قصر شیرین - صفحه 4

قصر شیرین

همایش شیرخوارگان حسینی در قصرشیرین + تصویر

تصاویر، همایش شیرخوارگان حسینی با حضور ده ها مادر سوگوار در مسجد جامع شهرستان قصرشیرین را نشان می دهد.

پرواز به سوی ملکوت/شهیدمحمد توفیق فیض جلالی

سپس به عنوان درجه دار به استخدام نیروی هوایی ارتش درآمد. با گذرانیدن دوره های مکانیسین و کمک خلبان در پایگاه سوم شکاری- شهید نوژه همدان به خدمت پرداخت. ...
در سالروز شهادت منتشر می شود

گذری بر زندگی نامه و وصیت نامه شهيد علي صالح آبادي

پشت جبهه را ترك نكنند و همچنین از كمكهايى كه مى كنند، دست برندارند

معرفی عملیات های دفاع مقدس/کربلای 9 در قصرشیرین

عملیات کربلای 9 در تاریخ 1366/1/20 توسط یگان های ارتش جمهوری اسلامی ایران در منطقه عملیاتی سرپل ذهاب – قصرشیرین
زندگينامه

نگاهي به زندگي و خصوصيات اخلاقي شهيد لطف الله شرفبياني

پدرم همواره با قرآن مأنوس بود و شبها بي‌آنكه مزاحم خواب‌ديگران شود، قرآن مي‌خواند و ما را به خواندن نماز و قرآن بسيار سفارش مي‌نمود.
سرباز ارتش

مروری بر زندگی اسوه دلاوری سرباز شهید «حیدر خیری»

سربازی رشید و دلاور بود. با صلابت و اراده ای راسخ مقابل دشمن می ایستاد و مبارزه می کرد.
در سالروز شهادت شهید« نعمت اله عسگری » منتشر می شود:

شهیدی که در راه اسلام ثابت قدم ماند

شهيد هميشه در كارهايش ثابت قدم بود و هيچگاه از تصميمي كه مي‌گرفت منصرف نمي‌شد و بسيار خانواده را به سوي انقلاب راهنمائي مي‌كرد...

تعزیه خوانی در قصرشیرین +تصاوير

تعزیه خوانی "زینب قهرمان کربلا" توسط گروه تعزیه خوانی خیبر شهرستان قصرشیرین به مناسبت اربعین حسینی

تاملي در زندگی و وصيت نامه شهيد حاجي حسني

ای هم‌وطنان عزیز! تا یکنفر از شما باقی می‌ماند، بجنگید زیرا همان‌طور که امام گفتند: پیروز می‌شویم. ان‌شاءالله

بگذار بميرم

ماموريت ما تخليه آوارگان بي‌پناه قصرشيرين به منطقه سرپل ذهاب بود.

هجرت

هنگامي كه قصرشيرين در معرض سقوط قرار داشت، دو نفر از پرسنل ژاندارمري مانده بودند و در پشت يك قبضه خمپاره‌انداز تلاش مي‌كردند تا مانع پيشروي دشمن شوند. من و چند نفر از خواهران تفنگ بر دوش در كنار آنها بوديم.
امیر سپهبد علی صیاد شیرازی/

ناگفته های جنگ(7)؛ زندگی دوباره

نوید شاهد: در کردستان شاهد لشگرکشي عراق در مرز بوديم . اردوگاهها و کمپ نظامي ارتش عراق در مرز به صورت آشکار برپا مي شد . مانورهاي مختلفي انجام مي دادند . کم کم در بعضي پاسگاه ها درگيري مرزي پيش آمد و از شواهد و قرائن اين گونه مي شد فهميد که عراق قصد يک لشگرکشي بزرگ را دارد .

دفتر خاطرات - انگشتر يادگاري

نوید شاهد: زير پل به هر چيزي مي مانست جز سنگر كمين. گذر ساعت، روز و حتي ماه در آنجا نامحسوس بود و گم مي شد. با اين حال وقتي نم باد خنكي از بازي دراز به دهنه پل مي رسيد، همه مي فهميدند كه خورشيد افتاده پشت كوه و مي توانند تا بالا آمدن دوباره آن، شب را در تپه مجاهد كمين كنند.

دفتر خاطرات - باران رحمت

نوید شاهد: چشمان فريدي هم روي دو چشمي دوربين چسبيده بود و تپه ها را مي كاويد. آهي از ته دل كشيد و گفت: «خدا مي دونه كه اگه تمامي اين تپه ماهورا رو بذاريم روي هم، بازم عراقي ها از روي بازي دراز دست روي حلقوم ما گذاشتن.» و ادامه داد: «كاش بعد از سقوط قصر شيرين و اسارت بچه ها، خودمون رو سريع مي رسونديم روي يكي از قله ها.»
طراحی و تولید: ایران سامانه