مروری بر زندگی حماسی سردار جانباز و آزاده «غلامرضا باقریان» در «قلعه مرگ»
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، این کتاب در 12 فصل زندگی حماسی سردار جانباز و آزاده «غلامرضا باقریان» را روایت می کند. فصل های کتاب «قلعه مرگ» به نام های «دوران شکفتن غنچه ها»، «دوران شور و التهاب و دلدادگی»، «پایان کار زالوها»، «امواج خروشان سیوان»، «آتش در لانه عقرب ها»، «شیرهای شلمچه»، «پنجه های شیطان»، «ماتمکده بغداد»، «برزخ تکریت 12»، «قلعه مرگ»، «پرستوهای خونین بال بر می گردند» و «عکس ها» تقسیم بندی شده اند.
در بخشی از این کتاب می خوانید: از شدت گرما کمی کاسته شده بود. محیط دور و بر ما بسیار کثیف و بد بو بود. حالم خیلی بد بود دهانم خشک و لثه هایم زبر شده بود. بعد از بازجویی ما را سوار یک دستگاه خودروی گاز 66 کردند و به جای دیگری بردند. ما پنج نفر بودیم و 10 نفر دیگر را نمی دانم کجا بردند. آنجا گویا آشپزخانه بود، مقداری گوشت و استخوان های مرغ داخل یک استانبولی بنائی آوردند و جلوی ما گذاشتند و گفتند بخورید، ما امروز جشن گرفته ایم. رفقا کمی از آن غذا خوردند ولی من عطش داشتم و مقدار زیادی آب خوردم. آب را توی آفتابه برای ما آوردند، البته خودشان هم از همان آفتابه آب خوردند. سپس با همان آفتابه به توالت می رفتند! هنوز همراهانم غذا را کامل نخورده بودند که با خشم و عصبانیت دست ها و چشمان ما را بستند و ما را با یک خودرو سنگین به منطقه ای دیگر بردند. وقتی چشمان ما را باز کردند، دیدم آنجا ساختمان های قلعه مانندی است. هنوز همه ما را از ماشین پیاده نکرده بودند که چند عراقی ریختند روی سر ما و حسابی ما را کتک مان زدند. هر چه به محل زخم هایم اشاره می کردم و جای زخم هایم را نشان می دادم، آنها نه تنها رام نمی شدند بلکه با باتوم و چوب درست روی زخم های می زدند تا اینکه از هوش رفتم.
این کتاب در شمارگان 3 هزار نسخه و به بهای 20 هزار ریال منتشر شده است.
انتهای پیام /