کد خبر : ۶۰۴۷۱۹
۱۰:۰۰

۱۴۰۴/۰۸/۲۹
خاطره خودنوشت شهید محمود ستوده «۱۹»

زیر باران گلوله، سنگر ساختیم

شهید «محمود ستوده» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «از همانجا به راحتی می‌توانستیم بعثی‌ها را با دوربین مشاهده کنیم تقریباً مدتی که راه رفتیم همانجا شروع کردیم به کندن سنگر و نزدیکی‌های صبح بود که به مقر خودمان برگشتیم...» قسمت نوزدهم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.


خاطره خودنوشت شهید محمود ستوده «۱۹»

به گزارش نوید شاهد فارس، شهید «محمود ستوده» ۱۹ شهریور سال ۱۳۳۵ در روستای خیرآباد شهرستان فسا دیده به جهان گشود. هفت ساله بود که راهی مدرسه شد. دوره ابتدایی را در روستا‌های خیرآباد کوشک قاضی و دوره متوسطه را در هنرستان شهید رجایی فسا گذراند. خرداد سال ۱۳۵۵ موفق به اخذ دیپلم شد و در شهریور همان سال به خدمت سربازی رفت. با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهه شد. او متاهل بود و ۳ فرزند داشت. 
شهید ستوده در جبهه معاون فرماندهی تیپ المهدی بود و در عملیات والفجر، والفجر ۲ ، خیبر و بدر شرکت کرد و سرانجام ۲۵ اسفند ۱۳۶۳ با سمت جانشینی ۳۳ المهدی به شهادت رسید. پیکر پاکش در گلزار شهدای خیرآباد فسا به خاک سپرده شد.

متن خاطره خودنوشت «۱۹» :

از همانجا به راحتی می‌توانستیم بعثی‌ها را با دوربین مشاهده کنیم تقریباً مدتی که راه رفتیم همانجا شروع کردیم به کندن سنگر و نزدیکی‌های صبح بود که به مقر خودمان برگشتیم.

در حین کار کردن مرتب بعثی‌ها بر سر ما آتش می‌ریختند ویک لحظه ما را آرام نمی‌گذاشتند و وقتی اسم آن منطقه را سوال کردیم به ما گفتند که اینجا جبهه ایستگاه هفت آبادان است.

 صبح روز بعد ما را به داخل یک ساختمانی بردند که حدود دو کیلومتر با دشمن فاصله داشت ولی می‌بایست آنقدر با احتیاط وارد این ساختمان بشویم که عراقی‌ها متوجه نشوند وگرنه ما را به زیر آتش خود می‌گرفتند و مشکل این محل این بود که آب و غذا به سختی به ما می‌رسید و این عمل معمولاً شب‌ها انجام می‌پذیرفت.

 من بچه‌ها را دور هم جمع کردم و گفتم بچه‌ها در اینجا می‌بایست از امکانات موجود کمال استفاده را ببریم بچه‌ها هم موافقت کردند و یکی از آنها پرسید چطوری این کار را انجام دهیم.

 در مرحله اول باید یک تولت درست کنیم و تا می‌توانیم از آب آن حوضی که در حیاط ساختمان است برای این کار استفاده کنیم. آتش گلوله دشمن امان از همه برید و ما هم که آنطور سلاح‌های سنگین در اختیار نداشتیم تا بتوانیم جواب آن بعثیان را بدهیم بالاخره همان شب اول تصمیم گرفتیم که در جلو ساختمان چند سنگر حفر کنیم و شب‌ها را در داخل آن‌ها سپری کنیم و روز‌ها به داخل ساختمان بیائیم...

انتهای متن/


گزارش خطا

ارسال نظر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه