آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۵۲۲۷
۰۸:۱۸

۱۴۰۴/۰۹/۰۸
جانباز ۷۰ درصد «مسعود رحمانی»:

از بازی‌های کودکی تا شور انقلاب؛ روایت جان‌فشانی نوجوان قزوینی

جانباز ۷۰ درصد «مسعود رحمانی»، خاطرات شیرین و تلخ کودکی، دوران مدرسه و آغاز شور انقلابی خود را با جزئیات بازگو می‌کند؛ از بازی‌های محلی گرفته تا نخستین جرقه‌های عشق به امام خمینی(ره). وی در این گفت‌و‌گو با صراحت و صبر، تصویری زنده از زندگی یک نوجوان قزوینی را ارائه می‌دهد.


از بازی‌های کودکی تا شور انقلاب؛ روایت جان‌فشانی نوجوان قزوینی

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، جانباز ۷۰ درصد مسعود رحمانی، فرزند عبدالمناف، سال ۱۳۴۱ در روستای حریف در الموت چشم به جهان گشود. خانواده‌ای کشاورز و متوسط داشت که با هفت پسر و دو دختر، زندگی خود را می‌گذراند. وی از همان کودکی با سختی‌های زندگی و در عین حال با بازی‌ها و فعالیت‌های گروهی کودکان روستا بزرگ شد. ایشان امروز، علاوه بر جانبازی، راوی بخشی از تاریخ معاصر ایران است؛ تاریخ انقلاب و روز‌های ابتدایی جنگ که نوجوانان را به میدان نبرد کشاند و سرنوشت بسیاری را رقم زد.

کودکی و خانواده

زمان تولدم خیلی یادم نیست، اما مادرم همیشه می‌گفت خانواده خیلی خوشحال بودند. حتی اسم مرا با یک حساب و کتاب گذاشتند؛ دامادمان که سرهنگی بود، پیشنهاد داد اسمم «مسعود» باشد، چون آدم خوبی بودم! رحمانی با لبخند خاطره می‌گوید. ایشان هفت برادر و دو خواهر داشت، اما سه خواهر و برادرش در کودکی از دنیا رفتند، اتفاقی که آن زمان برای بسیاری از خانواده‌ها رایج بود.

از بازی‌های کودکی تا شور انقلاب؛ روایت جان‌فشانی نوجوان قزوینی

بازی‌ها و زندگی روستایی

این جانباز بزرگوار از بازی‌های دوران کودکی با شور و جزئیات می‌گوید: "بازی‌هایی مثل چوب الک دولک، کمربندبازی، گردوبازی و بعد هم والیبال و فوتبال و کشتی. زمستان‌ها بچه‌ها گردو جمع می‌کردند و با یک سنگ به بازی می‌پرداختند. هر کسی سنگ آهنی داشت، همه حسرت می‌خوردند! " وی از دوستان هم‌محله‌ای خود، مانند حسین رشوند و هادی مرادی، نام می‌برد و می‌گوید اگرچه اکنون فاصله‌ها زیاد شده، اما هنوز همدیگر را می‌بینند و خاطرات روز‌های خوش را مرور می‌کنند.

تحصیل و مدرسه

ابتدایی را در روستای خودمان گذراندم. کلاس اول با دست چپ می‌نوشتم، اما معلم‌ها می‌خواستند با دست راست کار کنم. در نهایت هر دو دست را استفاده می‌کردم؛ یک مداد دست چپ، یک مداد دست راست! " وی ادامه می‌دهد: پس از کلاس چهارم به مدرسه‌ای در رجایی‌دشت رفتم و تا سوم راهنمایی در آنجا تحصیل کردم. شرایط اقتصادی خانواده باعث شد بعد از انقلاب، کار در تابلوسازی را آغاز کنم تا هزینه زندگی و تحصیل را تامین کنم.

از بازی‌های کودکی تا شور انقلاب؛ روایت جان‌فشانی نوجوان قزوینی

آغاز انقلاب

رحمانی از شور نوجوانی خود در دوران انقلاب این‌گونه یاد می‌کند: با دوچرخه به خیابان‌ها می‌رفتیم، راهپیمایی می‌کردیم. تا زمانی که انقلاب پیروز شد، ۱۵-۱۶ ساله بودم. اولین بار عکس امام را دیدم و از همان لحظه عاشق ایشان شدم. وی می‌گوید ابتدا اطلاعات کمی درباره امام و انقلاب داشتم، اما تجربه حضور در خیابان‌ها و تماشای شور مردم، نگاهم را به ارزش‌های سیاسی بیشتر کرد.

تأثیر انقلاب بر زندگی شخصی

این جانباز بزرگوار توضیح می‌دهد که انقلاب مسیر زندگی‌ام را تغییر جدی داد: قبل از انقلاب فکر می‌کردم زندگی مثل همیشه است، اما وقتی با انقلاب و مفاهیم آن آشنا شدم، تصمیم گرفتم در مسیر خدمت به کشور و ملت باشم. وی تاکید می‌کند: این دوران، پایه‌ای برای انتخاب مسیر زندگی و حتی حضور در جبهه‌های دفاع مقدس در آینده شد.

از بازی‌های کودکی تا شور انقلاب؛ روایت جان‌فشانی نوجوان قزوینی

عاشق امام و رهبری باشید

رحمانی خطاب به جوانان می‌گوید: قدر این انقلاب و این کشور را بدانید، شهدا با خون خودشان این مرز و بوم را حفظ کردند، به درس خواندن و پیشرفت کشور فکر کنید، عاشق امام و رهبری باشید و از راحت‌طلبی بپرهیزید.

گفتنی است این مصاحبه تصویری زنده از دوران کودکی و نوجوانی یک نوجوان قزوینی در دهه ۴۰ و ۵۰ ارائه می‌دهد؛ تصویری که با شور انقلاب و عشق به امام خمینی(ره) پیوند خورده است. جانباز مسعود رحمانی نمونه‌ای از نسلی است که در سختی‌ها رشد کرد، ارزش‌ها را آموخت و مسیر خود را با عشق به میهن و ایمان به خدا انتخاب کرد.

از بازی‌های کودکی تا شور انقلاب؛ روایت جان‌فشانی نوجوان قزوینی

از بازی‌های کودکی تا شور انقلاب؛ روایت جان‌فشانی نوجوان قزوینی


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه