اولین باری که قصد رفتن به جبهه را کردم، در کلاس دوم راهنمایی بودم و در آن زمان فرمهای جبهه را از دفتر مدرسه تهیه می کردیم و پس از کلی خواهش و تمنا از پدر و مادر و جلب رضایت آنها، فرمهای تکمیل شده را به دفتر مدرسه تحویل می دادیم.
کد خبر: ۴۲۶۳۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۳
جانباز یعنی قله وارستگی در اوج شکستگی و زیستن بدون دلبستگی
برنا قدش بلند بود و می گفت: کاری ندارد کوروش جواب داد: برای قد شما بله... همه ما نمی دانستیم این سرو بلند وطن شهید کردستان خواهد شد.
کد خبر: ۴۲۶۳۱۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۳
روایتی خواندنی از یکی از دلیرمردان خطه شهرری
من که از تنگی جا به عذاب بودم تصمیم گرفتم خودم تنهایی این کار را انجام دهم لذا چون دستانم از دو طرف به دسته های دیگ نمی رسید با دست راستم دستهء دیگ را گرفتم و با دست چپم لبه دیگ را، بلندش کردم روی لبهء دیگ کوچکتر قرارش دادم اما درست در این لحظه خمپاره ای نزدیک ماشین منفجرشد...
کد خبر: ۴۲۶۳۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۳
گفتگویی خواندنی با جانباز 70 درصد بجنوردیبه مناسبت روز جانباز
دست چپم قطع شده بود انگشتان پای چپم هم بر اثر اثابت ترکش قطع شده بود در بقیه قسمت های بدنم ترکش ها جا خوش کرده بودند به طوری که غرق در خون بودم . در این میان ترکشی به ناحیه کمر من اصابت کرد. که باعث شد از کمر به پایین قطع نخاع شوم. خلاصه ترکش های زیادی به تمام نقاط بدنم یعنی دست ها، پاها، پشت،پهلوها، جلوی بدن و بعضی از اجزای داخلی بدن اثابت کرده است.فقط در این لحظه ذکر یازهرا، یا حسین و یا مهدی همراه من بودند و دیگر از هوش رفتم و چیزی به خاطر ندارم.
کد خبر: ۴۲۶۰۸۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۱
در واپسین روزهای اسفندماه 96 به منزل همسر محترم شهید محمد قاسمی از شهدای نیروی انتظامی هرمزگان رفته و در جریان این دیدار به گفتگو با او پرداختم .همسر محترم شهید با رویی گشاده استقبال نمود و برایم از شهید محمد قاسمی و روزهای زندگی مشترک و خاطراتش با او تعریف نمود. فرصت دیدار با ستایش فرزتد خردسال شهید و تنها یادگار او هم بسیار دلنشین بود. ضمن تشکر از همسر و فرزند محترم شهید متن گفتگو و مصاحبه منتشر می گردد
کد خبر: ۴۲۴۹۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۱۴
گفتگوی اختصاصی ؛
شهید علی عظیمی متولد 1346، میانه به دنیا اومد و تا چهارم ابتدایی در شهرستان میانه درس خواند و بد ترک تحصیل کرد و به کار در پارچین مشغول شد. خوب بود با همدیگه خوب بود. با همدیگه رفتوآمد یا صحبت میکردن، بازی میکردن. ناراحتی نداشتن هیچ کدومشون مشکلی نداشت.
کد خبر: ۴۲۴۲۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۶
گفتگوی اختصاصی ؛
پسرم؛ خیلی خوب بود. خیلی. مهربون، مظلوم، بعد نمازخون روزه گیر، همه چی خیلیم خوب بود. با خواهرا و برادرش، پدرش، با من با فامیلا بعدا اهل فوتبالم بود. روزه بگیر نماز بخون همه چی. با مردم همیشه رفت و آمد داشت آدمای خوبا نه اینکه اینطوری.
کد خبر: ۴۲۳۶۳۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۱۹
گفتگوی اختصاصی ؛
پسرم سال 61 به عنوان بسیجی با سپاه رفت.تقریبا نزدیک به 18 ساله بود. من هم در اسفند همان سال اعزام شدم. اون عکسی که الان اونجا می¬بینین با هم انداختیم با هم در یه جا بودیم منتها مقرمون جدا بود.
کد خبر: ۴۲۳۶۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۱۹
انقلاب سال 1357 در جای جای ایران پهناور با خاطرات تلخ و شیرینی آمیخته شده است که هر کدام تاریخ یک منطقه و مجاهدت های مردمش را نشان می دهد در این دهه در استان اردبیل نیز رویداهای مهمی شکل گرفته است که روایتش کتاب قطوری می شود امروز که برای جلوگیری از فراموشی این تاریخ مهم از اذهان نیاز به بازگویی خاطرات شفاهی داریم به سراغ یکی از جانبازان انقلاب خانم "فاطمه علایی" رفتیم تا از منظر یک زن یک بخش کوچکی از برگ زرین خطه اردبیل از دی ماه سال 57 تا 22 بهمن ماه یعنی پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی گشوده شود.
کد خبر: ۴۲۰۷۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۱۲
با رزمندگان خط شکن؛
صبح بود که به منطقه عملیاتی نزدیک شدیم. برای این عملیات می بایستی خط را از بچه های اصفهان تحویل می گرفتیم. خدا رحمت کند، «حاج حسین خرازی فرمانده لشکرامام حسین» آمد تا خط مقدم را به ما تحویل دهد. در حال تحویل گرفتن خط بودیم که این شهید عزیز بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۲۰۵۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۱۰
مسئول دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری امور استان های حوزه هنری:
محمد قاسمی پور گفت: تاریخ شفاهی یک کتاب و محصول نیست بلکه یک علم است که باید شناخته و بهره برداری شود.
کد خبر: ۴۱۷۲۹۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۰۱
گفتگوی اختصاصی با خانواده شهید دانشجو« قدیر ناصر بخت »
گلهایی که با دستان خود پروراندی بد جوری بهانه تو را می گیرند، کبوتر که پرید گلدانها هم حس تنهاییشان گل داد، اما به همت دستهای پر مهر مادر سبز سبزند و پر طراوت ...
کد خبر: ۴۱۶۵۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۹/۲۱
درگفتگوی صمیمانه و اختصاصی نوید شاهد هرمزگان
در راستای گرامیداشت و زنده نگه داشتن یاد و نام شهدای معظم استان هرمزگان و بیان خاطرات و شرحی از زندگی شهید مسعود سالاری از شهدای نیروی انتظامی ، گفتگوی صمیمی و اختصاصی با مادر شهید مسعود سالاری که فرزندش را در راستای امنیت و آسایش مردم تقدیم نموده است را منتشر می نماییم .
کد خبر: ۴۱۴۳۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۲۳
شهیدان دیده بان به روایت یک مادر و همسر شهید
مادر و همسر شهیدان دیدهبان می گوید: شهید دیده بان به حجاب و راستگویی بسیار حساس بود و همه ما را به این امر سفارش می کرد و اگر جامعه نیز به خواسته شهدا عمل کند کشور ما هیچ چیزی کم نخواهد داشت.
کد خبر: ۴۱۳۵۶۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۱۳
گفتگو با مادر دانش آموز شهید هوشنگ( احمد) موذن
مادر دانش آموز شهید موذن گفت: با وجود اینکه احمد برایم زنده است و هر لحظه کنارم است ولی آبان ماه که می رسد حضورش بیشتر درکش می کنم.
کد خبر: ۴۱۳۲۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۹
گفتگوی اختصاصی
بعد از ظهر دوم تیر ماه بود آفتاب به شدت می تابید تویوتاها رسیدن و ماسوارشدیم من وعلیرضا جلو نشسته بودیم ،می خواستیم حرکت کنیم که علیرضاگفت: می خوام تیمم کنم ،گفتم: علیرضا دیرمیشه بیا شلوارمن پرازخاکه همینجاتیمم کن وبادست روی پام زدم وخاک بلندشد، با چشمای درشتش نگاهی بهم کرد و پرید پایین و سریع تیمم کرد و سوارشد. به من گفت: چهار قل بخوانم و خودش هم زیر لب زمزمه می کرد
کد خبر: ۴۱۲۵۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۳۰
گفت وگوی اختصاصی با نوید شاهد البرز؛
همیشه در گردان و گروهان اول صف بود.می گفت: من انتخاب کردم به جبهه آمدم اگر قرار است تیری و یا ترکشی بخورد اول به من بخورد...
کد خبر: ۴۱۱۶۷۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۱۸
گفتگو با خانواده شهید مدافع حرم «ابراهیم توفیقیان»
سروان محمد ابراهیم توفیقیان متولد 62 از تبار اسفراین در خراسان شمالی بود، در سال 91 ازدواج کرد و ثمره ازدواجشان پسر به نام محمد پوریا بود، در 13 بهمن در دفاع از حرمین و عملیات آزادسازی منطقه نبل و الزهر به شهادت رسید
کد خبر: ۴۱۱۴۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۱۶
به مناسبت هفته دفاع مقدس؛
انگار می دانست دیدار دوباره ای در کار نیست. رفت و این آخرین دیدار ما بود.
کد خبر: ۴۱۰۶۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۰۲
گفت وگوی اختصاصی با همسر یکی از اولین شهدای دفاع مقدس البرزی
گفت : من لباس خاکی به تن دارم ممکن امروز بروم و دیگر برنگردم وشاید هم ده سال دیگر بروم و هرگز برنگردم من همیشه اماده دفاع از کشور هستم و برای دفاع از خاک میهنم این لباس را به تن کردم...روزها می گذشت و همه همرزمان به دیدار خانواده می آمدند و خبری از فرمانده نبود...
کد خبر: ۴۱۰۴۵۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۰۱