مادرم؛ هزاران شهید خون بهای پیروزی و تداوم انقلاب است

به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران، شهید «حسین صلاحی»، یادگار امانالله یکم فروردین ماه سال ۱۳۳۸ در شهرستان تفرش از توابع استان مرکزی دیده به جهان گشود. این شهید گرانقدر دوم فروردین ماه سال ۱۳۶۱ در دشت عباس بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای شهرستان دماوند به خاک سپرده شد.
قسمت اول وصیتنامه شهید «حسین صلاحی» را در ادامه مرور میکنیم:
پیام به مادرم
«بسم الله الرحمن الرحیم»
منطق ما، منطق مردم، منطق مؤمنین منطق قرآن است. انا لله وانا الیه راجعون (امام خمینی).
مادر عزیزم سلام. صحبتهای زیر را به عنوان وصیت برایتان مینویسم. مادر جان قبل از شروع صحبتهایم بدان و آگاه باش که فرزندت آگاهانه و با چشمانی باز قدم در راه پاسداری از انقلاب اسلامی گذاشته؛ آگاهانه آن را طی کرد و آگاهانه در این راه به شهادت رسید. مادر جان بدان اگر صدها جان هم میداشتم همه را در این راه میدادم غم من از این است که چرا خداوند یک جان به من داد.
مادر جان درست است که شما حق بزرگی بر من دارید و بعد از خداوند احترام پدر و مادر واجب است. ولی آیا میتوانم در این برهه از زمان که اسلام عزیز و کشور اسلامیان مورد هجوم بعثیون کافر قرار گرفته است، دست روی دست بگذارم و سکوت کنم فکر نمیکنند که سکوت در این زمان خیانت به خون شهیدانی است که برای تداوم انقلاب اسلامی شهید شدهاند و خیانت به تمام مسلمین و مستضعفین جهان است که اکنون چشم به این انقلاب دارند و با شکست این انقلاب نابود خواهند شد.
مادر جان در راه تداوم و استمرار این انقلاب اشخاصی مانند شهید مظلوم بهشتی رئیس جمهور محبوب و مکتبیمان و نخستوزیر دانشمندمان و هزاران شهید دیگر را دادهایم. مادر جان برای تداوم این انقلاب شهیدانی را دادهایم که هرگز خانوادههایشان جنازههای آنها را ندیده و پیکر این برادرانمان در جبهه و به وسیلهٔ توپ و خمپاره دشمن دفن شده است (شهدای هویزه).
مادر جان وقتی امام تمام مقصد را مکتب میخواند آیا میشود مقاصد دیگری را دنبال کرد و مکتب را فراموش کرد؟ مادر جان درست است که شما، خانوادهام، همسر و فرزندم را دوست میدارم ولی دوست داشتن شما در درجه دوم است؛ با وجود مکتب شما را دوست میدارم. حال که اسلام عزیز را در خطر میبینم، همه شما و حتی جانم را فدای اسلام میکنم که اسلام عزیز پابرجا بماند.
مادرم در جایی که اماممان میفرماید اگر به من خدمتگزار بگویند بهتر از این است که رهبر بگویند من شرمنده خواهم بود که اگر نتوانم برای اهداف این رهبری کاری را انجام ندهم مادر جان امام نایب به حق امام زمان است دستوراتش واجب الاجراء است.
وقتی امام دستور میفرماید حصر آبادان باید شکسته شود، این اگر به قیمت خون هزاران تن از ما هم باشد باید اجرا بشود و مادر جان، ما تابع و فرمانبردار این رهبریم و هر دستوری بدهد اجرا خواهیم کرد؛ مثل اینکه از موضوع اصلی دور شدیم خلاصه مادر جان اگر خداوند شهادت را نصیبمان کرد و کشته شدیم سعی کن زیاد ناراحتی نکنید؛ چون ناراحتی بیش از اندازه شما دوستان را اندوهگین و دشمنانم را شاد میکند.
مادرجان مجلس ختم سادهای برایم بگیرید و از ورود اشخاصی که با امام مخالف هستند به مجلس ختم من جلوگیری کنید. مادر جان سعی کنید بعد از شهادتم آنقدر صبور باشی که الگویی شوی برای دیگر مادران مادر جان از همسر و فرزندم نگهداری کنید. مادر عزیزم اگر در این مدت کوتاه زندگیام از من کوتاهی دیدهاید من را حلال کنید.
انتهای پیام/