آیت الله طالقانی - صفحه 2

آیت الله طالقانی
بخش نهم

زندگی نامه داستانی آیت الله طالقانی : موج خون

سيد گفت:«مي‌بينيد و مي‌شنويد چه شأن اندازي مي‌كند. چه قدر خوب است كه يك رقاصه با ساز خودش برقصد. اين ناجنس با ساز امريكايي‌ها مي‌رقصد و ما را سوسو مي‌دهد. من مي‌خواهم بدانم كه بشر تا اين اندازه هم بي ريشه مي‌شود! آخر پدرش آدم بود؟ خودش هست. اطرافيانش هستند؟ اين چه مي‌نازد كه سرپايش بند نيست؟
بخش هشتم

زندگی نامه داستانی آیت الله طالقانی : از كوچه تا خانه خدا

محمود سر به زير انداخت. از سركوچه تا مسجد راهي نبود؛ يك راسته و يكي‌ـ دو پيچ كوتاه. نام كوچه را «شوشتري» گذاشته بودند. مسجد هم به «مسجد مقدس» «مسجد آسيد ابوالحسن» معروف بود.
بخش هفتم

زندگی نامه داستانی آیت الله طالقانی : كوچ

تهران در اولين نگاه محمود يعني چند خيابان سنگ فرش شده، فانوس‌هايي كه بر سر در ساختمان‌هاي بزرگ آويزان بود، درشكه‌هاي زيادي كه پس و پيش مي‌رفتند، نهرهايي كه آب انبارهاي مردم را پر مي‌كرد، ميراب‌هايي كه آب را ميان مردم قسمت مي‌كردند. گزمه‌هايي كه قمه دودم به پرشال كمرشان بسته بودند و چند اتول كوچك و بزرگ كه بوق شيپوري داشتند.
بخش ششم

زندگی نامه داستانی آیت الله طالقانی : كاري مانده بر زمين

پيشنهاد مصدق به مزاق سيد طالقاني هم خوش نيامد و از نهضت مقاومت فاصله گرفت. نواب خود را به سيد رساند و گفت: «اين مرد چه مي‌گويد؟ مثل اينكه كاخ و هم نشيني با محمد رضا زير دندانش مزه كرده است!»
بخش پنجم

زندگی نامه داستانی آیت الله طالقانی : حلقة آتش

كسي موقع سخنراني اش بي جهت صلوات مي‌فرستاد و حواس‌ها را پرت مي‌كرد. خواستند او را از مسجد بيرون كنند. سيد گفت: «بگذاريد بماند، شايد دلش نرم شود.»
بخش چهارم

زندگی نامه داستانی آیت الله طالقانی : وقتي فرشته اي بيايد

اعلاميه‌هاي امام خميني به دست طالقاني مي‌رسيد. شهرها رنگ و بوي ديگري پييدا كرده بودند. جواناني در گوشه و كنار بلند شده بودند.
بخش سوم

زندگی نامه داستانی آیت الله طالقانی : عيد نان

اگر بگويي كه مخفي بشويم، براي من طلبه مقدور نيست و اگر بگويي حرف نزنيم، باز هم نيست. ما طلبه‌ها آداب خاصي داريم. همه جا نمي‌توانيم بخوابيم، همه جا چيز نمي‌خوريم، نمي‌توانيم حرف نزنيم. كاري غير از اين ندايم. جنگ و گريز هم از من ساخته نيست، هر چند كه دست به تيرم.
بخش دوم

زندگی نامه داستانی آیت الله طالقانی : ديكتاتور خون مي‌ريزد

اين خط و اين نشان، امريكا نقشه‌هايي براي ايران دارد كه جز بدبختي چيزي عايد ملت نمي‌شود. كندي67 محمد رضا را پس و پيش مي‌برد كه بايد چنين و نان كند و الا او را در برابر شوروي كمونيست رها مي‌كند و ايران يك شبه مي‌شود لام مذهب و ... اين فقط يك بازي است و بس. نه محمد رضا دلش براي دين مي‌سوزد و نه ملت ما به اين خانه نشينشان كنند.
بخش اول

زندگی نامه داستانی آیت الله طالقانی : بوران

وقتي صداي زنگوله قاطر در محله پيچيد. اهالي صلوات فرستادند و سيد دست به سوي آسمان برد و خدا را شكر كردو به خانه‌اش برگشت. چارپادار رسيد و پشت سر او، قابله پياده شد و برف سر و رويش را با جارو پاك كرد و از جيب جليقه‌اش ساعتي بيرون آورد و رو به سيد گفت:« مي‌روي مي‌نشيني ميان مهمان خانه و ساعتم را تعمير مي‌كني.»

فیلم / سخنان آیت الله طالقانی در وصف شهدای 17 شهریور

آن چه پیش رو دارید، دقایقی است از سخنان حضرت آیت الله طالقانی درباره شهدای 17 شهریور است که به مناسبت چهلمین سالروز ارتحال ایشان و چهل و یکمین سالروز قیام هفدهم شهریور 57 باز نشر می شود.
به مناسبت سالروز وفات آیت الله طالقانی؛

بازخوانی مبارزات آیت الله طالقانی در تبعید/ شهرستان بافت میزبان سیدی نورانی و متفکر

آیت‌الله طالقانی در بافت (از توابع استان کرمان)، با آنکه در مراقبت شدید مأمورین نظامی و امنیتی قرار داشت، نمازش را در مسجد اقامه می کند و طولی نمی‌کشد که مردم آنجا متوجه سید روحانی تازه‌واردی می‌شوند که تنها در مسجد نماز می‌خواند، کم‌کم نماز انفرادیش به نماز جماعت تبدیل می‌شود.

قرنى اولين قربانى ترور درسال هاى پس از انقلاب بود

خاطرات سيد مهدى طالقانى فرزند حضرت آيت الله مرحوم سيد محمود طالقانى اعلى الله مقامه الشريف كه در مصاحبه پيش رو (به كوشش فاطمه شيرازي) در بيان رابطه آن دو بزرگوار و همچنين مسائل كردستان براى ما مى گويد.

دلدادگان آزادی (7) آیت الله طالقانی و نیم قرن مبارزه با ظلم و استبداد

سید محمود علائی طالقانی در سال 1290 هجری شمسی در روستای گلیرد از توابع طالقان دیده به جان گشود .پس از یادگیری خواندن و نوشتن در مکتب خانه گیرد، برای تحصیل علوم دینی به قم عزیمت کرد. تا سن 28 سالگی به تحصیلات خود در علوم اسلامی و مدارس رضویه و فیضیه قم و حوزه علمیه نجف ادامه داد و درجه اجتهاد را از آیت الله شیخ عبدالکریم حائری اخذ کرد.

دلدادگان آزادی (4) شهیدرجایی در سنگر مبارزه انقلاب

محمدعلی رجایی در سال 1312 در شهر قزوین دیده به جهان گشود. در چهارسالگی همراه مادرش به تهران آمد و در منزلی که برادرش اجاره کرده بود ساکن شد و در بازار تهران به شاگردی پرداخت.
ابوذر زمان؛ ویژه نامه شهید آیت الله طالقانی

نگاه زيباي " ابوذر زمان"

اين مغز نافذ، اين وجدان قاهر، اين روح توانا، اين بيان رسا و اين دست مشكل گشا شنيدني و خواندني است؛ گرچه هزار بار شنيده و خوانده باشي! اگر مغزي متفكر و انديشمند داري...
ابوذر زمان؛ ویژه نامه شهید آیت الله طالقانی

زندگی و مبارزات سیاسی آیت‌الله طالقانی

نوید شاهد: آیت‌الله سید محمود طالقانی در اواخر حكومت سلسله قاجاریه پا به عرصه گیتی نهاد و پس از پشت سر نهادن دوران حكومت پهلوی اول و دوم، و چند ماه بعد از به ثمر رسیدن پیروزی انقلاب اسلامی ایران چشم از جهان فرو بست.

نگاهی به کتابشناسی سیاسی آیت الله طالقانی

درباه زندگی سیاسی و اجتماعی مرحوم طالقانی تا کنون آثار متنوعی به رشته تحریر درآمده و هر یک از نویسندگان سعی کرده‌اند با تکیه بر آثار و مدارک موجود تصویری از زندگی ایشان ارائه دهند. ویژگی خاص شخصیتی ایشان از یک سوی و نقش هدایتگر و رهبری‌گونه وی در غیاب آیت‌الله سید روح‌الله خمینی در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی سبب شده که هر یک از نویسندگان تنها به بخشی از حیات سیاسی و اجتماعی ایشان بپردازند.
ابوذر زمان؛ ویژه نامه شهید آیت الله طالقانی

سياست و حكومت در نگرش آيت الله طالقاني

نوید شاهد: آيت الله طالقاني در پي ورود به تهران به ترويج معارف ديني مي پردازد و از دل همين معارف مبارزه با رژيم را مي آموزد؛ چنانچه به نهج البلاغه پناه مي برد و با همكاري آيت الله كمره اي به تحقيق در بحث هاي مربوط به حكومت و ديگر مباحث نهج البلاغه مي پردازد كه نتيجه آن پژوهش ها، تبديل نهج البلاغه به 22 كتاب است؛ به همراه مقدماتي كه بر آن مي نگارند
طراحی و تولید: ایران سامانه