قصههایی که هنوز نفس میکشند؛ قزوین در آیینه خاطرات شهدا

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، قزوین شهری است که هر دیوار، هر کوچه و هر خانهاش، قصهای از ایثار و شجاعت را روایت میکند. قصههایی از نوجوانانی که بیتردید، لبخند و ایمان را به میدان نبرد بردند، و از جوانانی که جان خود را در طبق اخلاص گذاشتند تا فردای ایران روشن بماند.
این خاطرات، نه تنها یادآور دوران دفاع مقدس هستند، بلکه بخشی از هویت زنده شهر و مردم آن به شمار میآیند. خانوادههای شهدا و رزمندگان با بازگو کردن این روایتها، ارزشهای انسانی، وفاداری و مسئولیتپذیری را به نسل جدید منتقل میکنند و روح همبستگی اجتماعی را در جامعه قزوین زنده نگه میدارند.

روایت زنده رزمندگان
قزوین، شهری با ریشههای عمیق ایمان و شجاعت است؛ جایی که نام بسیاری از شهدا بر کوچهها و خیابانهایش نقش بسته است؛ از خلبان سرلشکر شهید عباس بابایی تا شهید محمدعلی رجایی، از نوجوانان سنگرساز تا پیرمردان داوطلبی که بیادعا رفتند.
نجاتعلی احمدی، رزمنده دفاع مقدس، در گفتوگو با نوید شاهد استان قزوین میگوید: هر لحظهای که کنار رفقای شهیدم میگذشت، میدانستیم که نه برای امروز خودمان، بلکه برای فردای این سرزمین میجنگیم. وقتی خمپارهها میبارید، دلمان روشن بود که این خاک روزی مامن آرامش فرزندانمان میشود.
وی از شبهایی میگوید که سرمای هوا استخوان سوز بود، اما گرمای ایمان در جانشان شعله میکشید. از روزهایی که با یک تکه نان خشک، دلهایشان سیر بود و با لبخند، مرگ را به بازی میگرفتند. احمدی هنوز هم هر صبح، وقتی آفتاب بر قزوین میتابد، یاد رفقایش را زنده نگه میدارد.

ستون خانوادههای شهدا
خانههای قدیمی قزوین پر از قاب عکسها و دفترچههای خاطرات است؛ بازتاب زندگی شهدا و روایتهای خانوادههایشان. فاطمه شیری، دختر شهید ذکریا شیری، میگوید: پدرم همیشه میگفت: ارزش واقعی انسان در یاد و رفتار او با دیگران است. وقتی از جبهه نامه میداد، فقط از ایمان و دوستی مینوشت، نه از درد و خون.
خانههای خانوادههای شهدا امروز به کتابخانههای کوچک اخلاق و ایمان تبدیل شدهاند؛ مادران با چای داغ و خاطرات شیرین، درس صبر و امید را به نسل جدید منتقل میکنند. کودکان با شنیدن این قصهها نه تنها تاریخ جنگ را میآموزند، بلکه با ارزشهای انسانی و اخلاقی آشنا میشوند.

تاثیر فرهنگی و اجتماعی
زهرا طاهری، استاد جامعهشناسی دانشگاه قزوین، میگوید: یاد و نام شهدا، هویت اجتماعی شهر را زنده نگه میدارد. وقتی نسل جوان بداند در همین کوچهها جوانانی زندگی میکردند که جانشان را فدای مردم کردند، دیگر بیتفاوت نمیماند.
وی افزود: خاطرات دفاع مقدس، فقط برای موزهها نیستند؛ بلکه بخشی از حافظه جمعی مردم قزوین هستند. هر سال مدارس این شهر مراسم قصه شهید برگزار میکنند و دانشآموزان از روایت مادران و پدران شهدا درس وفاداری و صبوری میگیرند.
در کتابخانههای عمومی هم بخش ویژهای به نام «کتابخانه ایثار و شهادت» راهاندازی شده که کتابهای مرتبط با شهدا، جانبازان و رزمندگان در آن نمایش داده میشود.

جلوههای شهری و مردمی
در خیابانها و میادین قزوین، تابلوهایی از چهرههای خندان شهدا نصب شده است. میدان مینودر با سرودهای دفاع مقدس جان میگیرد و هر گوشه شهر یادآور نامی است که از دل خاک برخاسته است.
شهرداری قزوین با همکاری بنیاد شهید و امور ایثارگران، طرح نامگذاری کوچهها به نام شهید را اجرا کرده است. علاوه بر نصب تابلوها، بیوگرافی کوتاهی از شهدا نیز در کنار آنها قرار گرفته است تا شهروندان با روایت کوتاهی از زندگی شهید آشنا شوند.

یک روز در زندگی جانباز امروز
سید مرتضی فاضلی، جانباز ۴۵ درصد دفاع مقدس، روز خود را با طلوع خورشید آغاز میکند. وضو میگیرد و برای رفقای شهیدش دعا میکند. سپس به باغ میرود و درختان و گلها را آبیاری میکند، گویی که هر گل یادآور یکی از شهدای قزوین است.
ظهرها میزبان همسایهها و دوستان قدیمیاش است و از خاطرات عملیاتها میگوید. وقتی نوهاش میپرسد: «باباجون، چرا یک چشمات را از دست دادی؟» لبخند میزند و میگوید: «چون دلم زودتر از چشمهایم دوید سمت خدا.»

قصهها هنوز نفس میکشند
در قزوین، هیچ خیابان، هیچ محله و هیچ نسلی نیست که یاد شهدا در آن زنده نباشد. قصههای رزمندگان در دل کوچهها و مدرسهها جریان دارد و یاد شهدا در نگاه مردم دیده میشود.
قصهها هنوز نفس میکشند؛ در دل مادرانی که هر صبح کنار قاب عکس فرزندانشان سلام میدهند، در چشمان جانبازانی که با لبخند، رنج را معنا میکنند و در قلب نسل جوانی که میآموزد قهرمان واقعی، کسی است که برای وطن و انسانیت بایستد.
قزوین، شهری که با خاطرات رزمندگانش زندگی میکند، قصههایی که نه تنها تاریخ را ساختند، بلکه هنوز هم، در هر کوچه و نگاه، ادامه دارند؛ قصههایی که نفس میکشند.
گزارش از زهرا محبی
