معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان شمالی؛
نوید شاهد - معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان خراسان شمالی از برگزاری مسابقه سراسری در سالروز ورود آزادگان سرافراز به میهن اسلامی خبر داد و بیان کرد: مسابقه الکترونیکی خاطرهنویسی با موضوع " خاطرات دوران اسارت" برای ترویج فرهنگ ایثار بین نسل جوان برگزار میشود.
کد خبر: ۴۸۵۰۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۰
روایت خواندنی "رقیه فرخی" از بانوان جانباز کرمانشاهی؛
نوید شاهد - "رقیه فرخی" از بانوان جانباز کرمانشاهی می گوید: «غرش و هیبت هواپیما مرا به زمین انداخت و چیزی حدود 15 متر جلوتر از من، آخرین بمب خود را رها کرد. همه جا تیره و تار شد، انگار با پتک به سرم کوبیدند. هیچ چیز را نمی دیم با دست، چشم چپم را پاک کردم، اما پلک و بخشی از ابروی راستم به کف دستم افتاد و سیاهی و تاریکی چشم راستم برای همیشه ماندگار شد.»
کد خبر: ۴۸۴۸۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۱۵
نوید شاهد خراسان رضوی، گفتگو با مادر شهیدان "موسوی" که صبوری را چاشنی زندگیاش کرده است، برای علاقمندان منتشر میکند که در ادامه میخوانید.
کد خبر: ۴۸۴۵۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۱۲
همسر شهید رجبعلی رمضانی میگوید: رجبعلی گفت؛ در مسیر برگشتنم به خانه، یک صدایی به گوشم رسید که «رجبعلی امسال از تو دعوت میکنیم، تو به مکه می روی! رجبعلی تو امسال حاجی میشوی!».
کد خبر: ۴۸۴۵۰۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۱۱
نوید شاهد - کتاب «کوت کاپن» خاطرات یک سرباز ارتشی را روایت می کند که به قلم «شعبان زلیکانی» با حمایت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس مازندران توسط نشر «رسانش نوین» در 80 صفحه به چاپ رسیده است.
کد خبر: ۴۸۴۴۴۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۱۰
نوید شاهد - برادر شهید "محمداسماعیل پیوندی" نقل میکند: «دکتر در حالی که وسایل معاینه را روی میز میگذاشت، گفت: خودشون باید پوسیده بشن تا در بیان. به زانوی محمداسماعیل نگاهی کردم و ناراحت گفتم: تازه آقای دکتر! اگه من نمیفهمیدم، داداشم هیچ وقت بروز نمیداد. محمداسماعیل پاچه شلوارش را روی زانویش کشید و با خنده گفت: پس این مهمانهای ناخوانده همیشه باهام هستن ...» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، در دو بخش خاطرات ی از این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را به بخش دوم این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۴۸۴۴۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۰۹
نوید شاهد - مادر شهید "محمداسماعیل پیوندی" میگوید: «چرا هر چی نامه مینویسم خونوادهام جواب نمیدن؟ این سوالی بود که بد جوری ذهن محمداسماعیل را به خودش مشغول کردهبود. مدتها گذشت. باز هم ناامید نشد. نامه پشت نامه ولی هیچ جوابی از طرف ما دریافت نمیکرد ...» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، در دو بخش خاطرات ی از این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را به بخش نخست این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۴۸۴۴۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۰۹
نوید شاهد - "غلامرضا دهنوی" پدر بزرگوار شهیدان والامقام "علی" و "عباسعلی دهنوی" در سن 89 سالگی به علت بیماری قلبی و کهولت سن، درگذشت. برای گرامیداشت یاد این پدر شهید فداکار بخشی از خاطرات این پدر شهید در مورد خبر شهادت فرزندان شهیدش، در ادامه خبر را منتشر شده است.
کد خبر: ۴۸۴۳۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۰۸
نوید شاهد - در سالروز عملیات «مرصاد» تصمیم گرفتیم نگاهی داشته باشیم به خاطره رزمنده پیشکسوت، «ایرج امجدیان» که در این حماسه غرورآفرین حضور داشت.
کد خبر: ۴۸۴۲۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۰۷
خاطرات "فضل الله جابری" رزمنده کرمانشاهی در عملیات مرصاد؛
نوید شاهد - "فضل الله جابری" رزمنده کرمانشاهی در عملیات مرصاد میگوید: «یک بالگرد سبز رنگ به اسلام آباد غرب آمد مردم گفتند مریم و مسعود رجوی بودند که برگ نوشته هایی روی شهر ریختند، در آن برگهها نوشته شده بود ارتش آزادی بخش می آید، با آن ها همکاری کنید و پاسداران را بکشید. منافقین با بیرحمی هر پاسداری که بر سر راهشان قرار میگرفت را میکُشتند.»
کد خبر: ۴۸۴۱۵۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۰۶
نوید شاهد - «حسن حسنی» از رزمندگان لشکر ثارالله می گوید: اگر سيگار نگهبان تمام مي شد و آن را از دريچه به بيرون پرت مي کرد، سيگار درست پشت يقهي لباس غواصي من مي افتاد. ترس داشتم که سيگار پشت يقه ام بيفتد و من فرياد بزنم و بگويم : «آخ .. سوختم».
کد خبر: ۴۸۴۰۷۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۰۴
نوید شاهد - زندگی روحانی شهید "مهدی یعقوبی" سوژه مستندی شد که عنوان آن را «یکشنبه ای که نیامدی» نام نهادند.
کد خبر: ۴۸۳۸۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۱
روایتی از یک بانوی جانباز کرمانشاهی؛
نوید شاهد- "فریده رشیدی زاده" در روایتی می گوید:«می دانستیم آژیر قرمز یعنی بمباران و این را با تمام وجود درک کرده بودیم. چرا که تجربه ی چند ساله ی مردم کرمانشاه بود اما نمی دانستیم چه سرنوشتی در انتظار ماست.»
کد خبر: ۴۸۳۸۱۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۱
نویدشاهد - شهید "اردوان باقری"سال 1348 در روستای باغچه جلیل در خانواده ای متدین دیده به جهان گشود. سرانجام 23تیر سال 67 در منطقه سردشت به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
کد خبر: ۴۸۳۸۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۰۱
گفتگوی رزمندگان و همرزمان شهدا
نوید شاهد - رزمنده دلاور شهید حسین اسماعیلی روایت میکند: «عشق همه ی ما این است که عشق حسین در دل هایمان باشد. برادران مسئله شهادت کمال است. اگر می گوییم ما شهادت را می خواهیم، منظور این است که ما کمال را می خواهیم. ای برادران سَرحَد کمال شهادت است.»
کد خبر: ۴۸۳۷۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۱
خاطرات رزمنده کرمانشاهی/ قسمت 18؛
نوید شاهد - "مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کرمانشاهی است که در بخشی دیگر از خاطرات خود میگوید:« حدودا" 15 کیلومتری شهر بوکان که رسیدیم، ماشین پنچر شد. امیدی به عبور نیروهای سپاه نداشتیم. یک خودرو لندکروز کنار ما توقف کرد، راننده آن از روستای مجاور بود. می خواست کمکمان کند. من از او می ترسیدم، فکر می کردم شاید حیله ای درکارش باشد. او گفت شما به خاطر تأمین امنیت کردستان و دفاع از کشور زحمت می کشید و این حداقل کاری است که از دست من برمی آید.»
کد خبر: ۴۸۳۶۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۹
خاطرات رزمنده کرمانشاهی/ قسمت 17؛
نوید شاهد - "مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کرمانشاهی است که در بخشی دیگر از خاطرات خود میگوید:«متوجه شدم یک ماشین کنارمان متوقف شده، خوب که دقت کردم دیدم راننده اش زخمی است، راننده هنوز هوش و حواس داشت دیدم دو دست و دو پایش قطع شده فقط یکی از پاهایش بوسیله کمی پوست و رگ به بدنش آویزان بود. او را روی دست هایم گرفتم گفت پایم را جا نگذاری.»
کد خبر: ۴۸۳۶۳۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۹
روایتی خواندنی از برادر شهید" جهانبخش لرستانی"؛
نوید شاهد - سرهنگ جانشاه لرستانی برادر شهید" جهانبخش لرستانی" می گوید:« به برادرم گفتم اگر از تخت دور نمی شدیم الان چه شده بود و او با خونسردی گفت تا تقدیر و مشیت الهی چه باشد. ای کاش چنین اتفاقی نیفتد چون مرگ دو برادر با هم برای خانواده بسیار طاقت فرسا است از خداوند می خواهم مدد کند تا من تنها و آبرومندانه به شهادت برسم.»
کد خبر: ۴۸۳۴۹۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۶
روایتی خواندنی از فوزیه گودرزی، پرستار ایثارگر در دوران دفاع مقدس؛
نوید شاهد - فوزیه گودرزی، پرستار ایثارگر کرمانشاهی در دوران دفاع مقدس می گوید: «یک لحظه به ذهنام آمد نبض کشاله ی ران را بگیرم. آن نبض، نبض فوق العاده حساسی است. اگر آن هم نمیزد مجروح رفته بود و دیگر نمی شد کاری کرد. تا صبح روی سر سید علی پلک روی هم نگذاشتیم؟ در عوض صبح الحمد الله حال مجروح مان خوب بود و مرگ بازی برده اش را باخته بازی کرد...»
کد خبر: ۴۸۳۴۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۵
خاطرات رزمنده کرمانشاهی/ قسمت 16؛
نوید شاهد - "مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کرمانشاهی است که در بخشی دیگر از خاطرات خود میگوید: «من دو روز متوالی، اول صبح می رفتم خط و با دوربین آن خمپاره را زیر نظر داشتم تا توانستم محل دقیق آن را پیدا کنم. تصمیم داشتیم یک تیم تشکیل دهیم و به پشت خط عراق نفوذ کنیم...»
کد خبر: ۴۸۳۴۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۵