خاطرات - صفحه 16

navideshahed.com

برچسب ها - خاطرات
نوید شاهد - شهید رضا ابوطالب زاده سرابی از فرماندهان دوران دفاع مقدس بود که جان خود را خالصانه و شجاعانه در راه دفاع از میهن اسلامی فدا کرد. در ادامه زندگینامه، خاطرات و برشی از وصیت نامه این شهید والامقام را مطالعه می نمایید.
کد خبر: ۵۰۷۸۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۱۷

نوید شاهد - شهید رضا ابوطالب زاده سرابی از فرماندهان دوران دفاع مقدس بود که جان خود را خالصانه و شجاعانه در راه دفاع از میهن اسلامی فدا کرد. در ادامه زندگینامه، خاطرات و برشی از وصیت نامه این شهید والامقام را مطالعه می نمایید.
کد خبر: ۵۰۷۸۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۱۷

نوید شاهد - کتاب «شهریارِ سرزمین من» از تولیدات مکتوب حوزه هنری استان زنجان همزمان با پخش سریال «صبح آخرین روز» از سوی انتشارات سوره مهر چاپ و منتشر شد.
کد خبر: ۵۰۷۲۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۰۹

نوید شاهد - کتاب «شهریارِ سرزمین من» از تولیدات مکتوب حوزه هنری استان زنجان همزمان با پخش سریال «صبح آخرین روز» از سوی انتشارات سوره مهر چاپ و منتشر شد.
کد خبر: ۵۰۷۲۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۰۹

نوید شاهد - "نسرین ژولایی" در گفت‎‌وگو با نوید شاهد البرز بیان کرد: «وجب به وجب این شهر با خون شهدا و جانفشانی‌شان آبیاری شده است. باید با وضو وارد خرمشهر شد. کفش‌ها را از پا دربیاریم. برای قداست این خاک با پای دل وارد شویم.»
کد خبر: ۵۰۷۰۳۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۰۵

نوید شاهد - "نسرین ژولایی" در گفت‎‌وگو با نوید شاهد البرز بیان کرد: «وجب به وجب این شهر با خون شهدا و جانفشانی‌شان آبیاری شده است. باید با وضو وارد خرمشهر شد. کفش‌ها را از پا دربیاریم. برای قداست این خاک با پای دل وارد شویم.»
کد خبر: ۵۰۷۰۳۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۰۵

نوید شاهد - کتاب«ستاره‌های بلوچ»؛ خاطرات روحانی مدافع حرم، عباس نارویی از حضور نبویون در نبرد سوریه، نوشته «محمد محمودی نورآبادی» از سوی انتشارات خط مقدم منتشر شد.
کد خبر: ۵۰۶۸۱۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۰۳

نوید شاهد - کتاب«ستاره‌های بلوچ»؛ خاطرات روحانی مدافع حرم، عباس نارویی از حضور نبویون در نبرد سوریه، نوشته «محمد محمودی نورآبادی» از سوی انتشارات خط مقدم منتشر شد.
کد خبر: ۵۰۶۸۱۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۰۳

خاطراتی از شهید "عصمت الله کرمی":
نوید شاهد - یک روز شهید عصمت الله کرمی را دیدم که در سرمای زمستان مشغول شستن ماشین است، جلو رفتم و از ایشان خواستم شستن ماشین را به وقت دیگری که هوا گرم است موکول نماید. شهید کرمی در جوابم گفت: ما باید قدر اموالی که با پول مردم خریداری شده است را بدانیم و در برابر آن‌ها احساس مسئولیت کنیم. بیت المال شوخی بردار نیست.
کد خبر: ۵۰۶۴۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۳۰

خاطراتی از شهید "عصمت الله کرمی":
نوید شاهد - یک روز شهید عصمت الله کرمی را دیدم که در سرمای زمستان مشغول شستن ماشین است، جلو رفتم و از ایشان خواستم شستن ماشین را به وقت دیگری که هوا گرم است موکول نماید. شهید کرمی در جوابم گفت: ما باید قدر اموالی که با پول مردم خریداری شده است را بدانیم و در برابر آن‌ها احساس مسئولیت کنیم. بیت المال شوخی بردار نیست.
کد خبر: ۵۰۶۴۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۳۰

روایتی خواندنی از رزمنده کرمانشاهی؛
نوید شاهد - "مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس است که در بخشی از خاطرات خود می‌گوید: «در مسیر برگشت به منطقه ماووت بودیم اول فکر کردم مسیر را اشتباه آمده‌ام، ترمز کردم، رفتم پایین، با صحنه دلخراشی روبه رو شدیم. رزمنده‌ای که خود را روی آسفالت می کشید یک پایش قطع شده بود و پای قطع شده اش را روی آسفالت می کشید تا از مسیر تردد ماشین ها دور شود که مشخص شد اهل نهاوند است.»
کد خبر: ۵۰۶۴۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۲۹

روایتی خواندنی از رزمنده کرمانشاهی؛
نوید شاهد - "مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس است که در بخشی از خاطرات خود می‌گوید: «در مسیر برگشت به منطقه ماووت بودیم اول فکر کردم مسیر را اشتباه آمده‌ام، ترمز کردم، رفتم پایین، با صحنه دلخراشی روبه رو شدیم. رزمنده‌ای که خود را روی آسفالت می کشید یک پایش قطع شده بود و پای قطع شده اش را روی آسفالت می کشید تا از مسیر تردد ماشین ها دور شود که مشخص شد اهل نهاوند است.»
کد خبر: ۵۰۶۴۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۲۹

نوید شاهد - چاپ دوم کتاب «مهرنجون» شامل خاطرات خودنوشت محمد محمود نورآبادی از دوران جنگ تحمیلی توسط انتشارات سوره مهر منتشر و راهی بازار نشر شد.
کد خبر: ۵۰۵۶۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۲۰

نوید شاهد - چاپ دوم کتاب «مهرنجون» شامل خاطرات خودنوشت محمد محمود نورآبادی از دوران جنگ تحمیلی توسط انتشارات سوره مهر منتشر و راهی بازار نشر شد.
کد خبر: ۵۰۵۶۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۲۰

روایتی خواندنی از فرمانده دوران دفاع مقدس استان کرمانشاه؛
نوید شاهد_ " علی اکبر ریزه وندی" می گوید:« یكی از گلوله‌های توپخانه‌ عراقی‌ها به زاغه مهمات لشكر 92 اصابت كرده بود. تا شعاع 5 كیلومتری زاغه مهمات، همه‌ی مغازه‌ها و خانه‌هایی كه آن حوالی بودند، تخریب شده و زمینی كه در حاشیه‌ی انبار مهمات بود، پودر شد وقتی روی آن راه می‌رفتیم، مثل این بود كه توی آرد راه می‌رفتیم.»
کد خبر: ۵۰۵۵۶۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۱۸

روایتی خواندنی از فرمانده دوران دفاع مقدس استان کرمانشاه؛
نوید شاهد_ " علی اکبر ریزه وندی" می گوید:« یكی از گلوله‌های توپخانه‌ عراقی‌ها به زاغه مهمات لشكر 92 اصابت كرده بود. تا شعاع 5 كیلومتری زاغه مهمات، همه‌ی مغازه‌ها و خانه‌هایی كه آن حوالی بودند، تخریب شده و زمینی كه در حاشیه‌ی انبار مهمات بود، پودر شد وقتی روی آن راه می‌رفتیم، مثل این بود كه توی آرد راه می‌رفتیم.»
کد خبر: ۵۰۵۵۶۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۱۸

روایت یک آزاده از ماه مبارک رمضان در دوران اسارت؛
نوید شاهد_آزاده و جانباز حاج باقر رنجبر در خاطره‌ای از ماه رمضان در دوران اسارت روایت می‌کند: در هر آسایشگاه ۲ عدد ظرف سفالی نسبتا بزرگ (حبانه) از آب داشتیم که نقش نسبتا خنک کننده‌ای برای رفع تشنگی برادران داشت. به وقت افطاری یک لیوان آب نسبتا خنک سهمیه هر نفر بود. نوشیدن چنین آبی خیلی لذت بخش و گوارا بود.
کد خبر: ۵۰۴۸۵۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۱۲

روایت یک آزاده از ماه مبارک رمضان در دوران اسارت؛
نوید شاهد_آزاده و جانباز حاج باقر رنجبر در خاطره‌ای از ماه رمضان در دوران اسارت روایت می‌کند: در هر آسایشگاه ۲ عدد ظرف سفالی نسبتا بزرگ (حبانه) از آب داشتیم که نقش نسبتا خنک کننده‌ای برای رفع تشنگی برادران داشت. به وقت افطاری یک لیوان آب نسبتا خنک سهمیه هر نفر بود. نوشیدن چنین آبی خیلی لذت بخش و گوارا بود.
کد خبر: ۵۰۴۸۵۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۱۲

خاطرات دکتر «کرامت یوسفی» از عملیات رمضان؛
نوید شاهد - با حالت خشم و غضب و به تندی به من گفت: 500 تا نیروی تحت امر من در خاکریزی های مثلثی گیر افتاده اند، آن وقت تو داری مرا به تهران اعزام می کنی؟! بلند شد و با آن پای پر از جراحت، لنگان، لنگان رفت به خطوط درگیری و به نیروهایش ملحق شد.
کد خبر: ۵۰۴۵۷۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۰۶

خاطرات دکتر «کرامت یوسفی» از عملیات رمضان؛
نوید شاهد - با حالت خشم و غضب و به تندی به من گفت: 500 تا نیروی تحت امر من در خاکریزی های مثلثی گیر افتاده اند، آن وقت تو داری مرا به تهران اعزام می کنی؟! بلند شد و با آن پای پر از جراحت، لنگان، لنگان رفت به خطوط درگیری و به نیروهایش ملحق شد.
کد خبر: ۵۰۴۵۷۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۰۶