خاطرات جانبازان 70 درصد

آخرین اخبار:
خاطرات جانبازان 70 درصد
جانباز ۷۰ درصد «محمدحسن رادمنش»:

مادرم پرستارم بود؛ بیهوش می‌شد اما مرا رها نمی‌کرد

در میانه‌ روز‌های پر از زخم و دعا، مادری پرستار پسر جانبازش شد؛ هر بار از شدت درد بی‌هوش می‌شد اما باز می‌گشت تا زخم‌هایش را با ایمان ببندد. روایتش، تصویری از ایثار بی‌‌انتها و عشقی است که جنگ هم نتوانست خاموشش کند.
روایت تکان‌دهنده از جانباز 70 درصد «رادمنش»:

سال نو من، پایی نداشت

وقتی مردم پای سفره‌ هفت‌سین نشسته بودند و سال تازه را با لبخند، سبزه و دعا تحویل می‌کردند، من در اتاق عمل بیمارستان امام‌خمینی(ره) تبریز چشم باز کردم و فهمیدم دیگر پایی ندارم. سال ۱۳۶۲ برای من نه با بویِ بهار، که با بویِ الکل و صدا‌ی ارّه در اتاق عمل آغاز شد. سالی که جنگ، پایم را گرفت اما ایمانم را زنده نگه داشت و مرا به زندگی دوباره پیوند داد.
گفتگوی جانباز ۷۰ درصد با نوید شاهد قزوین؛

سنگرساز بی‌سنگر دفاع مقدس؛ قصه جوانی که با بولدوزر راه می‌ساخت‌

می‌گویند «سنگرسازان بی‌سنگر»، در خط مقدم جاده می‌ساختند تا رزمندگان راهی برای عبور داشته باشند. جانباز 70 درصد «اسدالله آشوری»، یکی از همان‌هاست؛ جوانی که از دل خاکریز‌ها به بیمارستان تبریز رسید و امروز سند زنده‌ ایثار است.
طراحی و تولید: ایران سامانه