آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۳۴۴۰
۱۴:۴۰

۱۴۰۴/۰۸/۰۶

خاطرات/ همواره احساس می‌کنم صدای اذان شهید هنوز در گوش من است

برادر شهید «ابوطالب اندی» می‌گوید: خیلی فکر کردم و باور نمی‌کردم شهید نوجوان ما که تازه به حوزه هم آمده بود و تقریباً ۱۰ سال داشت بیاید مسجد جامع شهر در میان جماعت مکبر امام جمعه شهر شود. خیلی خوشحال شدم و نماز آن روز برایم لذت بخش بود و همواره احساس می‌کنم صدای اذان آن روز شهید در گوش من است.


به گزارش نوید شاهد مازندران، شهید «ابوطالب اندی» هفدهم مرداد ۱۳۴۹، در شهرستان ساری به دنیا آمد پدرش اسماعیل و مادرش زهرا نام داشت. از سوی بسیج در جبهه‌ها حضور یافت، بیست فروردین ۱۳۶۶، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر به شهادت رسید. پیکر او در گلزار شهدای  روستای دلاکخیل به خاک سپرده شد.

خاطرات/ همواره احساس می‌کنم صدای اذان شهید هنوز در گوش من است

چند خاطره‌ای از شهید «ابوطالب اندی»:

برادر شهید: یادم می‌آید یک روز خواستیم نماز ظهر را به امامت آیت الله صدوقی بخوانیم. در ابتدای نماز صدای الله اکبر و قد قامت الصلاۀ مکبر برای من بسیار آشنا بود. خیلی فکر کردم و باور نمی‌کردم شهید نوجوان ما که تازه به حوزه هم آمده بود و تقریباً ۱۰ سال داشت بیاید مسجد جامع شهر در میان جماعت مکبر امام جمعه شهر شود. خیلی خوشحال شدم و نماز آن روز برایم لذت بخش بود و همواره احساس می‌کنم صدای اذان آن روز شهید در گوش من است.

شهید در بین خانواده بسیار محبوب بود با این که ۶ سال از من کوچکتر بود، اما رابطه‌ی خوبی با ایشان داشتم. از طرفی ایشان به جای پدر روحانی ما که در سال ۵۴ فوت کردند لباس روحانیت را بر تن کرد و به عبارتی یادگار پدر به شمار می‌آمد از این رو انس و علاقه ما به شهید بسیار بود با این که سن و سال کمی داشت در حوزه علمیه امامیه ساری درس می‌خواند، اما بسیار شوخ طبع بود و در معاشرت در حین حجب و حیایی که داشت کم نمی‌آورد.

مادر شهید: شهید بسیار مهربان و مظلوم بود. در نماز جماعت همیشه شرکت می‌کرد و خودش هم مکبر بود و دارای نظم و انضباط بود و نمازش همیشه سر وقت بود.

انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه