صافکار کرجی که فرمانده جبهه شد
به گزارش نوید شاهد البرز، شهید سیدمناف افتخاری در اولین روز سال ۱۳۴۴، در روستای «پراچان» طالقان، در خانوادهای مذهبی و دوستدار اهل بیت (ع) چشم به جهان گشود. وقتی هشت ساله بود، نعمت مادر را از دست داد و تحت سرپرستی پدر و مادربزرگ قرار گرفت. تا کلاس چهارم ابتدایی را در زادگاهش تحصیل کرد، سپس به شهر ساوجبلاغ مهاجرت کرد و در یک تعمیرگاه صافکاری خودرو مشغول به کار شد. تلاش او موجب شد تا در کارگاه مجاز ایران ناسیونال به عنوان استادکار مشغول شود.

با اوجگیری تظاهرات علیه رژیم پهلوی در سال ۱۳۵۷، سیدمناف کارگاه را رها کرد و به صورت فعال در راهپیماییهای کرج و حصارک شرکت جست. او حتی برای شرکت در مراسم چهلم شهید دکتر مصطفی چمران، همراه گروهی از هموطنانش به قم رفت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در پایگاه بسیج شهید بهمن کمالزاده حصارک به پاسداری از انقلاب پرداخت و عاقبت، ندای وظیفه به جبهه او را فرا خواند. در مجموع، سه بار به جبهههای مختلف اعزام شد: نخست به سوسنگرد، سپس به منطقه گیلانغرب در عملیات «اوزین چغالوند» (که در آنجا از ناحیه دست راست مجروح شد و ترکشی در بدنش ماند) و بار سوم به جبهه جنوب.
در سومین اعزام، در عملیات بزرگ «طریقالقدس» در منطقه بستان شرکت کرد و در نهم آذرماه ۱۳۶۰، پس از ۹ ماه حضور در جبهه، با اصابت گلوله مستقیم به سر، به فیض عظیم شهادت نائل آمد. پیکر پاکش در امامزاده محمد (ع) حصارک کرج به خاک سپرده شد.
او که در جبهه، مسئولیت «فرمانده گروه و آرپیچیزن» را بر عهده داشت، در زندگی شخصی نیز فردی مهربان، خوش اخلاق و اثرگذار بود. در مسجد خیابان المهدی با بسیج و هیئت انصارالحسین همکاری میکرد و جوانان محل را به شرکت در راهپیماییها و فعالیتهای انقلابی ترغیب و راهنمایی میکرد؛ تا جایی که برخی از همین دوستان نیز به شهادت رسیدند. حتی یکبار به خاطر فعالیتهای ضد رژیم پیشین، توسط شهربانی دستگیر شده بود.
در بخشی از وصیتنامهاش خطاب به خانواده مینویسد: «هم بدانید که من آگاهانه این راه جهاد را انتخاب کردم... شما اهل خانواده را خیلی دوست دارم، اما خدا را بیشتر از شما دوست دارم... خون ما که رنگینتر از خون حسین (ع) نیست.»
برادرش، سید فخرالدین، خاطرهای گویا از ایثار او نقل میکند: «شهید سیدمناف پس از مجروحیت، نامهای برایم به آبادان نوشت که زود برگردم، چون او میخواهد به جبهه بیاید. وقتی برگشتم، دیدم او اعزام شده. حتی در نامهای دیگر، وصیت کرده بود پولی که برای مراسم عقدش (که تنها پنج روز از آن گذشته بود) در نظر گرفته بودند، صرف مراسم شهادتش کنند.»
انتهای پیام/