روایتی از شهادت مظلومانه «شریفیانا» در غربت اسارت

کریم غلامی، آزاده دفاع مقدس و بازنشسته آموزش و پرورش از نجفآباد، در گفتوگویی در راستای گرامیداشت شهدای غریب در اسارت با نوید شاهد اصفهان، بخشی از همراهی خود با شهید «سعادت شریفیانا» در عملیات کربلای ۸ را بازگو کرد. وی با یادآوری روزهای فروردین ۱۳۶۶ گفت: در آن عملیات به عنوان امدادگر لشکر ۸ نجف اشرف در کنار سعادت بودم که ناگهان بر اثر اصابت تیر مستقیم نیروهای بعثی از ناحیه کشاله ران زخمی شد. بلافاصله وی را به پشت خاکریز منتقل کردم.
غلامی ادامه داد: زخم در نگاه اول جدی به نظر نمیرسید. روی زمین دراز کشید و من با قیچی لباسش را بریدم تا محل تیرخوردگی را بررسی کنم. به دلیل خروج گلوله، خونریزی قابلتوجهی وجود نداشت. تصمیم گرفتم زخم را پانسمان نکنم تا اگر نیروهای دشمن از دور او را ببینند تصور کنند که شهید شده و نزدیک نیایند. با این حال، تقدیر مسیر دیگری را برای او رقم زده بود.
این آزاده دفاع مقدس افزود: با توجه به محاصره دشمن، به سعادت گفتم همانجا بماند تا من برم برانکارد و کمک بیاورم. هنوز چند قدم دور نشده بودم که فهمیدم حلقه محاصره تنگتر شده و هیچ راهی جز تسلیم باقی نمانده است. بعد از اسارت و انتقال من به اتاق یک مدرسه در اطراف بصره، دیدم دو نفر روی برانکارد هستند. نزدیک رفتم متوجه شدم یکی از آنها دوستم سعادت است. به او گفتم چی شد که اینجایی؟.
وی با اشاره به پاسخ شهید شریفیانا گفت: «سعادت برایم تعریف کرد که پس از رفتنم، چند دقیقهای گذشته بود که صدای پای کسی را شنیدم که به من نزدیک شد، اما چون تصور کرد من شهید شدم، داشت برمیگشت که ناخوداگاه سرم را بلند کردم و صدا زدم کریم، یک برانکارد بیاور و منا ببر. در این هنگام عراقیها متوجه زنده بودن من شدند، من را اسیر و به این محل منتقل کردند.
این رزمنده دوران دفاع مقدس، در ادامه خاطره چنین روایت میکند: «ما را با اتوبوس به بغداد بردند؛ جایی که بعدها فهمیدیم استخبارات بغداد است. زخم سعادت خونریزی زیادی نداشت و تیر هم از بدن مطهرش بعد اصابت خارج شده بود. شب آخر به من گفت: کریم، خواب دیدم برگه پایانیام را از فرمانده گردان گرفتهام و میخواهم بروم. به او گفتم انشاءالله همه با هم آزاد میشویم.
غلامی با اندوهی عمیق ادامه میدهد: آن ظهر ناهار را کنار ما خورد؛ اتفاقی که باعث خوشحالیام شد چون فکر کردم حالش بهتر شده است. وسط سلول خوابید. مدتی نگذشته بود که یکی از بچهها گفت سعادت به شهادت رسید. سریع به سراغش رفتم اما او پر کشیده بود.
به گفته وی، پس از اطلاع به نگهبانان، دو نفر مسلح همراه یک پزشک برای معاینه وارد شدند و وقتی از آسمانی شدن شهید مطمئن شدند از ما خواستند پیکر شهید را به خودرویی که در بیرون آماده کرده بودند منتقل کنیم. غلامی خاطرنشان کرد: چند سال بعد از آزادی اسرا، پیکر سعادت شریفیانا هم همراه با دیگر شهدای غریب اسارت به میهن بازگشت و در جنت الشهدای نجف آباد آرام گرفت.

انتهای پیام/