آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۵۳۷۸
۰۹:۱۳

۱۴۰۴/۰۹/۰۴
در گفت‌و‌گو با نوید شاهد قزوین مطرح شد

روایت مردی از نسل ایثار؛ از روز‌های جنگ تا مسیر پرچالش جانباز «کریمی»

پای سخنان مردی نشستیم که جنگ، بخشی از جسمش را گرفت، اما ایمان و غیرتش را محکم‌تر کرد. جانباز ۷۰ درصد «محمدعلی کریمی»، از روز‌های سخت کودکی تا سال‌های پرالتهاب انقلاب و نهایتاً مجروحیت در عملیات طریق‌القدس روایت می‌کند؛ روایتی از نسلی که با دست‌های خالی مقابل دشمن ایستاد و امروز بر ویلچر، اما همچنان استوار و سربلند است.


روایت مردی از نسل ایثار؛ از روز‌های جنگ تا مسیر پرچالش جانباز «کریمی»

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، سراغ جانباز سرافراز دفاع مقدس، محمدعلی کریمی رفتیم؛ مردی آرام، خوش‌بیان و صبور، که اکنون ۷۰ درصد جانبازی و نشستن بر ویلچر بخشی از زندگی روزمره اوست، اما روحیه‌اش همچنان همان روحیه استوار رزمنده‌ای است که سال‌ها پیش در تنگه حاجیان، گیلانغرب و بستان جنگید. ایشان متولد چهارم فروردین ۱۳۲۴ در روستای قومیک از توابع تاکستان است.

گفت‌وگوی ما با جانباز کریمی، سفری بود از کوچه‌های خاکی روستا و مکتب‌خانه‌های قدیمی، تا روز‌های پرالتهاب انقلاب، آموزش‌های بسیج و میدان‌های نبرد غرب کشور؛ و سپس، روایت تلخ صبح هشتم آذر ماه سال ۱۳۶۰ که گلوله‌ای سرنوشتش را تغییر داد. در این مصاحبه، ایشان از مجروحیت، فداکاری همسر، مشکلات درمان جانبازان و خاطراتی می‌گوید که هنوز هم مرورشان برایش آسان نیست. با ما همراه باشید:

نوید شاهد استان قزوین: خودتان را معرفی بفرمایید.

جانباز ۷۰ درصد محمدعلی کریمی: محمدعلی کریمی، جانباز ۷۰ درصد، ساکن تاکستان. متولد ۴ فروردین ۱۳۲۴، اهل روستای قومیک هستم.

نوید شاهد استان قزوین: از خانواده‌تان بفرمایید. چند خواهر و برادر بودید؟ شغل پدرتان چه بود؟

جانباز ۷۰ درصد محمدعلی کریمی: تا آنجایی که یادم هست، پنج برادر و دو خواهر بودیم. خانواده پرجمعیتی داشتیم. پدرم نجار بود؛ همیشه با سختی زندگی می‌گذشت.

دوران کودکی؛ بازی‌های محلی و زندگی ساده در روستا

نوید شاهد استان قزوین: از پنج شش سالگی‌تان خاطره‌ای دارید؟ چه بازی‌هایی می‌کردید؟

جانباز ۷۰ درصد محمدعلی کریمی: بازی‌های محلی مانند تیله‌بازی، کشتی و شنگول‌بازی بود… اسم بعضی از آنها را شاید جوان‌ها اصلاً نشنوند. یک بازی هم بود می‌گفتند «دورنا بوردی». خلاصه همه‌چیز ساده بود، اما همان‌ها خوشی‌های ما بود.

نوید شاهد استان قزوین: از خانه پدریتان خاطره خاصی دارید؟

جانباز ۷۰ درصد محمدعلی کریمی: خاطره که زیاد است، اما مهم‌ترینش این است که همیشه پدر و مادرم زحمت‌کش بودند. ما کوچک بودیم و کاری از دستمان برنمی‌آمد. وضع مالی خیلی بد بود. همیشه با تلاش زندگی می‌گذشت.

تحصیل در مکتب‌خانه؛ زیرانداز و دیوار‌های دوده‌گرفته

نوید شاهد استان قزوین: درس هم خواندید؟

جانباز ۷۰ درصد محمدعلی کریمی: بله، مکتب رفتم. آن زمان چیزی به اسم مدرسه مدرن نبود. مکتب‌خانه بود. یک اتاق به اسم مطبخ یا تنورستان. دیوار‌ها سیاه و چوبی… یک ملا می‌آمد درس می‌داد. ما هم هرکدام یک زیرانداز یا تشکچه می‌بردیم و دور تا دور می‌نشستیم.

نوید شاهد استان قزوین: چه چیز‌هایی آموزش می‌دادند؟

جانباز ۷۰ درصد محمدعلی کریمی: بیشتر قرآن و سواد قرآنی. اما کتاب‌های قدیمی هم بود: خزائن‌الاشعار، فائز، جوهری، قمری… نسل امروز شاید اسم‌شان را هم نشنیده باشد.

نوید شاهد استان قزوین: از چه سنی وارد کار شدید؟

جانباز ۷۰ درصد محمدعلی کریمی: حدود ۱۸ سالگی. چون وضع مالی خوب نبود، باید کمک‌ خرج خانواده می‌شدم. بیشتر کشاورزی می‌کردیم. کمک پدر بودم.

دوران انقلاب؛ از راننده وانت تا اخراج دسته‌جمعی

نوید شاهد استان قزوین: روز‌های انقلاب یادتان هست؟ چند سالتان بود؟

جانباز ۷۰ درصد محمدعلی کریمی: بله، ۳۵-۳۶ ساله بودم. آن روز‌ها کارگر کارخانه «آلوپن» در شهر صنعتی بودم. وقتی راهپیمایی‌ها شروع شد، ما هم شرکت می‌کردیم. بیشتر اوقات مردم روستا‌ها را با وانت‌ام سوار می‌کردم، می‌بردم قزوین برای راهپیمایی.

نوید شاهد استان قزوین: پس فعال بودید؟

جانباز ۷۰ درصد محمدعلی کریمی: بله. اما کارخانه از این موضوع ناراضی بود. ۶۰ نفر را به همین دلیل اخراج کردند؛ من هم یکی از آنها بودم. چهار ماه بیکار بودیم تا اینکه انقلاب پیروز شد و دوباره سر کار برگشتیم.

ازدواج؛ آغاز زندگی ساده و بی‌تکلف

نوید شاهد استان قزوین: چه سالی ازدواج کردید؟

جانباز ۷۰ درصد محمدعلی کریمی: حدود سال ۱۳۴۰ یا ۱۳۴۱. ۲۱ ساله بودم.

نوید شاهد استان قزوین: همسرتان فامیل بودند؟ مهریه و جهیزیه چه طور بود؟

جانباز ۷۰ درصد محمدعلی کریمی: نه، غریبه بودند. از طریق یکی از فامیل‌ها معرفی شدند. اتفاقی بود. رفت‌وآمد ما با یکی از فامیل‌ها باعث شد با خانواده همسرم آشنا شویم. خیلی ساده. مهریه ۱۰۰۰ تومان بود. ۹۰۰ تومان هم شیربها دادیم. نه یخچال بود، نه تلویزیون. فقط چند وسیله ساده. بعد از ازدواج هم چند سال پیش پدرم زندگی کردیم.

شروع جنگ؛ ورود به بسیج و دوره‌های آموزشی سخت

نوید شاهد استان قزوین: چه طور از شروع جنگ مطلع شدید؟

جانباز ۷۰ درصد محمدعلی کریمی: از تلویزیون و رادیو. آن موقع تلویزیون داشتیم. ۳۷ ساله بودم و شش فرزند داشتم.

نوید شاهد استان قزوین: چگونه وارد جبهه شدید؟

جانباز ۷۰ درصد محمدعلی کریمی: از طریق کمیته شهر صنعتی وارد جبهه شدم. ابتدا ما را برای آموزش ۱۵ روزه به باراجین بردند. من ماشین ژیان داشتم و بعد از آموزش، ۱۵ روز دیگر را در تدارکات کمک کردم. سپس اعزام شدیم تهران؛ پادگان امام حسین(ع) و امام حسن(ع). بعد از دوره‌ها ما را به پادگان ابوذر - سرپل‌ذهاب فرستادند.

اعزام به گیلانغرب؛ حضور در تنگه حاجیان

نوید شاهد استان قزوین: چطور تنگه حاجیان آزاد شد؟

جانباز ۷۰ درصد محمدعلی کریمی: بعد از ابوذر، رفتیم پادگان گیلانغرب و ۳ ماه آنجا بودیم. منطقه‌ای بود به نام تنگه حاجیان؛ زیر تیررس دشمن. این تنگه راه گیلانغرب را به سرپل‌ذهاب وصل می‌کرد، اما سقوط کرده بود و مردم مجبور بودند از مسیر‌های طولانی به اسلام‌آباد بزنند. لذا تصمیم گرفتند عملیاتی انجام شود تا تنگه آزاد شود. در همان عملیات بود که فرمانده ما، شهید منوچهر عباسی، با تیر تک‌تیرانداز دشمن به شهادت رسید. صحنه تلخی بود. اما تنگه آزاد شد و عده‌ای از دشمن هم اسیر شدند.

نوید شاهد استان قزوین: خاطره‌ای دارید برایمان تعریف کنید.

جانباز ۷۰ درصد محمدعلی کریمی: من خدمه کالیبر ۵۰ بودم. یک‌بار نوار در اسلحه گیر کرد. خواستم دریچه را بردارم که رفع‌گیر کنم، دشمن ما را بست به رگبار. گلوله‌ها از کنار صورتم رد شدند. هیچ‌کدام نخورد. لطف خدا بود… مرگ از کنارم گذشت. پس از سه ماه، به خانه برگشتم. اما از طریق کمیته ارزاق قزوین، هر ده روز یک بار با یک خاور تدارکات برای پادگان ابوذر می‌بردیم. از سال ۵۹ تا آبان ۶۰، بیشتر در مأموریت تدارکاتی بودم.

روحیه رزمندگان؛ ایمان، ساده‌زیستی و مقاومت

نوید شاهد استان قزوین: از حال‌وهوای رزمنده‌ها بگویید.

جانباز ۷۰ درصد محمدعلی کریمی: روحیه خیلی بالا بود. اگر رزمنده روحیه نداشت، اصلاً نمی‌توانست جلوی دشمن بایستد. ما با یک کلاشینکف می‌جنگیدیم و دشمن با راکت و هلی‌کوپتر…، اما ایمان داشتیم. ورزش هم می‌کردیم؛ پیاده‌روی، کوهنوردی، رزم شبانه. سرگرمی خاصی نبود. همه‌چیز درگیر جنگ بود.

نوید شاهد قزوین: خاطرات تلخی از دوران جبهه دارید.

جانباز ۷۰ درصد محمدعلی کریمی: جلوی چشمم نه، اما دوستانم زیاد شهید شدند. در گیلانغرب، شهید ناصر ذوالقدر… هرکدام‌شان برای ما یک دنیا بودند.

روایت مجروحیت؛ عملیات «طریق‌القدس»

نوید شاهد استان قزوین: از مجروحیت‌تان بگویید؛ همان روزی که جانباز شدید.

جانباز ۷۰ درصد محمدعلی کریمی: آبان ماه ۶۰ بود. همراه فرمانده‌مان حاج‌آقا طاهرخانی به اهواز رفتیم برای عملیات «طریق‌القدس» و آزادسازی بستان. شب عملیات، باران می‌بارید و زمین پر از گل‌ولای بود. از هر گروهان، یک نفر را برای شناسایی انتخاب کردند. از گروهان ما هم، من را معرفی کردند. خود حاج‌آقا طاهرخانی گفت: «کریمی می‌ره.»

نوید شاهد استان قزوین: شرایط سختی بود؟

جانباز ۷۰ درصد محمدعلی کریمی: خیلی شرایط سخت بود. منور‌ها نمی‌گذاشت حرکت کنیم. شاید صد بار در آن گل‌ها افتادم و برخاستم. سنگر‌ها را خالی کردیم. راه را برای بچه‌ها باز کردیم. بعد از شناسایی، برگشتیم و دو ساعتی استراحت دادند تا حمله شروع شود.

پس از مجروحیت؛ آغاز زندگی جدید روی ویلچر

نوید شاهد استان قزوین: حمله چه زمانی آغاز شد؟

جانباز ۷۰ درصد محمدعلی کریمی: ساعت ۱۲ شب. تا ۸ صبح، درگیری و پیشروی بود. بالاخره نزدیک ۸-۹ صبح، گلوله خورد و من مجروح شدم. شد آنچه شد… و مسیر زندگی‌ام تغییر کرد. گلوله به بخش‌های حیاتی بدنن اصابت کرد و از همان روز، جانبازی ۷۰ درصدن آغاز شد؛ مسیری دشوار، با درد‌های جسمی ماندگار و محدودیت‌های حرکتی که مرا امروز روی ویلچر نشانده است. اما هیچ‌یک از اینها، صبر و ایمانم را کمرنگ نکرده است.

خانواده؛ تکیه‌گاهی برای روز‌های سخت

نوید شاهد استان قزوین: از خانواده‌تان بگویید. چند فرزند دارید؟

جانباز ۷۰ درصد محمدعلی کریمی: شش فرزند؛ پنج دختر و یک پسر. یکی از فرزندانم زمان جنگ به دنیا آمد. خدا حفظشان کند.

نوید شاهد استان قزوین: هنگام تولدش در خانه بودید؟

جانباز ۷۰ درصد محمدعلی کریمی: بله، آن زمان در خانه بودم، نه در عملیات.

امروز؛ روایت مردی که هنوز ایستاده، حتی بر ویلچر

نوید شاهد قزوین: آخرین سخن.

جانباز ۷۰ درصد محمدعلی کریمی: ما وظیفه‌مان را انجام دادیم. امروز تنها خواسته‌ام رسیدگی بهتر به وضعیت درمانی جانبازان است. بسیاری مشکلات دارند. امیدوارم مسئولان بیشتر توجه کنند.

گفتنی است اکنون، سال‌ها از جنگ گذشته، اما درد‌های جسمی جانبازی هنوز همراه اوست. با وجود جانبازی ۷۰ درصد، او لبخند می‌زند و ساده و صبور سخن می‌گوید؛ مردی که سختی‌های بسیار دیده، اما هنوز باور دارد که ایثار، ارزشمندترین میراث آن نسل است.

روایت مردی از نسل ایثار؛ از روز‌های جنگ تا مسیر پرچالش جانباز «کریمی»


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه