خواهر شهید «علی اصغر قزوینی ساسی» میگوید: وقتی شهید رزقی که همرزمش بود، شهید شد، شبانه با ماشین او را به خانه آورد. دیدم هی میرود داخل اتاق و بیرون میآید. گفتم: چرا اینطوری میکنی؟ گفت: چرا او شهید شد و من نشدم حالا جواب مادرش را چه بدهم. من آمدم و او نیامد. گفتم: قسمت تو نبود که شهید شوی، خیلی دوست داشت که شهید شود.