کد خبر : ۶۰۶۴۵۱
۱۲:۰۵

۱۴۰۴/۰۹/۱۱
مصاحبه/

روایتی از رشادت و مظلومیت یک ستاره در غربت

علیرضا وادی‌السلامی، دوست و هم‌رزم شهید «جعفر پیوسته»، روایت تکان‌دهنده‌ای از فداکاری، شجاعت و مظلومیت این شهید بزرگوار در جبهه‌ها و اسارت دشمن بعثی بیان می کند؛ شهیدی که حتی در غربت هم نور ایمان و ایثار را درخشان نگه داشت.


روایتی از رشادت و مظلومیت یک ستاره در غربت

در راستای گرامیداشت شهدای غریب در اسارت، نوید شاهد اصفهان گفتگویی با علیرضا وادی‌السلامی، دوست، همسایه، همکار، هم‌دوره و هم‌رزم شهید مفقودالاثر «جعفر پیوسته»، انجام داد تا بخشی از زندگی، رشادت و مظلومیت این شهید بزرگوار برای نسل جوان بازگو شود.

علیرضا وادی‌السلامی خاطره‌اش را از روز‌های دوستی و همراهی با شهید جعفر پیوسته این‌گونه آغاز می‌کند: «جعفر جوانی بیست و دو ساله با قامتی نسبتاً بلند، دلیر، با شهامت و فداکار بود. ساکن خیابان امام خمینی (ره) کاشان که سابقه دوستی ما از همان دوران شروع شد. ایشان همسایه و همکارم در شرکت ریسندگی و بافندگی کاشان بود و بعد از آن هم‌قطارم در خدمت مقدس سربازی شد.»

وادی‌السلامی ادامه می‌دهد: «پیش از جنگ، در قالب گردان ۲۰۱ امداد ژاندارمری تهران برای آزادسازی مناطق اشغالی غرب کشور اعزام شدیم. جنگ بسیار سخت بود، اما موفق شدیم دره و پل قطور و مسیر ریلی ایران به اروپا را آزاد کنیم. سپس با آغاز حمله همه‌جانبه صدام به ایران در شهریور ۱۳۵۹، دوباره به خوزستان رفتیم. جعفر در این جبهه‌ها مسئول خمپاره‌انداز شصت بود و مهارت و دقت او در شلیک مثال‌زدنی بود.»

علیرضا درباره نقش جعفر در عملیات‌ها توضیح می‌دهد: «در عملیات رمضان و محرم سال ۱۳۶۱، جعفر علاوه بر فعالیت رزمی، مسئولیت تدارکات و تأمین خوراک رزمندگان را هم بر عهده داشت. در گرمای سوزان خوزستان و زیر آتش دشمن، با فداکاری کار می‌کرد. او همیشه نگران خانواده‌های شهدای مفقودالاثر بود.»

در ادامه، وادی‌السلامی از شب‌های پیش از عملیات محرم می‌گوید: «جعفر چند شب قبل از عملیات با دلی مضطرب صحبت می‌کرد و از سختی‌های خانواده‌های شهدای مفقودالاثر می‌گفت. وقتی به او گفتم نگران نباش پدر و مادرانشان در بهشت به آنها خواهند پیوست و در کنارشان آرام خواهند گرفت، لبخندی زد و سرش را چند بار به حالت تایید تکان داد. آن شب متوجه نشدم که در واقع داشت پیش‌بینی سرنوشت خودش را برایم میگفت.

روایت اسارت و شهادت جعفر پیوسته نیز بسیار ناراحت کنننده است: «در عملیات محرم، بعد از عبور از رودخانه دویرج در مواجهه با حمله شدید دشمن، جعفر مجروح شد. تیر کالیبر دشمن از ران پای راست و چپش عبور کرد و تا صبح درد کشید. ما که مجروح و در محاصره دشمن گرفتار شده بودیم اسیر شدیم و او همان روز در اسارت دشمن بعثی مظلومانه به شهادت رسید. بدن مطهرش را به مکان نامعلومی بردند و خانواده‌اش هنوز چشم به راه هستند.»

علیرضا درباره آخرین خاطره‌اش می‌گوید: «در همان روز‌های اسارت، خبرنگار رادیو بغداد با من مصاحبه گرفت. من اعلام کردم که جعفر پیوسته شهید شده و خانواده‌اش چشم به راه نباشند. این مصاحبه بعد‌ها بار‌ها از رادیو دشمن پخش شد.»

وادی‌السلامی درباره تأثیر این حادثه بر خانواده شهید ادامه می‌دهد: «مادر جعفر همیشه چشم به راه فرزندش بود و حتی در خواب دید که او به او گفت: ‹مادرجان، چرا بر سر قبرم حاضر نشدی؟ › و او تأکید کرد که قبرش در کنار سایر شهداست. این روایت گواهی بر ایمان، صبر و فداکاری خانواده شهید و مظلومیت جعفر در غربت است.»

علیرضا در پایان می‌گوید: «شهید جعفر پیوسته همانند مولای غریبش، آقا موسی بن جعفر علیه‌السلام، در غربت و اسارت به شهادت رسید و اکنون در جوار شهدا و امام شهیدان آرام گرفته است. یاد و خاطره او همچنان الهام‌بخش است و وظیفه ماست که راه او و شهدای انقلاب را ادامه دهیم.»

روایتی از رشادت و مظلومیت یک ستاره در غربت

انتهای پیام/

منبع: نویدشاهد

گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه