شلمچه - صفحه 2

آخرین اخبار:
شلمچه

شهید «محمدتقی پیوندی» در قاب تصویر

به مناسبت سالگرد شهادت شهید «محمدتقی پیوندی»، تصاویری از این شهید گران‌قدر برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود.

مطمئنم روزی نور اسلام در سرتاسر جهان پرتو افکن خواهد شد

شهید «یحیی آبانگاه» از شهدای عملیات کربلای ۵ در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «ای پدر ارجمندم مرا حلال کن و در دعاهایتان امام زمان را از یاد نبرید، من مطمئن هستم روزی نور اسلام در سرتاسر جهان پرتو افکن خواهد شد.» نوید شاهد ایلام در سالگرد شهادت، وصیت‌نامه این شهید گرانقدر را برای مطالعه علاقمندان منتشر می‌کند.

یادی از شهید «ابوالفضل ابراهیمیان» در قاب تصویر

به مناسبت سالروز شهادت شهید «ابوالفضل ابراهیمیان»، تصاویری از این شهید گران‌قدر برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود.

چقدر زیباست لحظه ملاقات با خدا

به مناسبت سالروز شهادت شهید «محمود جهان‌شیر» دست‌نوشته این شهید گران‌قدر برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود. در گزیده‌ای از دست‌نوشته‌هایش می‌خوانیم: «از اینکه خدا قسمت کرده در این راه قدم برداشتم، آن‌قدر خوشحالم که می‌خواهم پرواز کنم، می‌خواهم به خدا نزدیک شوم و او را ملاقات کنم؛ چقدر زیباست لحظه ملاقات با خدا‌.»
قسمت دوم خاطرات شهید «لطف‏‌الله خدر»

مادر! پیشانی‌ام را ببوس

مادر شهید «لطف‏‌الله خدر» نقل می‌کند: «لطف‌الله از جلوی اتوبوس برگشت. گفتم: چیزی جا گذاشتی؟ سرش را پایین آورد و گفت: پیشانی‌ام رو بوس نکردی؟ دلم لرزید. پیشانی‌اش را بوسیدم و برای همیشه رفت.»

یا زهرا(س) رمز موفقیت در عملیات والفجر هشت

شهید «لطف‏‌الله خدر» در بخشی از دست‌نوشته‌اش می‌نویسد: «در این حمله گروهان خط شکن بود و ما هم بدون ترس و توکل بر خداوند به جزیره ام‌الرصاص حمله کردیم و سنگر‌ها را یک‌به‌یک پاکسازی کردیم. عملیات والفجر هشت و رمز آن یا زهرا(س) بود.»

باید خون‌ها بدهیم تا حقانیت اسلام را ثابت کنیم

شهید «لطف‌الله خدر»‌ در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «امت شهیدپرور! شما که خون‌ها دادید تا این انقلاب بارور شود، بدانید ما باید خون و خون‌ها بدهیم تا حقانیت اسلام را ثابت کنیم.»

«لطف‌الله» به دنبال جواب سؤالش، نزد خدا رفت

هم‌رزم شهید «لطف‌الله خدر» نقل می‌کند: «گفت: می‌خوام برم پیش خدا بپرسم چطوری دشمن با این همه برو بیا شکست می‌خوره؟ به شوخی گفتم: هر وقت رفتی بپرس. خندید. چند ساعت بعد، بچه‌ها خبر دادند که لطف‌الله به دنبال جواب سؤالش رفت.»

معنی بشارت غزل حافظ را برای منصور فهمیدیم

هم‌رزم شهید «منصور خالقی» نقل می‌کند: «نوبت رسیده بود به منصور. چشم‌هایش را بست. حمد و سوره خواند و نیت کرد. بندبند غزل حافظ بشارت و نوید بود. طولی نکشید در عملیات کربلای پنج، معنی بشارت غزل حافظ را برای منصور فهمیدیم.»

به‌خاطر ذکر حضرت زهرا(س)، حضرت مهدی(عج) هم اینجا حاضر می‌شه

هم‌رزم شهید «منصور خالقی» نقل می‌کند: «گفتم: چرا بقیه ائمه رو صدا نمی‌زنی این‌قدر که نام حضرت زهرا(س) رو می‌بری؟ گفت: حضرت زهرا(س) مادر همه ائمه است. به خاطر ذکر نام او، حضرت مهدی(عج) هم اینجا حاضر می‌شه.»

ما می‌گریستیم و مادرش خدا را شکر می‌کرد

دوست شهید «محمدتقی پیوندی» نقل می‌کند: «نشستیم توی اتاق. مادر نگاه کرد و گفت: دیشب خواب پدرش را دیدم. خبر دارم که بچه‌ام شهید شده. دست‌هایش را بالا برد و گفت: خدا رو شکر! خدا می‌داند که من هم خدا را شکر کردم. مادر را با آمبولانس برای دیدار با پیکر بردیم. ما گریستیم و او خدا را شکر کرد.»

انسان‌های بزرگی که آن‌ها را کم رنگ می‌بینیم

دوست شهید «محمدتقی پیوندی» نقل می‌کند: «مادرش گفت: کاش سالم بودم و خودم و بچه‌ام با هم می‌جنگیدیم! به این فکر کردم: چه آدم‌های بزرگی در دو قدمی ما هستند و ما آن‌ها را این‌قدر کم رنگ می‌بینیم.»

دلبسته به دنیا نبود

خواهر شهید «رسول ایوانکی» نقل می‌کند: «درحالی‌که خودنویسی را جلویش گرفته بود، آن را به طرف مادر برد و گفت: جایزه گرفتم. من هم رفتم کنار مادر و به خودنویس نگاه کردم. رسول گفت: قشنگه؟ گفتم: آره، خیلی. آن را به من داد و گفت: بیا! مال تو.»

حرف‌های پیس از شهادتش مدام در ذهنم مرور می‌شد

هم‌رزم شهید «رسول ایوانکی» نقل می‌کند: «گفت: اگر شما و بچه‌ها را اذیت کردم معذرت می‌خوام. بچه‌های این جمع رو فراموش نمی‌کنم و حتماً شفاعت خواهم کرد. تیربار بعثی به سمت ما شلیک کرد. تیری به پیشانی‌اش اصابت کرد. حرف‌های ده دقیقه مانده به شهادتش مدام در ذهنم مرور می‌شد.»

مطمئن شدم که حسنم شهید شده

مادر شهید «حسن اسیری‌سرخه» نقل می‌کند: «صدایش توی گوشم پیچید: چه معنی داره که شما گِل کفش من رو پاک کنی؟ داشتم ظرف‌ها را می‌شستم که زنگ زدند. فامیل یکی‌یکی آمدند. یواش‌یواش داشتم مطمئن می‌شدم که حسنم شهید شده.»

امر به معروف و نهی از منکر را وظیفه‌اش می‌دانست

شهید «حسین چلوویان» هشتم مرداد ۱۳۳۹ در روستای بیابانک از توابع شهرستان سرخه به دنیا آمد. از سن کودکی به نماز اهمیت می‌داد. جایی که او بود کسی حق نداشت از کسی غیبت و بدگویی کند. امر به معروف و نهی از منکر را وظیفه‌اش می‌دانست. وی سرانجام بیست و دوم دی‌ماه ۱۳۶۵ به شهادت رسید.
قسمت دوم خاطرات شهید «علی‌اصغر ابراهیمی‌ورکیانی»

من حنظله هستم

هم‌رزم شهید «علی‌اصغر ابراهیمی‌ورکیانی» نقل می‌کند: «شب عروسیش بود. یک ورق کاغذ از جیبم درآوردم و روی آن نوشتم: فردا اعزام است. یکی از بچه‌ها آن را به علی‌اصغر رساند. در جواب برایم نوشت: اگر فردا اعزام است، من هم حنظله هستم.»

هدف، خدمت در راه انقلاب است

برادر شهید «علی‌اصغر ابراهیمی‌ورکیانی» نقل می‌کند: «گفتم: شما می‌گین با بسیج برو، عده دیگه‌ای می‌گن با جهاد برو! نگاهم کرد و گفت: بین افراد اعزامی تفاوتی نیست. ببین در کجا مؤثرتری، نباید سردرگم باشی، هدف خدمته.»
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛

تاکید بر پشتیبانی از ولی فقیه داشت

همسر شهید چایانی درباره سفارش‌های همسرش گفت: همواره به اطاعت و پشتیبانی از ولی فقیه تاکید داشت و می‌گفت نه جلوتر از ولی نه کنار، فقط پشت سر رهبری باشید.
وصیت نامه و دستنوشته شهید «حیدر عبدالعلی بهرامی»

تقوا پیشه کنید و راهم را ادامه دهید

تقوا پیشه کنید و راهم را ادامه دهید، اسلحه اى که با خون سرخم رنگین گشته، بردارید.
طراحی و تولید: ایران سامانه