ویژهبرنامه سالگرد شهادت سردار شهید «حاج قاسم سلیمانی» دوازدهم، سیزدهم و چهاردهم دیماه در شهرستان سرخه برگزار میگردد.
کد خبر: ۵۸۳۴۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۱
به مناسبت سالروز شهادت شهید «حسین چلوویان»، تصاویری از این شهید گرانقدر برای علاقهمندان منتشر میشود.
کد خبر: ۵۸۳۴۲۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۱
حاج حسن معینیان میگوید: «مقام معظم رهبری(حف) فرمودند: بصیرت یعنی دانایی، هوشیاری، آگاهی، باور، ایمان، رعایت تقوا و بذل و توجه و دقت و تامل در آن، بصیرت یعنی ذکر یاد الهی.»
کد خبر: ۵۸۳۳۸۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۱
قسمت دوم خاطرات شهید «لطفالله خدر»
مادر شهید «لطفالله خدر» نقل میکند: «لطفالله از جلوی اتوبوس برگشت. گفتم: چیزی جا گذاشتی؟ سرش را پایین آورد و گفت: پیشانیام رو بوس نکردی؟ دلم لرزید. پیشانیاش را بوسیدم و برای همیشه رفت.»
کد خبر: ۵۸۳۲۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۲۳
قسمت نخست خاطرات شهید «لطفالله خدر»
خواهر شهید «لطفالله خدر» نقل میکند: «گفتم: داداشجان! مامان گریهوزاری میکنه، نرو! گفت: مامان یک قهرمانه. بلند شد و ساک را در کنار اتاق گذاشت و گفت: اینجا باشم چه کار کنم؟ اونجا لااقل برای آخرتم میتونم کاری کنم.»
کد خبر: ۵۸۳۲۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۲۲
شهید «لطفالله خدر» در بخشی از دستنوشتهاش مینویسد: «در این حمله گروهان خط شکن بود و ما هم بدون ترس و توکل بر خداوند به جزیره امالرصاص حمله کردیم و سنگرها را یکبهیک پاکسازی کردیم. عملیات والفجر هشت و رمز آن یا زهرا(س) بود.»
کد خبر: ۵۸۳۲۳۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۲۲
شهید «لطفالله خدر» در وصیتنامهاش مینویسد: «امت شهیدپرور! شما که خونها دادید تا این انقلاب بارور شود، بدانید ما باید خون و خونها بدهیم تا حقانیت اسلام را ثابت کنیم.»
کد خبر: ۵۸۳۲۳۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۲۲
همرزم شهید «لطفالله خدر» نقل میکند: «گفت: میخوام برم پیش خدا بپرسم چطوری دشمن با این همه برو بیا شکست میخوره؟ به شوخی گفتم: هر وقت رفتی بپرس. خندید. چند ساعت بعد، بچهها خبر دادند که لطفالله به دنبال جواب سؤالش رفت.»
کد خبر: ۵۸۳۲۰۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۲۲
شهید «احمد تبریزی» در بخشی از دستنوشتههای خود مینویسد: «ای خدا! تو را به این عزیزان، ما را ایمانی راسخ ده تا شهادت را خود برگزینیم و به ذلّت مرگ در بستر نیفتیم!»
کد خبر: ۵۸۳۱۸۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۵
شهید «احمد تبریزی» در وصیتنامهاش مینویسد: «فقط برای برپایی احکام اسلامی در جامعه به جبهه رفتم تا بتوانم با خونم امر به معروف و نهی از منکر کرده باشم. پس هر که در برابر منکرات ساکت بنشیند به خون شهدا خیانت کرده است.»
کد خبر: ۵۸۳۱۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۵
همرزم شهید «احمد تبریزی» نقل میکند: «احمد موتور را روشن کرد و با لبخند دست تکان داد. موتور هنوز چند متری جلو نرفته بود که خمپارهای با صدای بلند پیغام شهادت احمد را در جبهه جنوب پخش نمود.»
کد خبر: ۵۸۳۱۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۵
پدر شهید «احمد تبریزی» نقل میکند: «گفتم: ماه از آسمون آمد پایین! با تعجب نگاهم کردند. دو روز بعد همسرم فارغ شد. با دنیا آمدن احمد به تعبیر آن خوابم پی بردم.»
کد خبر: ۵۸۳۱۷۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۵
شهید «سلیمان تیتییان» بیست و ششم مرداد ۱۳۲۴ در شهرستان سمنان به دنیا آمد. به عنوان کارمند رسمی جذب بانک مرکزی تهران شد. همزمان با کار اداری به فعالیتهای ضد رژیم میپرداخت و در پخش اعلامیه و تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی شرکت فعّال داشت. در زمان دفاع مقدس به نبرد با دشمن بعثی رفت که در شانزدهم دیماه ۱۳۵۹ در منطقه هویزه به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۸۳۱۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۶
به مناسبت سالروز شهادت شهید «حسین چلوویان»، تصاویری از این شهید گرانقدر برای علاقهمندان منتشر میشود.
کد خبر: ۵۸۳۱۳۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۹
خواهر شهید «رسول ایوانکی» نقل میکند: «درحالیکه خودنویسی را جلویش گرفته بود، آن را به طرف مادر برد و گفت: جایزه گرفتم. من هم رفتم کنار مادر و به خودنویس نگاه کردم. رسول گفت: قشنگه؟ گفتم: آره، خیلی. آن را به من داد و گفت: بیا! مال تو.»
کد خبر: ۵۸۳۰۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۱
شهید «رسول ایوانکی» در وصیتنامهاش مینویسد: «هدفم از آمدن به میعادگاه عاشقان، لبیک گفتن به فرامین امام امت است که از جماران ندا میدهد و میگوید: جبهه رفتن از اهم واجباته.»
کد خبر: ۵۸۳۰۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۱
همرزم شهید «رسول ایوانکی» نقل میکند: «گفت: اگر شما و بچهها را اذیت کردم معذرت میخوام. بچههای این جمع رو فراموش نمیکنم و حتماً شفاعت خواهم کرد. تیربار بعثی به سمت ما شلیک کرد. تیری به پیشانیاش اصابت کرد. حرفهای ده دقیقه مانده به شهادتش مدام در ذهنم مرور میشد.»
کد خبر: ۵۸۳۰۵۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۱
مادر شهید «حسن اسیریسرخه» نقل میکند: «صدایش توی گوشم پیچید: چه معنی داره که شما گِل کفش من رو پاک کنی؟ داشتم ظرفها را میشستم که زنگ زدند. فامیل یکییکی آمدند. یواشیواش داشتم مطمئن میشدم که حسنم شهید شده.»
کد خبر: ۵۸۳۰۵۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۲۶
پسر دایی شهید «حسن اسیریسرخه» نقل میکند: «آن شب سر دردودلش باز شده بود یا شاید داشت بدون اینکه بداند کلاس آموزشی میگذاشت. گفت: آدم باید همیشه کاری کنه که خدا خوشش بیاد.»
کد خبر: ۵۸۳۰۴۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۲۶
خواهر شهید «عباسعلی کسائیان» نقل میکند: «سال ۱۳۶۴ با هم رفتیم مشهد. گل دستههای حرم را که دیدیم، عباسعلی ایستاد و شروع کرد به اشک ریختن تا وقتی که داخل صحن شدیم. گفت: آقای فراتی! یکی از بزرگترین آرزوهام اینه که خادم امام رضا(ع) بشم. خادمهای حرم رو خیلی دوست دارم.»
کد خبر: ۵۸۳۰۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۲۳