پدر شهید «سید مجتبی اکبری» میگوید: به فرمان امام خمینی خواست به جبهه های نبرد برود، راضی به رفتن مجتبی نبودم، او تنها سیزده سال داشت، بسیار کم سن و سال بود. او یک روز مرا با یک چوب خلع سلاح کرد، وقتی این غیرت و مردانگی را در وجودش دیدم به رفتنش رضایت دادم.
شهید «اسداله بالاجاده» هفتم تیر ماه ۱۳۱۸، در روستای بالاجاده از توابع شهرستان کردکوی به دنیا آمد. در نهایت در دهم اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ به شهادت رسید. پایگاه اطلاع رسانی نوید شاهد گلستان زندگینامه این شهید بزرگوار را منتشر میکند.
دوست شهید «غلامحسن عاطفینژاد» میگوید: وقتی غلامحسن به شهادت رسید، بسیار ناراحت بودم، دوریاش برایم قابل تحمل نبود و بسیار بیتابی میکردم تا اینکه یک شب غلامحسن را در خواب دیدم، بسیار خوشحال بود و گفت: ناراحت نباش، من به مقام محمود رسیدهام.
پدر شهید «حسین رجبی» میگوید: حسین با آغاز مبارزات ملت ایران در برابر رژیم شاهنشاهی، مبارزات خود علیه شاه را آغاز کرد. وی در تظاهرات و راهپیمایی و پخش اعلامیه و شعارنویسی فعال بود. او فعالیتهای بسیاری داشت که ما از آن خبری نداشتیم، در واقع همه حسین را میشناختند به جز ما که پدر و مادرش بودیم.
شهید «میرعباس زیکنی» در بخشی از دستنوشتههای خود مینویسد: خدایا از تو میخواهم مرا دست خالی باز نگردانی، به من توفیق شهادت را عطا کن و اگر لیاقت شهادت را ندارم لااقل توفیق بده تا قسمتی از بدنم را در راهت اهدا کنم.
خاطرهای به مناسبت سالروز شهادت شهید «مجید سودمند ساروی»
همسر شهید «قربان گرزین» نقل میکند: هر چه خواهش کردم که نرود، به خرجش نرفت. گفت: اگر تو میتوانی روز قیامت شفاعت و ضمانت مرا پیش خدواند و مادرت فاطمه زهرا (س) بکنی، من نمیروم.