خواهر شهید - صفحه 3

آخرین اخبار:
خواهر شهید
خاطره‌‌ای از شهید «جعفر ذاکری درباغی»

شهیدی که بدون خداحافظی رفت

خواهر شهید تعریف می‌کند: «رفتم سر خیابان که برایش یخ بگیرم و یخ فروش یخ‌ها را برایم شکست و تحویلم داد. وقتی به خانه رسیدم کفش‌های جعفر را ندیدم، فهمیدم که رفته، آن هم بدون خداحافظی...»
خاطره‌‌ای از شهید «مسعود بهاور»

می‌دانم که در این نبرد نابرابر پیروز میدان هستیم

خواهر شهید تعریف می‌کند: شهید به پدرم گفت «ما می‌دانیم که در این نبرد نابرابر پیروز میدان هستیم چون هدف داریم که از دین، خاک و ناموسمان دفاع کنیم و اگر در این راه شهید هم بشویم، می‌دانیم که...»
خاطره‌‌ای از شهید «عبدالمجید قنبری باغستانی»

زندگی زیباست اما شهادت زیباتر است

خواهر شهید تعریف می‌کند: به شهید گفتم این حرف را نزن، بجنگ و دفاع کن ولی حرف از جدایی نزن. شهید گفت: «این حرف درست نیست و با عقیده و ایده من منافات دارد. بعد از ما کار زینبی کنید و هیچگاه امام را تنها نگذارید، زندگی زیباست اما شهادت زیباتر است. دوست دارم مانند حضرت ابوالفضل(ع) به شهادت برسم.»
خاطره‌‌ای از شهید «عباس شریفی»

سعی کنید به دنیا وابسته نشوید

خواهر شهید تعریف می‌کند: شهید از من پرسید تو مشغول به چه کاری هستی و من در جوابش گفتم من هم زندگی همیشگی خودم را دارم و حالم خوب است. شهید در آخر به من گفت: «سعی کنید زیاد به دنیا وابسته نشوید تا در آخرت راحت و آسوده باشید...»
خاطره‌‌ای از شهید «حسن اقتدار بختیاری»

شهید برایم مانند پدر بود

خواهر شهید تعریف می‌کند: «برادرم با همه فرق داشت. نمارهایش را اول وقت می‌خواند. به یاد دارم وقتی که پدرم نبود و در بیمارستان بستری بود ما جای خالی‌ پدر را حس نمی‌کردیم چون شهید جای پدر را برایمان پر می‌کرد...»

صبر خود را به مادرم بدهید

خاطره‌ شهید «حافظ نظری» از برادر خود می‌گوید: به مادرم گفته بود که از مادر شهیدان خجالت می‌کشم که چرا شهید نمی‌شوم. آخرین بار که به مرخصی آمده بود از مادر شهدا دیدار کرده بود و به آن‌ها گفته بود که از صبر خود به مادرم هم بدهید.
خواهر شهید «گوهری» در گفتگو با نوید شاهد

یک شب مانده به پایان خدمت سربازی‌اش شهید شد

ثریا گوهری، در خاطراتی از برادر شهیدش تعریف کرد: «یک بار به او گفتم بیا برایت زن بگیریم، گفت 40 روز بیشتر به سربازی‌ام نمانده است، بگذار تمام شود، همین که تمام شد، زن می‌گیرم. یک شب مانده بود خدمت سربازی‌اش تمام شود که شهید شد...»
خاطره‌‌ای از شهید «علی جمشیدی شاهرودی»

نذر جبهه

خواهر شهید تعریف می‌کند: علی بسیار مهربان و خوش رفتار بود. روزی که از جبهه برگشت گفت: «نذری دارم که باید در زیارت روستا یک گوسفند را قربانی کنم.»
خاطره‌‌ای از شهید «غلامعباس عفیفه»

عشق به شهادت

خواهر شهید تعریف می‌کند: «مادرم در آن روز خیلی ناراحت بود و مرتب دعا می‌کرد که خدایا جا پر شود تا نتوانند بچه من را به جبهه ببرند. آخر دعایش مستجاب شد و او را نبردن ولی از آن جا که او عشق به شهادت داشت بعد از چند سال در نیروی دریایی ارتش ثبت‌نام کرد و ...»
خاطره‌‌ای از شهید «غازی بوفرهان»

علاقه به سالار شهیدان

برادر شهید تعریف می‌کند: «برادرم علاقه خاصی به عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (ع) داشت و به من می‌گفت امام حسین‌ (ع) چه کشیده که اینقدر بین جهانیان شخص بزرگی شده است. واقعا آدم‌های بزرگ خیلی سختی کشیده‌اند...»
خاطره‌‌ای از شهید «منصور اسفندی»

یادواره‌ای که با کمک شهید برگزار شد

خواهر شهید تعریف می‌کند: برای برگزاری هر چه بهتر مراسم خیلی دغدغه داشتیم. شب در عالم خواب شهید به خوابم آمد و گفت «از چه نگران هستید؟ ما تمام کارهایتان را انجام دادیم...».

عاشق جبهه‌های جنگ بود

خواهر شهید «ناصر کریمی» می‌گوید: ایشان عاشق جبهه‌های جنگ بود زمانی که به مرخصی می‌آمد، بعد از گذشت چند روز می گفت دلم برای جبهه تنگ شده است.
خاطره‌‌ای از شهید «عباس زارعی‌کاری ‌تیابی»

رفت تا ما در زمان جنگ راحت باشیم

خواهر شهید تعریف می‌کند: «عباس خدمتش در زمان جنگ بود و خطرات بسیاری او را تهدید می‌کرد، همه سعی کردند او را از رفتن به خدمت سربازی منصرف کنند اما عباس رفت تا ما در زمان جنگ راحت باشیم.»
خواهر شهید ارتشی:

ارتش ایران همیشه مقتدر است

خواهر «شهید کریمیان»: ارتش در طی جنگ تحمیلی با ایستادگی و مقاومت در مقابل تمامی قدرت‌های روز جهان صفحۀ زرینی را در کارنامۀ هشت سال دفاع مقدس به یادگار گذاشت. آنها سربلندی و افتخار را برای میهن خود به ارمغان آوردند. بیست و نهم فروردین، یادآور رشادت‌های بزرگ‌مردانی است که شجاعانه با اقتدار جان خود را در طبق اخلاص نهادند تا از کیان نظام مقدس جمهوری اسلامی دفاع کنند.

«ستاره سهیل» زندگی نامه شهید «قاسم هندی زاده» خواندنی شد

کتاب ستاره سهیل از زندگی‌نامه و خاطرات شهید «حاج قاسم هندی زاده» به قلم خواهر شهید به چاپ اول رسید.
خواهر شهید «غضنفر رکن‌آبادی» در گفت‌وگو با خبرنگار نوید شاهد

شهید رکن‌آبادی در پی تعاملی سازنده با همه شیعیان بود

ایران رکن‌آبادی می‌گوید: «برادرم علاوه بر اینکه عضو وزارت امور خارجه و فعال سیاسی بود اما هیچ‌گاه پشت میز ننشست. مردانه در میدان حاضر می‌شد و از هر فرصتی برای کسب اطلاعات استفاده می‌کرد. او با بهره‌مندی از اطلاعاتی که از کشورهای مختلف دریافت می‌کرد، می‌کوشید تا تعاملی سازنده با همه شیعیان و غیر ایرانی‌ها در اقصی‌نقاط ایران برقرار کند.»
خاطرات یک خواهر از برادر شهیدش؛

در همه عرصه‌های زندگی ما حضور پررنگی داشت

خواهر شهید «مسعود رجائیان» گفت: برادرم در تحصیل، ازدواج و همه عرصه‌های زندگی ما حضور پررنگی داشت به طوری که فقدانش هنوز در زندگیمان حس می شود.
فرزند بانوی شهیده «فاطمه نیک» در گفت‌وگو با نوید شاهد

اُم‌الشهدای جزیره هرمز الگویی عملی در تمامی ابعاد زندگی

«صفیه گلزاری» می‌گوید: مادرم، اُم‌الشهدای جزیره هرمز استان هرمزگان نمونه یک زن مسلمان طراز انقلاب اسلامی و الگویی عملی در تمامی ابعاد زندگی است.
شهید «علی اکبر محبی» به روایت خواهرش؛

11 سال چشم انتظاری

خواهر شهید «علی اکبر محبی» می گوید: وقتی علی اکبر شهید حتی پیکرش را نیاوردند تا 11 سال بعد در چهاردهم تیرماه 1376 دوباره برایش مراسم گرفتیم.

می‌دانم که شهید می‌شوم، خوابش را دیده‌ام

در آخرین خداحافظی شهید "فضلعلی اصغری" با خواهرش با لحنی بغض‌آلود گفت: «گریه نکن خواهرم، من می‌دانم که شهید می‌شوم، خوابش را دیده‌ام».
طراحی و تولید: ایران سامانه