تاریخ شفاهی جانبازان
جانباز «حسن نیک اخلاق» در بیان خاطرات خود میگوید: «دستم را دراز کردم که پایم را لمس کنم، دیدم نیست و از هوش رفتم و با فریادها و نالههای همسرم در بیمارستان به هوش آمدم که چطور به این روز افتادی ...»
کد خبر: ۵۸۷۳۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۱۱
جانباز «حسن اولیائی لله لو» در بیان خاطرات خود میگوید: «پس از اعلام قطعنامه، عراق ناجوانمردانه عملیات مرصاد را اجرا کرد و تعداد زیادی از نیروها عقب نشینی کرده بودند و کسی پاسخ تماسهای ما را نمیداد و موشکهای کاتیوشا از سمت عراق شلیک میشد...»
کد خبر: ۵۸۷۳۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۱۱
خاطرات شفاهی جانبازان
جانباز «جعفر جلیلی تازه کند جنیزه» در بیان خاطرات خود میگوید: «بیشترین آسیب و جراحت را خودم دیدم و نمی گذاشتم سربازانم آسیب ببینند چون تجربه کافی نداشتند و من تلاش میکردم زخمی نشوند...»
کد خبر: ۵۸۷۳۳۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۰۸
خاطرات شفاهی جانبازان
جانباز «جبرئیل حسینپور آشنا آباد» در بیان خاطرات خود میگوید: «در زمان جنگ نیروهای بسیجی، ارتشی و سپاهی یکی شدیم برای راندن دشمن، همگی یک صدا و انقلابی بودن و در جبهه دست به دست هم میدادند برای دفاع از وطن ...»
کد خبر: ۵۸۷۳۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۰۸
خاطرهنگاری جانبازان
در این کلیپ جانباز دفاع مقدس، «سید محسن دانایی» میگوید: «شهید محمد کلاهی در کنار من به شهادت رسید. من هم ترکش خوردم و دیدم روحم از بدنم جدا شد، اما به یکباره به جسمم بازگشتم و شهادت نصیبم نشد.»
کد خبر: ۵۸۶۷۲۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۹
خاطرات شفاهی جانبازان
جانباز «حسین الوفی» در بیان خاطرات خود میگوید: «عملیات در حال شروع شدن بود به صورت نظامی نشسته بودم یک دفعه یک ترکشی نمی دانم از کجا آمد و به من اصابت کرد، انگار مرا برق گرفت بالاخره جان آدم عزیز است، بیاختیار بلند شدم و شروع به دویدن کردم...»
کد خبر: ۵۸۶۴۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۳
خاطرات شفاهی جانبازان
جانباز «حسین اصغری آق گنبد» در بیان خاطرات خود میگوید: «در حال بار زدن ماشین آذوقه بودم که دیدم هواپیماها آمدند که شهر را بمباران کنند کنار دیوار ایستاده بودم و نگاه میکردم، احساس کردم چیزی از آسمان پایین می آید. همراهم را هول دادم گفتم بخواب زمین ... »
کد خبر: ۵۸۶۴۰۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۳
جانباز «جمشید آقازاده» در بیان خاطرات خود میگوید: «چون دوره نیروی مخصوص رنجر را گذارنده بودم، به جنگهای چریکی مسلط بودم بنابراین دوازده تا نیرو جمع کردم که برویم همرزمان را بیاوریم.»
کد خبر: ۵۸۶۳۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۳
گفتوگو با محمد حسنی، جانباز جنگ تحمیلی
محمد حسنی، جانباز ۷۰ درصد جنگ تحمیلی، از خاطرات تلخ و شیرین دوران حضور در جبهههای نبرد با عراق میگوید. او که در سال ۱۳۶۶ به خدمت اعزام شد، در عملیاتهای مختلف جنگ شرکت کرده و در جریان یک حمله شیمیایی دچار آسیبهای شدید جسمی شد. در این گفتوگو، حسنی نه تنها از لحظات پرتنش جنگ و شرایط اسارت سخن میگوید، بلکه از فداکاریها و ایمان رزمندگان ایرانی در برابر دشمنان خارجی نیز پرده برمیدارد.
کد خبر: ۵۸۶۲۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۱
همسر جانباز 70 درصد شهید «محمدرضا رضایی» میگوید: تا جایی که توانستم در کنار او رنج و سختیها را پشت سر گذاشتم و بعد از شهادتش به او قول دادم راهش را ادامه دهم.
کد خبر: ۵۸۵۹۶۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۷
جانباز 70درصد
حبیب اله سالاری جانباز 70 درصد گفت: جانبازی یعنی نقطه اوج ایثار، فداکاری و از خودگذشتگی، جانبازی یعنی رهایی از قفس تن، جانبازی یعنی عشق و اخلاص، جانبازی یعنی دیگران را بر خود ترجیح دادن، جانبازی یعنی نهایت گذشت و ایثار.
کد خبر: ۵۸۵۷۷۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۶
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز «بهرام نوبهار» در بیان خاطرات خود میگوید: «در حین خدمت بودم تنها پاسگاهی که آب شرب داشت و از چشمه میآمد برای ما بود، میخواستیم لوله را جایگذاری کنیم تا بقیه نیز از آب استفاده کنند و با سربازان مشغول بیرون ریختن خاک شدیم که مین قسمت من شد...»
کد خبر: ۵۸۵۴۸۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۴
خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز «امراه مولائی جمال آباد» در بیان خاطرات خود میگوید: «واقعاً شهدا انسان های کاملی بودند. چطور بگویم، با دو سه کلمه نمی شود توصیف کرد. با ادب، کم حرف، کم رو، مهدی باکری به همه می گفت: «مومن»، به بزرگ به کوچک، تکه کلامش مومن بود.»
کد خبر: ۵۸۵۲۹۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۳
جانباز معزز 55 درصد احمدعلی حاجی بیگی در بیان خاطرات خود میگوید: «شیرودی گفت من با یک هلیکوپتر میمونم هرکس میخواد بره مانعی نداره همه یک صدا گفتن ما میمونیم حتی اگه شهید بشیم. همهمون موندیم که جانمون رو بدیم و شهید بشیم.»
کد خبر: ۵۸۵۲۸۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۰
جانباز معزز 50 درصد احمد علوی در بیان خاطرات خود میگوید: «امام اعلام کردند به جوانها نیاز داریم، همه جوانها بدون درنگ و مکث آماده شدند مرتب میرفتیم به جبهه، من هم دیدم وطن و ناموس در خطره، مشتاق بودم، با دشمنی مواجه شدیم که در ظاهر مسلمان هستند ولی دین و ایمان ندارند و متاسفانه مسلمان ها رو میکشند.»
کد خبر: ۵۸۵۲۸۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۰
در گفتوگو با "احد غنی" از جانبازان 25 درصد دفاع مقدس، روایتهایی از لحظات حساس و تأثیرگذار جبهههای جنگ و روحیه مقاومت در برابر دشمنان به گوش میرسد. این مصاحبه با تمرکز بر تجربیات دوران جنگ، مجروحیت و بازگشت به زندگی پس از جنگ، به تبیین درسهای ارزندهای برای نسل جوان امروز میپردازد. جناب آقای غنی در این گفتوگو از اهمیت همبستگی و حفظ ارزشهای انقلاب در مقابله با چالشهای کنونی سخن گفته و پیامی پر از امید و اتحاد برای آینده نسلهای بعدی کشورمان دارند.
کد خبر: ۵۸۵۲۶۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۰
در این مصاحبه، یکی از جانبازان دوران انقلاب و جنگ تحمیلی از خاطرات خود در زمان مبارزات انقلاب اسلامی و جبهههای جنگ میگوید. او از سختیها و فشارهای رژیم شاهنشاهی، همچنین از مقاومت مردم ایران و ایثارهایی که در طول جنگ تحمیلی انجام دادند، یاد میکند. این روایت، نشاندهنده اراده فولادی و امید به پیروزی در برابر مشکلات است که همچنان بر نسلهای امروز تأثیرگذار است.
کد خبر: ۵۸۵۲۶۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۰۹
جانباز "اصغر حاصلی" از تصمیم خود برای اعزام به خدمت سربازی در سال 1364 و روند دریافت دفترچه و اعزام به پادگان آموزشی کرمان میگوید. او پس از آموزش به لشکر 81 در باختران منتقل شد و در نقش تیربارچی وظایف خود را در خطوط مقدم انجام داد. از تجربیاتش در نگهبانی شبانه، دیدهبانی و شناسایی در جبههها صحبت میکند و اشاره دارد که دشمن با سلاحی پیشرفته منطقه را تحت فشار قرار میداد. نهایتاً، تصمیم به خنثیسازی سنگر دشمن و تصاحب تجهیزات آنها گرفته شد که جزئی از تلاشهای او و همرزمانش در جبهه بود.
کد خبر: ۵۸۵۲۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۱
خاطرات شفاهی جانباز و پدر 2 شهید؛
جانباز 30 درصد و پدر دو شهید ابوالفضل رجب زاده می گوید: «من از سال 1357 به خاطر خدمت به مردم و محافظت از ناموس پای این انقلاب بودهام و هم اکنون که ۸۵ سال سن دارم نیز حاضرم خانوادهام را در راه مردم، انقلاب، رهبری و قرآن حتی جانم را تقدیم کنم.»
کد خبر: ۵۸۵۱۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۰۷
خاطرات شفاهی جانبازان
جانباز 70 درصد «ابراهیم گرمانج کوسی» گفت: «گروهکهای مختلف با اسلحه به سمت روستا می آمدند و ما مجبور بودیم به آنها نان بدهیم، میگفتند به جای سربازی برای دولت، سرباز ما باشید.»
کد خبر: ۵۸۵۰۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۰۷