آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۶۱۲۲
۱۱:۱۶

۱۴۰۴/۰۹/۰۸
مادر شهید «ابراهیم همتی»:

ایستاده در سایه آرامش: روایت مادری که «ابراهیم» را به آسمان فرستاد

خانه‌ای کوچک در روستای طرویزک، بانویی که وقتی از ابراهیم حرف می‌زند، برقی در چشمانش موج می‌زد. صدیقه عزیزی، مادر شهید «ابراهیم همتی»، نه تنها یک فرزند که بخشی از قلبش را دوران دفاع مقدس به جبهه فرستاده است. امروز، خاطراتش گنجینه‌ای است از زندگی پربرکت شهیدی که از خاکریز‌های جبهه تا آسمان‌ها پرواز کرد.


ایستاده در سایه آرامش: روایت مادری که «ابراهیم» را به آسمان فرستاد

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، در یکی از روزها به روستای طرویزک در استان قزوین سفر کردیم تا با یکی از مادران شهید دیدار کنیم. صدیقه عزیزی، بانویی با روحیه‌ای استوار، در خانه‌اش که هنوز هم بوی فرزند شهیدش را می‌دهد، منتظرمان بود. خانه‌ای ساده که عکس شهید ابراهیم همتی بر درودیوار آن خودنمایی می‌کرد. این گزارش، حاصل ساعتی همکلامی با این مادر شهید است که با صبر و آرامش، خاطرات زندگی پسرش را برایمان روایت کرد.

نوید شاهد استان قزوین: لطفاً خودتان را برای مخاطبان ما معرفی کنید.

مادر شهید ابراهیم همتی: به لطف خداوند مهربان، من صدیقه عزیزی هستم، فرزند مرحوم حاج اکبر از اهالی همین روستای طرویزک. عمری را به لطف خدا پشت سر گذاشته‌ام و الآن حدود هشتاد و یک بهار را دیده‌ام. در این روستا متولد شدم، بزرگ شدم و زندگی‌ام را در همین جا سپری کرده‌ام.

نوید شاهد استان قزوین: از خانواده و دوران کودکی خودتان برایمان بگویید. پدرتان چه کاره بودند و وضعیت زندگیتان چطور بود؟

مادر شهید ابراهیم همتی: پدرم کشاورز بود و در همین روستا زندگی می‌کردیم. شش فرزند بودیم؛ سه دختر و سه پسر. زندگی‌مان ساده اما پر از محبت و صفا بود. پدرم با کار در مزارع، روزی حلال برایمان به دست می‌آورد. اگر چه امکانات آن زمان کم بود، اما هرگز محروم نبودیم. خدا را شکر، پدرم زحمتکش بود و نیازهای اولیه زندگی برایمان فراهم می‌شد.

ایستاده در سایه آرامش: روایت مادری که «ابراهیم» را به آسمان فرستاد

نوید شاهد استان قزوین: چه سالی ازدواج کردید و چگونه با همسرتان آشنا شدید؟

مادر شهید ابراهیم همتی: در سن چهارده سالگی ازدواج کردم. همسرم عزت‌الله کشاورز بود. در روستای ما معمولاً خانواده‌ها با هم نسبت داشتند و ما در همسایگی هم زندگی می‌کردیم. ایشان پسرخاله من بود و از کودکی همدیگر را می‌شناختیم. زندگی مشترک‌مان را با یک مراسم ساده شروع کردیم و خداوند به ما 10 فرزند عطا کرد.

نوید شاهد استان قزوین: شهید ابراهیم چندمین فرزند شما بودند و چرا این اسم را برای ایشان انتخاب کردید؟

مادر شهید ابراهیم همتی: ابراهیم سوم شهریور سال 1345 به دنیا آمد. فرزند اول ما بود. وقتی به دنیا آمد، مادربزرگش -مادر شوهرم- پیشنهاد اسم ابراهیم را داد. گفت: این بچه را ابراهیم صدا بزنید که از پیامبران بزرگ خداوند است. ما هم پذیرفتیم و حالا می‌بینیم که چقدر این اسم برازنده‌اش بود.

نوید شاهد استان قزوین: از خصوصیات اخلاقی ابراهیم در دوران کودکی برایمان بگویید.

مادر شهید ابراهیم همتی:  ابراهیم از همان کودکی بچه خاصی بود. همیشه آرام و مطیع بود. هیچگاه باعث ناراحتی ما نمی‌شد. یادم می‌آید وقتی سه چهار ساله بود، اگر اسباب بازی‌اش را همبازی‌اش می‌خواست، بدون هیچ بهانه‌ای می‌داد. معلمش همیشه می‌گفت: ابراهیم نه تنها درسش خوب است، بلکه اخلاقش هم مثال زدنی است.

ایستاده در سایه آرامش: روایت مادری که «ابراهیم» را به آسمان فرستاد

نوید شاهد استان قزوین: تحصیلاتش را تا کجا ادامه داد و در چه مدرسه‌ای درس می‌خواند؟

مادر شهید ابراهیم همتی:  ابراهیم تا دیپلم درس خواند. به دلیل نبود دبیرستان در روستا، هر روز به تاکستان می‌رفت. با اینکه مسیر طولانی بود، اما هیچگاه از درس خواندن خسته نمی‌شد. همیشه با نمرات خوب قبول می‌شد و ما هیچ نگرانی از بابت درسش نداشتیم.

نوید شاهد استان قزوین: در کنار تحصیل، کار هم می‌کرد؟

مادر شهید ابراهیم همتی:  بله، در تابستان‌ها که مدرسه تعطیل می‌شد، به پدرش در کشاورزی کمک می‌کرد. صبح زود بیدار می‌شد و تا غروب در مزرعه کار می‌کرد. هیچ‌گاه از کار کردن شکایتی نمی‌کرد. می‌گفت: باید به پدرم کمک کنم.

نوید شاهد استان قزوین: از علاقه ابراهیم به مسجد و نماز برایمان بگویید.

صدیقه عزیزی: ابراهیم از هفت سالگی به مسجد می‌رفت. پدرش مسجد محل را ساخته بود و ابراهیم در نگهداری از آن بسیار کوشا بود. همیشه اول وقت نماز می‌خواند و دیگران را هم به نماز تشویق می‌کرد. امام جماعت مسجد می‌گفت: ابراهیم برای جوانان روستا الگو شده است.

نوید شاهد استان قزوین: رابطه ابراهیم با شما و خواهر و برادرهایش چگونه بود؟

مادر شهید ابراهیم همتی: رابطه‌اش با من و پدرش بسیار صمیمی بود. همیشه احترام‌مان را نگه می‌داشت. با خواهر و برادرهایش نیز مانند یک پدر دلسوز رفتار می‌کرد. یادم می‌آید یک بار خواهرش صغری که تازه بچه‌دار شده بود، شیر نداشت. ابراهیم گفت: مادر، نگران نباش، من بروم شهر و شیرخشک بخرم. با اینکه خودش تازه پدر شده بود، اما بیشتر به فکر دیگران بود.

ایستاده در سایه آرامش: روایت مادری که «ابراهیم» را به آسمان فرستاد

نوید شاهد استان قزوین: آرزوهایش چه بود؟ دوست داشت در آینده چه کاره شود؟

مادر شهید ابراهیم همتی: همیشه می‌گفت: دوست دارم یک ماشین داشته باشم و با آن خانواده‌ام را به سفر ببرم. به کشاورزی هم علاقه زیادی داشت. می‌گفت: می‌خواهم در زمین‌هایمان محصولات بهتری پرورش دهم.

نوید شاهد استان قزوین: ازدواج کرده بود؟ چگونه همسرش را انتخاب کرد؟

مادر شهید ابراهیم همتی: بله، در بیست و یک سالگی ازدواج کرد. در روستای ما معمولاً جوانان خودشان انتخاب می‌کنند. ابراهیم هم دخترخاله‌اش را پسندید و ما برای خواستگاری رفتیم. مراسم عقد و عروسی ساده اما با صفا در همین روستا برگزار شد.

نوید شاهد استان قزوین: از زندگی مشترکش و رابطه‌اش با همسر و فرزندش بگویید.

مادر شهید ابراهیم همتی: زندگی بسیار خوبی داشت. با همسرش مانند یک دوست رفتار می‌کرد. وقتی پسرشان به دنیا آمد، ابراهیم بسیار خوشحال بود. همیشه می‌گفت: باید برای پسرم بهترین پدر باشم. پسرش اکنون در نیروی انتظامی خدمت می‌کند و برای ما بزرگترین یادگار ابراهیم است.

ایستاده در سایه آرامش: روایت مادری که «ابراهیم» را به آسمان فرستاد

نوید شاهد استان قزوین: چگونه به جبهه رفت؟ از شما اجازه گرفت؟

مادر شهید ابراهیم همتی: وقتی جنگ شروع شد، ابراهیم مصمم بود به جبهه برود. یک شب کنارم نشست و گفت: "مادر، نمی‌توانم در خانه بنشینم در حالی که جوانان دیگر برای دفاع از میهن می‌روند." با اینکه نگرانش بودم، اما اجازه دادم. پدربزرگش بسیار گریه می‌کرد و می‌گفت نرود، اما ابراهیم گفت: اگر من نروم، دیگری باید برود.

نوید شاهد استان قزوین: خاطره‌ای از روزی که به جبهه رفت دارید؟

مادر شهید ابراهیم همتی:  صبحی سرد در زمستان بود. با همسرم، فرزندم را تا ایستگاه اتوبوس همراهی کردیم. وقتی سوار اتوبوس شد، از پنجره برایمان دست تکان داد. آخرین تصویری که از پسرم دارم، چهره‌ای مصمم و پر از امید بود. می‌گفت: "نگران نباشید، به زودی برمی‌گردم." پسرم به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. پنجم مهر ماه سال 1367، در بانه هنگام درگیری با گروه های ضد انقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید.

نوید شاهد استان قزوین: خبر شهادتش را چگونه شنیدید؟

مادر شهید ابراهیم همتی:  یک روز صبح، پدرش برای بردن بار به باغ رفته بود. افرادی آمدند و به ایشان گفتند: "برادرت تصادف کرده." وقتی پدرش با نگرانی پرسید: "چه شده؟" گفتند: ابراهیم شهید شده." وقتی این خبر به من رسید، دنیا در نظرم تاریک شد. اما خودم را با این جمله تسلی دادم که "خداوند پسرم را برای خودش خواسته است.

نوید شاهد استان قزوین: پیکر مطهرش را چه زمانی آوردند؟

مادر شهید ابراهیم همتی:  یکی دو روز بعد از شهادت، پیکرش را ابتدا به تاکستان آوردند. ما به تاکستان رفتیم و پسرم را دیدیم. سپس پیکر را به روستای خودمان آوردند. مردم روستا با احترام بسیار از وی استقبال کردند.

نوید شاهد استان قزوین: آیا وصیت‌نامه داشت؟

مادر شهید ابراهیم همتی: در این مورد اطلاع دقیقی ندارم. اما همیشه می‌گفت: "اگر من شهید شدم، نگرانم نباشید و برایم گریه نکنید."

نوید شاهد استان قزوین:  آیا تا به حال پسرت را در خواب دیده‌اید؟

مادر شهید ابراهیم همتی: متاسفانه نه. اما همیشه احساس می‌کنم در کنارمان است. مخصوصاً وقتی مشکلات زندگی پیش می‌آید، احساس می‌کنم دستش را روی سرم می‌کشد و مرا دلداری می‌دهد.

ایستاده در سایه آرامش: روایت مادری که «ابراهیم» را به آسمان فرستاد

نوید شاهد استان قزوین: اگر امروز ابراهیم پیش شما باشد، چه می‌گویید؟

مادر شهید ابراهیم همتی: با چشمانی نمناک پاسخ می‌دهد ابتدا پسرم را در آغوش می‌گیرم و سپس می‌گویم: "پسرم، به تو افتخار می‌کنم. تو راهت را انتخاب کردی و در آن استوار ماندی." البته اکنون پسرم یوسف را هم از دست داده‌ام و این فراق برایم بسیار سخت است. 

نوید شاهد استان قزوین: برای جوانان امروز چه پیامی دارید؟

مادر شهید ابراهیم همتی: به جوانان می‌گویم: قدر این کشور و انقلاب را بدانید. با مردم خوب باشید و دست نیازمندان را بگیرید. پدر ابراهیم همیشه می‌گفت: کمک به دیگران، بهترین عبادت است. پسرم همیشه به فکر دیگران بود.

نوید شاهد استان قزوین: از همسرتان خاطره‌ای دارید که بخواهید تعریف کنید؟

مادر شهید ابراهیم همتی: همسرم انسان بسیار خوبی بود. وقتی برادرانش می‌خواستند ازدواج کنند، اول برای آنها خانه و ماشین خرید و سپس به فکر خودش افتاد. همیشه می‌گفت: "راضی بودن دیگران، مایه برکت زندگی است."

نوید شاهد استان قزوین: به عنوان آخرین سؤال، اگر بخواهید ابراهیم را در یک جمله توصیف کنید، چه می‌گویید؟

مادر شهید ابراهیم همتی: ابراهیم فرشته‌ای بود که خداوند به ما امانت داده بود و وقتی کارش تمام شد، ایشان را به آسمان باز پس خواند.

گفتنی است این گفت‌وگو تنها بخش کوچکی از خاطرات مادری است که با صبر و استواری، شهادت فرزندش را پذیرفته است. یاد و خاطره شهید ابراهیم همتی و همه شهیدان والامقام گرامی باد.

ایستاده در سایه آرامش: روایت مادری که «ابراهیم» را به آسمان فرستاد

 

 

 


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه