاطرات .اثر صدر الذكر در همايش رزمندگان گردان فتح شهرستان و بيدگل روز پنج شنبه مورخ ۳۱/خرداد/۱۳۹۷ رو نمايي شد
کد خبر: ۴۳۱۳۱۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۳
شهید احمد فیروز بخت
همیشه کتابها را صحیح و سالم بر میگرداند و میگفت: «هر چه بیشتر از این کتابها می خونم بیشتر مشتاق میشم».
کد خبر: ۴۳۱۲۶۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۳
شهید قدرت الله فرزانه پور
میدانستم که هر وقت میرود بیرون یا در مسجد است و یا حسینیه. سیزده چهارده سالش بود. میرفت آجر جا به جا میکرد و کمک میکرد.
کد خبر: ۴۳۱۰۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۲
نویسنده کتاب خاطرات سردار سلیمانی از آمادهسازی سه جلد دیگر از این مجموعه ۱۶ جلدی شامل خاطرات او از عملیاتهای والفجر ۸، کربلای ۵ و پایان جنگ خبر داد.
کد خبر: ۴۳۱۰۲۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۳۰
خاطرات «مرتضی زارع» رزمنده دفاع مقدس استان کرمانشاه؛
قرار شد برای تسخیر یک پاسگاه دشمن عملیات کنیم. شب راه افتادیم؛ پایگاه روی ارتفاعات شیندروی، مشرف بر حلبچه بود. در کنار سیمهای خاردار دشمن، کار بچهها گره خورده بود. قبل از اینکه بچههای تخریب معابر را باز کنند، عراقیها از حضور ما باخبر شدند و شروع به تیراندازی کردند. حرکت ما هم پشت سیمخاردار متوقف شد.
کد خبر: ۴۳۱۰۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۳۰
شهید عبدالمحّمد فرخی
اگر برایم حجله زدید، این را هم بنویسید از تمامی مردم سمنان تمنا دارم اگر از من خطایی دیدهاند حلالم کنند».
آرام شدم. انگار آتش درونم فروکش کرد. رفتم سراغ شیرآب. وضو گرفتم و با آرامش نماز خواندم. تحمل مصیبت برایم راحت شد.
کد خبر: ۴۳۰۸۹۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۹
شهید ابوالفضل فرخ منش
ز نهضت سوادآموزی کامیاران یک سری کتابهای نهضت را تهیه کردم. ده پانزده روزی با او کار کردم.
خیلی علاقه نشان میداد در مدت کوتاهی خواندن قرآن را یاد گرفت.
کد خبر: ۴۳۰۵۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۷
خاطرات امیر «غریب شادفر» از فرماندهان دوران دفاع مقدس استان کرمانشاه ؛
هر تانكی را كه میزد، فوراً به ما گزارش میداد. شانزدهمين تانک را كه منهدم كرد، صدايش قطع شد. از پشت بیسيم چند بار صدايش زديم؛ اما جواب نداد...
کد خبر: ۴۳۰۳۹۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲
گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین ترنجی
وقتی اومدیم تو این خونه خواب دیدم میگه مامان من درها رو باز کردم . اومدم کمک تون کنم . تو خواب فکر میکنم داره با ما زندگی میکنه . بچه ی خوب ومودب وآقایی بود . خیلی به ما محبت می کرد .
کد خبر: ۴۳۰۳۸۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲
شهید عباسعلی فدوی
به نماز اوّل وقت و رفتن به مسجد سفارش کرد. به شوخی یا جدی گفت: «شاید دیگه همدیگه رو نبینیم. من رو حلال کنین
کد خبر: ۴۳۰۳۲۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲
خاطرات «دلاور رحیمی» از فرماندهان دوران دفاع مقدس در عملیات مرصاد؛
یک ماشین کانکس ارتشی آمد. جلویش را گرفتیم. داشت از داخل شهر میآمد. در عقب را باز کردیم، پر از نیروهای ارتشی خودمان بود. هر کدام فقط یک زیر پیراهن بر تن داشتند. آنها را اسیر گرفته بودند. که ما آزادشان کردیم. متأسفانه فراموش کردیم راننده را دستگیر کنیم و از دستمان در رفت.
کد خبر: ۴۳۰۲۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۱
گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین بابایی
من هم که اطلاع نداشتم ووقتی شنیدم ، همون جا نشستم روی زمین وبیهوش شدم . خانم ها گفته بود . این مادر شهید حسین هست . چرا زودتر بهشون خبر ندادن ، الان اگر سکته میکرد چی ؟
هنوز نماز عشاء رو نخونده بودیم که خبر دادند ومن وآوردن خونه . به خواهر وبرادرهاش که تو خونه بودند گفتم وهمه شروع کردند به گریه کردن .
برادرشهید تو ورامین خیاط بود وهمراه عموش اومد . پدرش هم نیمه شب اومد خونه .
کد خبر: ۴۳۰۲۶۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۱
شهید مصطفی فدائی
پیش از آنکه مصطفی بیاید، ما فقط ظهرها نماز جماعت داشتیم. کم کم نمازهای مغرب و عشا هم جماعت شد و بعد از مدتی نمازهای صبح هم همین طور. رفتارش طوری بود که بدون اینکه به کسی تکلیف کند، بچّه ها میفهمیدند باید چکار کنند.
کد خبر: ۴۳۰۲۳۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۱