18 سال بیشتر نداشت، با وجود سن کمش فعالیت سیاسی و انقلابی داشت. تازه داماد بود و روز های آخر در خانه حنا به دست و پایش بست و راهی جبهه شد. او عاشق و شیفته شهادت بود.
شهید اسدی با شروع جنگ تحمیلی سعی در متقاعد کردن خانواده و دوستان خود داشت؛ بارها به آن ها گفته بود که مگر خون ما از جوانانی که در راه وطن و برای اسلام کشته می شوند رنگین تر است؟ ما هم باید برویم و اسلام را نجات دهیم، ما همه وظیفه داریم که از کشور و آب و خاک وطن خود دفاع کنیم.
شهید محمدحسن مصطفی زاده در 18 محرم سال 1345 به دنیا آمد. او دانش آموز کلاس سوم راهنمایی بود که جنگ شروع شد. علاقه اش به جنگ موجب شد تا او را از درس خواندن را رها کند و به جبهه برود...
شهید «گلدی تقان پروانه» به عنوان سرباز نیروی انتظامی در زاهدان مشغول سپری کردن دوران مقدس سربازی بود که تیری سهوا از تفنگش خارج شد و به قلبش اصابت کرد و او را به درجه رفیع شهادت رساند.
امروز سالروز شهادت شهید "عباس آب زلالان" است. نوجوانی که عشق به جبهه های حق تاب و توان را از او گرفت و او را از صحنه علم و دانش با لباس بسیجی به جبهه های جنگ کشاند. پیکر عباس در عملیات والفجر 6 مفقود شد و پس از 14 سال به آغوش خانواده بازگشت.
شهید الله کرمی از ابتدای ورود بنی صدر به دستگاه سیاسی کشور، به او اعتماد نداشت. او را مانند شاه خائن می شمرد. " تا مرگ شاه دوم نهضت ادامه دارد" شعار همیشگی اش بود.
شهید آقاجانی پس از انقلاب در مرکز آموزش عالی انقلاب اسلامی به ادامه تحصیل پرداخت. در حین تحصیل، عشق به جهاد و جبهه او را از کلاس درس به مدرسه عشق و جبهه نبرد کشاند.
شهید احمدی به تنهایی در مقابل منافقینی که قصد اهانت به جمهوری اسلامی و باورهای مردم مسلمان و رنج کشیده را داشتند ایستاد و بهای این ایستادگی اش را با شهادت گرفت.
شهید توکلی برای خدمت سربازی در ارتش ثبت نام کرد و خانواده اش را تا مدتی از تصمیم خود بی اطلاع گذاشت. در نهایت شبی حضرت ابوالفضل را در خواب دید که به او بشارت شهادت می دهد.
با وجود اینکه پدر شهید جنتی ترتیب کارهایش را داده بود تا خدمتش را در تهران بگذراند اما شهید جنتی با اراده و تصمیم شخصی داوطلبانه و بدون اطلاع به جبهه رفت تا از خاک میهنش دفاع کند.
17شهریور، جمعه خونین، روز طواف پروانه های عاشق به دور آتش بود؛ روز پرواز پرستوهای پاک درون آتش، روز خواندن نماز عشق، سجده کردن در محراب شهادت و خون بود؛ نمازی که وضویش از خون بود و تطهیرش نیز در خون بود و آوایش نیز صفیر گلوله ها و الله اکبر. روز شناختن پاک ترین و والاترین و عاشق ترین انسان ها به سوی خداوند و اوج گرفتن بر بلند آسمان بود. به همین بهانه نوید شاهد تهران به معرفی برخی از شهدای این حادثه می پردازد.
مادر شهید جعفری نقل می کند: روز هفدهم خیابان ها شلوغ بود. نگران بودم. مدام در خانه به او کاری را می سپردم تا سر او را گرم کنم. مصطفی رفت و جنازه اش هم برنگشت!
شهید اسدیان صبح روز شهادت در پاسخ کسانی که از او خواستند تهران را بخاطر شرایط اضطراری ترک کند گفت: خون من رنگین تر از خون دیگران نیست. در تهران ماند و همراه سایر مردم برای مقابله با ظلم فریاد آزادی سر داد و به شهادت رسید.
شهید "ربابه احمدیان" در حادثه جمعه سیاه در حالیکه برای کمک به زخمی های حادثه در حال رساندن دارو به بیمارستان بود مورد هدف گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید.
شهید کردبچه از تظاهرکنندگان حادثه هفدهم شهریور 1357 است. او در جریان این مبارزه از ناحیه قلب مورد اصابت گلوله دست نشانده های رژیم پهلوی قرار گرفت و به شهادت رسید.