آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۳۴۰۶
۰۹:۱۵

۱۴۰۴/۰۹/۲۵
خاطرات «احمد شاکر دوشانلو» از شهید قاسمی:

خلبانی که با بال ایمان پرواز می کرد/ روایت احمد شاکر از شهادت همرزمش در اسارت

احمد شاکر، خلبان بازنشسته هوانیروز و آزاده و جانباز ۳۰ درصد دوران دفاع مقدس، از روزهایی می‌گوید که در سرمای کوهستان‌های کردستان در کابین هلی کوپتر هوانیروز کنار شهید قاسمی پرواز می‌کرد و در اسارت، ایمان و صبر او را نظاره‌گر بود؛ همرزمی که نماز و قرآنش حتی در زندان دشمن متوقف نشد و در نهایت، با همان وضو به شهادت رسید.


به گزارش نوید شاهد، احمد شاکر، خلبان بازنشسته هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران، از جمله رزمندگانی است که در دوران دفاع مقدس نه‌تنها در خطوط مقدم نبرد حضور داشته بلکه سال‌هایی از عمر خود را نیز در اسارت نیروهای ضدانقلاب گذرانده است. او در گفت‌وگویی با خبرنگار نوید شاهد از خاطرات خود با شهید حسین قاسمی، یکی از خلبانان دلاور هوانیروز، سخن گفت؛ خاطراتی که با گذشت بیش از چهار دهه هنوز در ذهن این رزمنده جانباز زنده است.

خلبانی که با ایمان پرواز کرد/ روایت احمد شاکر از شهادت یار مؤمنش در اسارت

تصویر احمد شاکر، خلبان بازنشسته هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران

احمد شاکر از همان روزهای نخست جنگ تحمیلی داوطلب حضور در جبهه‌ها شد. او در آن زمان خلبان بالگرد جنگنده بود و مأموریت‌های متعددی در مناطق غربی کشور به‌ویژه کردستان انجام داد. به گفته وی، شهید قاسمی نیز از خلبانان متخصص هوانیروز بود که پس از شروع جنگ، داوطلبانه دوره خلبانی بالگرد جنگنده کبرا را گذراند و به جبهه‌های نبرد اعزام شد.

احمد شاکر درباره روزهای آشنایی خود با شهید قاسمی اینچنین روایت کرد: در پادگان سقز بود که برای نخستین‌بار با شهید قاسمی آشنا شدم. حدود ۱۰ تا ۱۲ روز در آنجا هم‌خانه و هم‌خدمتی بودیم. در همان مدت کوتاه، اخلاق و منش ایشان برای همه ما مثال‌زدنی بود. بسیار آرام، متین، مؤمن و اهل قرآن بود. صدای خوشی در تلاوت داشت و قاری برجسته‌ای بود. در برخورد با دیگران فروتن و خوش‌رفتار بود و همه نیروها از او احترام و ادب می‌دیدند. شهید قاسمی از آن دسته جوانانی بود که ایمان، تخصص و تعهد را در کنار هم داشتند.

وی ادامه داد: سن و سال زیادی نداشت؛ شاید ۲۴ یا ۲۵ ساله بود. اما روحیه‌اش به‌قدری بزرگ و استوار بود که همه از او الهام می‌گرفتند. وقتی برای مأموریت مشترک اعزام شدیم، من به‌عنوان خلبان و ایشان به‌عنوان کمک‌خلبان در یک بالگرد بودیم. مأموریت ما رساندن آذوقه و مهمات به نیروهایی بود که در مناطق کوهستانی کردستان مستقر بودند. آن روزها منطقه دو جبهه جنگ داشت؛ یکی در برابر دشمن بعثی و دیگری در برابر ضدانقلاب داخلی که از خاک عراق پشتیبانی می‌شد.

خلبانی که با ایمان پرواز کرد/ روایت احمد شاکر از شهادت یار مؤمنش در اسارت

تصویر احمد شاکر، خلبان بازنشسته هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران

شاکر با صدایی آرام اما پر از حسرت، لحظه سقوط و اسارت را چنین روایت می‌کند: دو فروند بالگرد بودیم؛ یکی نفربر که تدارکات می‌برد و ما که وظیفه اسکورت آن را داشتیم. در میانه راه هوا خراب شد، برف و مه غلیظ دید را محدود کرد و مجبور شدیم ارتفاع را کم کنیم. ناگهان از پایین هدف گلوله‌های دوشکا قرار گرفتیم. بالگرد سقوط کرد و هر دو به دست نیروهای ضدانقلاب اسیر شدیم.

وی درباره دوران اسارت توضیح می‌دهد: ضدانقلاب پایگاه یا اردوگاه منظمی نداشتند. ما را در غارها و مناطق دورافتاده نگه می‌داشتند. حتی خودمان با گل و سنگ برای خودمان اتاق می‌ساختیم. شرایط بسیار سخت بود. در یکی از همان پناهگاه‌ها، ۲۰ تا ۲۵ نفر از نیروهای ما زندانی بودند. من و شهید قاسمی در اتاق‌های جداگانه بودیم اما از طریق دوستان و هم‌رزمان می‌شنیدم که او همچنان در همان وضعیت دشوار، نماز و روزه‌اش را ترک نمی‌کرد و هر روز قرآن می‌خواند. ایمانش برای همه الهام‌بخش بود.

شاکر با تأکید بر اینکه پایبندی شهید قاسمی به اصول دینی و اعتقادی‌اش سبب شد دشمن نسبت به او کینه‌توزی کند، گفت: ضدانقلاب هیچ منطق روشنی نداشت. گاهی یکی را آزاد می‌کردند و دیگری را می‌کشتند. شهید قاسمی بعد از حدود چهار یا پنج ماه اسارت، به دلیل همین پافشاری بر ارزش‌های دینی و انقلابی‌اش، به شهادت رسید. من حدود ده ماه در اسارت بودم و پس از رهایی، هرگز آن روزها و چهره آرام و مؤمن او را فراموش نکردم.

خلبانی که با ایمان پرواز کرد/ روایت احمد شاکر از شهادت یار مؤمنش در اسارت

تصویر احمد شاکر، خلبان بازنشسته هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران

این خلبان آزاده با اشاره به دیگر هم‌رزمان خود در دوران اسارت می‌گوید: در میان اسرا، دوستانی هم‌چون آقای علی عظیمی، که هم‌محلی‌ام در تهران بود، حضور داشتند. بعد از آزادی چند بار همدیگر را دیدیم. همچنین آقای حسین امیرخلیلی از نیروهای جهاد سازندگی، از هم‌زندانی‌های آن دوران بود که هنوز هم گاهی با هم در تماسیم.

احمد شاکر معتقد است آثار روحی و جسمی آن روزها هنوز با او باقی مانده است، او در این باره بیان کرد: سال‌هاست از بیماری پوستی رنج می‌برم که پزشکان علتش را استرس و فشار شدید دوران اسارت می‌دانند. خیلی از مشکلات جسمی امروز من ریشه در همان دوران دارد. اما با همه سختی‌ها، افتخار می‌کنم که در راه دفاع از کشور و مردمم قدمی برداشته‌ام.

وی در پایان گفت: یاد و نام شهید قاسمی و همه شهدای هوانیروز همیشه در ذهن من زنده است. آنها نه‌تنها همکاران ما، بلکه الگوهای ایمان و شجاعت بودند.

امیدوارم نسل امروز قدر آرامشی را که با خون آنها به دست آمده بداند.

گفتنی است؛ احمد شاکر پیش‌تر در برنامه تلویزیونی «در انتهای الوند» از شبکه دو سیما نیز به روایت بخشی از خاطرات خود از دوران دفاع مقدس پرداخته است؛ گفت‌وگویی که به گفته خودش، تنها گوشه‌ای از ناگفته‌های سال‌های پرحادثه و پرافتخار زندگی اوست.

انتهای پیام/ 


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه