شهید علی حسین عرب خواری/ بیستم خرداد 1341، در شهرستان ورامین به دنیا آمد. هفدهم بهمن 1359، با سمت مسئول گروه در دارخوین بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. مزار وی در بهشت زهرای شهرستان تهران قرار دارد. برادرش محمدرضا نیز به شهید شده است.
شهید مسعود عابدنظری/ هفتم خرداد 1353، در شهرستان تهران به دنیا آمد. هفتم فروردین 1364، در بمباران هوایی محله دولت آباد شهرستان ری بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در بهشت زهرای زادگاهش واقع است.
شهید محمد عابدنظری/ بیستم خرداد 1329، در شهرستان نطنز به دنیا آمد. هفتم فروردین 1364، در بمباران هوایی محله دولت آباد شهرستان ری بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در بهشت زهرای شهرستان تهران قرار دارد. فرزندش مسعود نیز شهید شده است.
شهید اکبر حسینی یزدی نژاد/ دهم اردیبهشت 1361، با سمت تک تیرانداز در فکه به شهادت رسید. شهید محسن حسینی یزدی نژاد/سیزدهم اردیبهشت 1365، در بمباران هوایی شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سروصورت، شهید شد.
وصیت نامه ماندگار از شهید «ابوالفضل محمدی» منتشر شد؛
شهید «ابوالفضل محمدی» در وصیت نامه اش می نگارد؛ پدر و مادر عزیز این وصیت نامه را زمانی می نویسم که دلم سخت دیدن مولایم را کرده است و با چشمان گریان می نویسم و از خدا حلالیت می طلبم.
شهید ابوالفضل محمدی/ بیستم خرداد 1346، در شهرستان شهریار به دنیا آمد. دوم مهر 1363، در بوکان هنگام درگیری با نیروهای حزب دمکرات بر اثر اصابت گلوله به شکم، شهید شد. پیکر او را در امامزاده عقیل زادگاهش به خاک سپردند.
دهمین یادواره شهدای روستای «کلاته» و تجلیل از خانواده معظم شهدا، در روز بیست و دوم خرداد ماه 98 بعد از نماز مغرب و عشاء در مسجد امام حسین(ع) کلاته با سخنرانی جناب آقای دکتر تقوی برگزار می گردد.
روح بلند حاجیه خانم حلیمه خاتون خانیان همسر گرامی سید شهدای بخش رودهن شهید سید حمزه سجادیان و مادر بزرگوار چهار شهید داود، ابوالقاسم، کاظم و کریم به فرزندان و همسر شهیدش پیوست.
شهید «احمد ثابت نیا» در وصیت نامه اش می نگارد؛ از هیچ قدرتی هم نمی ترسیم چون بالاتر از کشته شدن هم نیست در کشته شدن هم سعادت ابدی نهفته است پس چرا بترسیم و با این ایده انشاالله کاخ ستمگران را خراب خواهیم کرد.
زمانیکه مخالفتهای مردم ایران به اوج خود رسیده بود و به صورت تظاهرات و راهپیمایی و شعار نویسی و بالاخره تکبیرهای شبانه اعلام می شد این دو برادر با مردم انقلابی ایران همکاری زیادی داشتند مخصوصا احمد در شعار نویسی به در و دیوار شهر و چسباندن اعلامیه های امام امت فعالیت چشمگیری داشت.
شهید حسینعلی سنگچی/ نوزدهم خرداد 1345، در شهرستان ری چشم به جهان گشود. بیست و دوم فروردین 1362، با سمت تیربارچی در ابوغریب توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به پا و سر، شهید شد. پیکرش را در بهشت زهرای شهرستان تهران به خاک سپردند.
امیدوارم که تو را با شهادت خود نزد فاطمه زهرا (س) رو سپید کرده باشم مادر جان از تو طلب عفو و بخشش دارم از خواهرانم اکرم و بدری و از برادرانم منصور و اکبر طلب عفو و بخشش دارم
«شهید علی ایزدی» را در وصیت نامه اش می نگارد؛ خواهر و برادرانم. شما نسل این انقلابید بکوشید تا می توانید در هر مکانی که هستید خدمتگزار و مخلص باشید. و شما ای برادرها و خوهران نور چشم، مسئولیت شما سنگین است تا میتوانید تقوا و توشه داشته باشید چرا که راه طول و درازی در پیش دارید.
شهید علی ایزدی/ هجدهم خرداد 1342 در خانواده ای بسیار متدین و مذهبی در شهر نجف در کشور عراق چشم به جهان گشود. در تاریخ بیست و دوم بهمن 1364 در شهر فاو لبیک گفت و شهد شیرین شهادت را نوشید.
شهید غلامرضا کرمانی/ دوازدهم آبان 1329، در شهرستان تربت حیدریه دیده به جهان گشود. پنجم خرداد 1360، در کرخه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. پیکر اور ار در گلزار عسکری زادگاهش به خاک سپردند.
شهید محمدرضا احمدی بیجار/ هجدهم خرداد 1346، در شهرستان تهران به دنیا آمد. پدرش علی اکبر(شهادت 1365) خیاط بود. پنجم مرداد 1362، در فکه بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. تاکنون اثری از پیکرش به دست نیامده است.
شهید حسین پوردماوند/ بیست و ششم خرداد 1344، در شهرستان ری به دنیا آمد. بیست و دوم فروردین 1362، با سمت آر پی جی زن در فکه توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله توپ و جدان شدن سر، شهید شد. تا کنون اثری از پیکرش به دست نیامده است.
سلام مرا به رهبر عزیزم برسانید و بگویید تا آخرین قطره خونم سنگر اسلام را ترک نخواهم کرد و با خداوند پیمان می بندم که در تمام عاشوراها و در تمام کربلاها با حسین (ع) همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم.
شهید «نادر شیری» در وصیت نامه داش می نگارد؛ گویی با تمام وجود باور داشتی که شغل مادری و پدری شغل انبیاء است، اگر بچه خوب تحویل جامعه دهی آنقدر ارزش دارد که نمی شود آن را توصیف کرد و به اندازه عالم ارزش دارد.
دستان خسته اش را در جیبهایش فرو می کند و قایق هایی را که با اضافه کاغذهای کارگاه درست کرده به آب می اندازد و با اشتیاق، حرکاتش را روی آب نگاه می کند. ای کاش این قایق ها واقعی بودند. آن وقت من سوار آنها می شدم و به جایی می رفتم