قسمت نخست خاطرات شهید «محمدمهدی پریمی»
همرزم شهید «محمدمهدی پریمی» نقل میکند: «شهید پریمی کم سن و سال بود؛ اما از خواب زود بلند میشد و از سنگر بیرون میآمد. با توجه به آن سرما و لباس غواصی خیس، آن را بر تن میکرد و با عشق و علاقه داخل آب میشد. میگفت: این لباس دامادی من است و بایستی با این لباس به شهادت برسم.»