آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۳۲۷۵
۱۳:۴۵

۱۴۰۴/۰۸/۰۴
نامه به یادگار مانده شهید رسول احمدی؛

خطاب به گریانِ زادروز؛ نامهٔ آخر از خاکریز خندان

او که در روز ورودش، جهانیان به استقبالش خندیدند و او گریست، اینک از جبههٔ بانه نوشت تا در روز کوچ، خود خندان برود و جهانیان را بگریاند.


به گزارش نوید شاهد البرز؛ در محله‌ای ساده در جنوب تهران، حسن در خانواده‌ای کارگری در سال 1345 متولد شد. از نوجوانی، همراه انقلاب بزرگ شد و در مسجد محل، هویت جدیدی یافت. دانشجو بود. با شروع جنگ، بی‌قرارانه با سمت بی‌سیم‌چی به جبهه شتافت و پس از مجروحیت، بار دیگر به سنگر بازگشت - این بار با نگاهی دیگر.

در عملیات والفجر۴، در 12 آبان 1362، با ندای «الله‌اکبر» به استقبال شهادت شتافت. پیکر پاکش در میدان نبرد پنجوین ماند و او را در زمره مفقودان جبهه حق ثبت کرد. حسن، رزمنده‌ای که عاشقانه زیست و عاشقانه رفت.

نامه

نامه به یادگار مانده شهید رسول احمدی را بخوانید.

به نام خداوندی که پاسدار حرمت خون شهیدان، به ویژه شهیدان عملیات والفجر۴ است.

با درود بی‌پایان به پیشوایمان، حضرت مهدی (عج) و نماینده برحقش، امام خمینی کبیر. سلام می‌فرستم به همه خانواده‌های شهدا، اسرای جنگ تحمیلی و به ویژه شما پدر و مادر عزیز و گرانقدرم. از خداوند مهربان، سلامتی و سربلندی همگی شما را خواستارم.

امید که همگی در سایه پرچم اسلام، پایدار و پیروز باشید.

پدر و مادر عزیزم، اگر حال مرا می‌پرسید، به لطف خداوند حال من خوب است و تنها چیزی که از شما می‌خواهم، دعای خیرتان است.

نگران من نباشید. اینجا همه چیز خوب است و کمبودی نداریم. خداوند به شما و همه خویشان و خانواده‌های شهدا و اسرا، پیروزی عملیات والفجر و جهاد را عنایت فرماید. این پیروزی را به همگی تبریک می‌گویم.

امیدوارم روزی برسد که همه ما خانواده‌های شهدا و رنجدیدگان، در کنار هم به کربلا برویم و به امامت امام زمانمان نماز جماعت بخوانیم.

در نامه قبلی گفته بودید که به مرخصی بیایم، اما فراموش کردم بنویسم که مادرجان، نمی‌توانم به مرخصی بیایم. از همین حالا به شما می‌گویم: اگر به خواست خدا زنده بازگشتم و خواستم دوباره به جبهه بیایم، ناراحت نشوید. از همین الان ناراحتیتان را کم کنید تا بعداً دغدغه‌ای نداشته باشید.

کشته شدن تفنگداران آمریکایی و شکست خواست شیطانی آنان را نیز به شما تبریک می‌گویم.

سلام گرم مرا به برادران، خواهران، فاطمه، شجاع و همه عزیزان برسانید. همچنین به خانواده آقای ادیبی، دایی فرهنگ مردانی علی و همه همسایه‌ها - به ویژه عمو مشهدی حسین و خانواده آقای کیانی - سلام مرا ابلاغ کنید. محرمعلی و نادر نیز حالشان خوب است و سلام می‌رسانند.

و اینک شعری برایتان:
آن روز که تو عریان به دنیا آمدی  
همگان خندان بودند و تو بودی گریان
ای دوست، بکوش تا زمانی که بمیری
مردم همه گریان باشند و تو باشی خندان
نامه

انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه