کد خبر : ۶۰۵۵۴۶
۱۰:۰۰

۱۴۰۴/۰۹/۱۵
خاطره خودنوشت شهید محمود ستوده «۲۶»

پایگاه زیر گلوله بعثی‌ها

شهید «محمود ستوده» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «من بنای مخالفت سر دادم و به ایشان گفتم بهتر است جانب احتیاط را از دست ندهیم. از پائین جاده حرکت می‌کنیم بقیه بچه‌ها هم قبول کردند و به آبادان رفتیم و پس از حمام من زودتر از آن‌ها به مقر برگشتم و حدوداً ساعت ۱۱:۳۰ بود...» قسمت بیست‌وششم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.


پایگاه زیر گلوله بعثی‌ها

به گزارش نوید شاهد فارس، شهید «محمود ستوده» ۱۹ شهریور سال ۱۳۳۵ در روستای خیرآباد شهرستان فسا دیده به جهان گشود. هفت ساله بود که راهی مدرسه شد. دوره ابتدایی را در روستا‌های خیرآباد کوشک قاضی و دوره متوسطه را در هنرستان شهید رجایی فسا گذراند. خرداد سال ۱۳۵۵ موفق به اخذ دیپلم شد و در شهریور همان سال به خدمت سربازی رفت. با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهه شد. او متاهل بود و ۳ فرزند داشت. 
شهید ستوده در جبهه معاون فرماندهی تیپ المهدی بود و در عملیات والفجر، والفجر ۲، خیبر و بدر شرکت کرد و سرانجام ۲۵ اسفند ۱۳۶۳ با سمت جانشینی ۳۳ المهدی به شهادت رسید. پیکر پاکش در گلزار شهدای خیرآباد فسا به خاک سپرده شد.

متن خاطره خودنوشت «۲۶»:

مورخ ۲۸ آذر سال ۱۳۵۹ صبحانه خوردیم و همراه ۴ نفر از برادران کازرون قصد رفتن به حمام را داشتیم در همین حال یکی از بچه‌ها رو به بقیه کرد و گفت: امروز هوا مه آلود است می‌توانیم از روی جاده برویم بعثی‌ها ما را نمی‌بینند.

من بنای مخالفت سر دادم و به ایشان گفتم بهتر است جانب احتیاط را از دست ندهیم. از پائین جاده حرکت می‌کنیم بقیه بچه‌ها هم قبول کردند و به آبادان رفتیم و پس از حمام من زودتر از آن‌ها به مقر برگشتم و حدوداً ساعت ۱۱:۳۰ بود که متوجه شدیم بعثی‌ها ساختمان را به رگبار گلوله بسته‌اند.

فوراً همگی سنگر گرفتیم و به داخل ساختمان پناه بردیم بعد از چند دقیقه‌ای که شلیک گلوله دشمن کمتر شد برادر الوانی به داخل آمدند و از گفته‌هایش متوجه شدیم که چند نفری که همراه ما به حمام آمده بودند رعایت عبور و مرور را نکرده بودند و از روی جاده آمده و پس از آن بعثی‌ها آن‌ها را دیده بودند و آن محل را به گلوله بسته بودند.

در آن گیرودار فرود آمدن گلوله‌های خمپاره و توپ یکی از بچه‌های کازرون به نام برادر کرمی فریاد زد که من زخمی شده‌ام. سریع به سمت او دویدم و دیدم که برروی زمین افتاده رو به او کردم و گفتم کجایت زخمی شده؟ گفت: پایم.

فوراً او را به داخل ساختمان انتقال دادیم و بچه‌ها پای او را پانسمان کردند. در حال بستن پای برادر کرمی بودیم که یکی از بچه‌ها نزد ما آمد و گفت: سریع بیایید یک نفر پشت ساختمان افتاده.
 ماهم بی درنگ حرکت کردیم و وقتی به آنجا رسیدیم متوجه شدیم که برادر طمراس جباری بر اثر اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نائل آمده و...

انتهای متن/


گزارش خطا

ارسال نظر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه